درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی معنای عبادت در مسئله نهی در عبادت
خداوند از همه شما عزیزان تبلیغات و منبر رفتن و عزاداری برای سید الشهداء سلام الله تعالی علیه را به احسن وجه قبول کند. الحمد لله که توفیق شامل حال همه ما شد که ایام عزاداری و سوگواری را به رسم عزاداری الحمد لله گذارندیم و جزء عزاداران بودیم و شکر خدا مضاعف برای کسی که هم عزاداری رفته است و هم منبر و روضه رفته است. یک مکاشفهای از مرحوم آیت الله العظمی سید عبدالهادی شیرازی که در یک مقطع کوتاهی در نجف مرجع عام بود. ایشان پدرش روضه خوان بود و خودش فقیه بود. در خواب مشاهده کرد که صف است و مردم بازرسی میشوند و حساب است، در حالت یوم النشور قرار دارند، یعنی همه باید اعمالشان را جواب بدهند. که در روایت داریم اتفاقا روایت از طریق شیعه و سنی است که چهار چیز محاسبه میشود، آن آخرین آن ولایت اهل بیت است که هم از طریق شیعه است و از طریق ابناء سنت هم است. در آن یوم النشور دید که صف طولانی است، صف علماء، حساب و بررسی همینطور ادامه دارد و مثلا یک نفر معطل میشود تا حسابهایش را پس بدهد. خود آقای شیرازی در صف علماء است، اما یک صف دیگر آن طرف آنها سریع میروند، یک دفعه دید که پدرش در آن صف است، پدرش روضه خوان بود. گفت این بابایم است، بروم پیش بابایم، رفت پیش بابایش، گویا خواست در صف بایستد، بازرس آمد که کجا آمدی؟ گفت صف بابایم، گفت این صف صف روضه خوانهاست و این صف شما نیست، بروید به صف خودتان. صف روضه خوانها از صف علماء سریعتر میرفتند. حقیقتا امام حسین قرآنی است که تفسیر نمیشود. امام حسین کتابی است که شرح داده نمیشود. یک مقداریاش دلی که حال پیدا کند، یک شرحهایی برایش مینویسد آن دلنوشتههاست اما شرحهایی که داده شده است، همهاش کم میآورد. شرح کاملش را گفته میشود روز قیامت حضرت زهراء صدیقه طاهره میآید در محضر آن، آنجا شرح داده میشود که امام حسین کیست. لذا حدیثی از رسول الله الاعظم است «من اراد ان ینظر الی اعز اهل الارض و اعز اهل السماء فلینظر الی الحسین سلام الله تعالی علیه».

امر چهارم بررسی معنای عبادت در مسئله نهی در عبادت
محقق خراسانی فرمود: این مسئله امور مقدماتی دارد که سه تا امر آن را بحث کردیم، امر چهارم این است که کلمه عبادتی که در عنوان مسئله آمده است، به چه معنی است؟ درباره معنای عبادت از آنجا که بسیار مطلب از ظرافت برخوردار است و با تعبیرات نحوه بحث فرق میکند و اشکالات احتمالی هم وجود دارد، از این رو معنای عبادت در این مسئله تعابیر مختلفی دارد. با توجه به این نکته که معنای عبادت در فقه معلوم است و یک امر مشخصی است و الان اشاره میکنیم اما اینجا عبادت را به تعابیر مختلفی معنی کردهاند که به طور عمده معانی عبادت عبارتند از: 1. توقف صحت آن بر نیت، این قول قول مشهور است و این همان قولی است که محقق قمی فرمودهاند که عبادت عبارت است از عملی که صحت آن توقف به قصد قربت دارد. منظور از نیت، نیت وجه یا نیت عمل نیست بلکه منظور قصد قربت است[1]. 2. عبادت عملی است که مصلحت آن روشن و مشخص نیست. در کفایه الاصول تعبیر این است که «عدم انحصار المصلحه فیها» که معنایش این شد که مصلحت آن عمل مشخص و روشن نیست. این معنای دوم را هم محقق قمی ذکر میکند. 3. عبادت «ما أمر بها لاجل التعبد به»، عبادت عملی است که امر شده است تا به شکل تعبد به آن عمل انجام گیرