موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /نقد اشکالات وارد بر استدلال وجوب تعیینی نماز جمعه

مرور مباحث پیشین

حضراتی که قائل به وجوب تعیینی نماز جمعه در زمان غیبت هستند، به آیاتی از قرآن کریم تمسک جسته‌اند که از جمله آنها، آیات پایانی سوره جمعه می‌باشد. آیه ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ..﴾[1] را دلیل بر وجوب تعیینی علی‌الاطلاق، حتی در زمان غیبت، انفهام کرده بودند.

بیان اشکال 8:

حضرات مستشکلین، یازده اشکال بر این استدلال وارد نموده‌اند که امروز به هشتمین اشکال می‌رسیم. این اشکال، منتسب به مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) است که از مفاخر فقهای امامیه می‌باشند. ایشان در کتاب «البدرالزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر» صفحات ۱۴ تا ۱۶، این اشکال را بیان فرموده‌اند که مفاد آن این است: این آیات، اصلاً در مقام بیان حکم شرعی نماز جمعه نیستند، بلکه دارای شأن نزولی هستند که برای ما کشف می‌کند این سه آیه آخر سوره جمعه (آیات فی واقعة) می باشد. بنابراین، با توجه به اینکه همه ادله احکام شرعی باید به شکل قضایای حقیقیه باشند، در حالی که این آیات به شکل قضیه شخصیه و خارجیه است (چون در واقعه‌ای خاص نازل شده‌اند)، لذا به همین جهت، این آیات منبع استنباط حکم شرعی واقع نمی‌شوند.

عبارت مرحوم آیت‌الله بروجردی چنین است: «أنها ليست بصدد تشريع الجمعة، و إنما نزلت في واقعة خاصة اتفقت بعد ما كانت صلاة الجمعة مشرعة و معمولا بها بين المسلمين[2] .... فمفادها أنه إذا أقيمت صلاة الجمعة بشرائطها و حدودها فعلى الناس أن يسعوا إليها و يذروا ما يشغل عنها، و أما أنّه على من يجب عقدها و إقامتها، و ما هي حدودها و شروطها فليست الآية في مقام بيانها[3] .... و الحاصل أنها غير مسوقة لبيان وجوب العقد و الإقامة، أو لبيان وجوب الحضور و السعي إلى كل جمعة أقيمت كيفما كانت، بل وردت للتوبيخ على تساهل الحضور و تقديم سائر المشاغل بعد ما فرض إقامة جمعة واجدة للشرائط و ثبت إجمالا وجوب السعي إليها[4] .»این کلام بدان معناست که خداوند در صدد تشریع نماز جمعه نبوده، بلکه تنها در مقام نهی از بیع هنگام شنیدن نداست. این یک قضیه خارجیه است، نه یک قضیه حقیقیه. پس از سال‌ها که نماز جمعه تشریع شده بود و در میان مسلمین اقامه می‌گردید، حادثه‌ای رخ داد و این آیات در پی آن واقعه نازل شدند. مفاد آیات، توبیخ کسانی است که با وجود ایمان، به نماز جمعه و ذکر خدا (پیامبر) توجهی نکردند و به دنبال تجارت رفتند.

شأن نزول

شان نزول این آیات، مربوط به «دِحْیَهْ کلبی»[5] است که از اصحاب رسول خدا (ص) بود. در ایامی که مدینه دچار خشکسالی بود وی در روز جمعه، هنگامی که ندای نماز جمعه داده شده بود موقع زوال ، با کاروان تجاری خود وارد مدینه شد و با نواختن طبل، مردم را به خرید فرا خواند. مردم نیز از جهتی که نیاز داشتند نماز جمعه را رها کرده و به سوی کالاهای او شتافتند و تنها عده‌ای معدود (نقل شده نه تا دوازده نفر)[6] با پیامبر (ص) باقی ماندند. گفته شده این عمل سه بار تکرار شد و در مرتبه سوم، این آیات نازل گردی، و در حیثی آمده اگر اینها نبودند بر مدینه آتش نازل می شد به خاطر ترک ذکر خدا و تنها گذاشتن رسول خدا در بریخ روایات نیز آمده باران سنگ می بارید.

از منظر آیت‌الله بروجردی، با توجه به این شأن نزول، تمامی ضمایر و افعال آیات، خطاب به همان افراد خاص در آن واقعه است و مخاطب قرار دادن همه مومنین در همه اعصار از این آیات، صحیح نمی‌باشد. بنابراین، حداکثر استفاده‌ای که از این آیات می‌توان کرد، این است که وقتی نماز جمعه منعقد شد]با شرایط و حدودش که اینجا چیزی از آن نگفته [، حضور در آن لازم است؛ اما این آیات دلالتی بر وجوب تعیینی نماز جمعه به صورت مطلق، چه در زمان حضور معصوم (ع) و چه در زمان غیبت، ندارد.

نقد اشکال 8؛

2.1. نقد اول:

در پاسخ به این اشکال، توسط برخی فضلا چنین بیان شده که آیات، صرفاً در مقام توبیخ محض نیستند، بلکه آیه اول به عنوان مقدمه و زمینه‌ساز برای بیان توبیخ است ، لذا در حکم توبیخ است نه اینکه همه این آیات بما هی هی برای توبیخ است.

 

2.2. نقد دوم :

همچنین، این بحث اصولی مطرح می‌شود که آیا شأن نزول، آیات را تخصیص می‌زند یا خیر؟ شأن نزول مخصِص است یا خیر ؟ مثال ﴿وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[7] با وجود نزول در مورد خاص «أوس بن صامت»، همگان آن را حاکی از حکمی کلی می‌دانند. مثال دیگر ﴿ انَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[8] اهل سنت می گویند بخاطر تهمتی است که به (عایشه) زدند، شیعه میگوید در رابطه با (ماریه قبطیه ام ابراهیم ) است، کسانیکه به زنان مومن و عفیفه تهمت می زند لعت عام بر آنها باد در دنیا و آخرت، هر دو آیه در مورد خاص آمده و لعنت فقط شامل آن افراد خاص میشود نه همه .

نکته: شأن نزول چیست ؟ و چه نسبتی با سبب نزول دارد ؟

شأن نزول: مطلبی پیرامون یک حادثه و رخدادی است یا شخصیتی است یا پرسشی است که خداوند پیرامون آن آیه نازل کرده است. چه آن رخداد و شخص یا سوال برای زمان حال ، گذشته یا آینده باشد.

سبب نزول: که نسبت آن با شأن نزول عموم و خصوص مطلق است و سبب نزول أخص است، زیرا سبب نزول آن علتی است که در زمان حال علت شده برای نزول آیه.

آیات در شآن نزول دو گروه اند؛

الف) برخی شأن نزول ندارند( آیات حمد و ثنا الهی ، عبادات ، معاد و ..)

ب) شأن نزول دارند : مثل آیاتی که آوردیم یا سوره کوثر، سوره فیل . لذا مفسرین می گویند بسیار تاثیر دارد در فهم آیات، مثلا ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[9] اگر شأن نزول نداشت ( الذین آمنوا ) مشخص نمی شد مصداقا و فهماً از جهت کلامی.لذا کتب زیادی در رابطه با شأن نزول تالیف شده، برخی مثل سیوطی در الاتقان می گویند اساسا بدون شأن نزول آیات را نمی توان فهمید، اما برخی می گویند به فهم ما کمک می کند مثل مرحوم علامه طباطبایی در المیزان. اما همه قائلند این شأن نزول باید از جهت سندی حتما باید معتبر باشد، لذا این آیات الاحکامی که موضوع بحث ما هستند اگر شأن نزول معتبری داشته باشند آیا مخصِّص حکم فقهی مستنبط از آیه می شود یا خیر ؟

در نزد بسیاری از فقها، شأن نزول، آیات را تخصیص نمی‌زند، مگر آنکه دلیل معتبری بر تخصیص وجود داشته باشد. بنابراین، شأن نزول مربوط به «دحیه کلبی» موجب تخصیص آیه به آن واقعه نمی‌شود و می‌توان از آن، حکم کلی وجوب حضور در نماز جمعه را استنباط نمود.


[1] جمعه/سوره62، آیه9.
[2] البدر الزاهر في صلاة الجمعة والمسافر، المنتظري، الشيخ حسين علي، ج1، ص14.
[3] البدر الزاهر في صلاة الجمعة والمسافر، المنتظري، الشيخ حسين علي، ج1، ص16.
[4] البدر الزاهر في صلاة الجمعة والمسافر، المنتظري، الشيخ حسين علي، ج1، ص16.
[5] «دِحیه» در لغت به معنای «فرمانده لشکر» است، نام یک شخصی است (ابن خلیفه کلبی) بعد از جنگ احد مسلمان شد یا برخی میگویند مسلمان بود و در جنگ شرکت نکرد وبعد آمد خدمت رسول الله و مطرح شد از اصحاب پیامبر، نقل بسیار زیبا رو بود طوری که مشهور بود در زیبایی و نقل شده وقتی که جبرئیل وقتی تجسد پیدا میکرده در فردی، به شکل دحیه می شد، فرستاده رسول خدا به روم بود جهت ارائه اسلام، چون قبل از اسلام در منطقه روم شرقی زندگی میکرد (منطقه تدمر سوریه کنونی) بسیار انسان شریفی بودند که به تجارت اشتغال داشت و در جنگها شرکت می کرد و نقل شه برادر رضایی پیامبر هم بوده اند، در زمان عمربن خطاب ماموریت گرفتند که همین منطقه تدمر را تصرف کنند، یزیدبن ابی سفیان مامور تصرف دمشق شد و او را به عنوان فرمانده به خدمت گرفت و به منطقه تدمر حمله کرد و بخاطر تسلطی که بر آنجا داشت خود مردم آنجا تسلیم شدند و خود این فرد حکمران آنجا شد.
[6] افرادی مثل امیر المومنین (ع)، حضرت زهرا(س)، حسنین، سلمان، ابوذر، زهیر، جابر عبدالله انصاری و تعدادی دیگر.
[7] مجادله/سوره58، آیه3.
[8] نور/سوره24، آیه23.
[9] سوره مائده آیه 55.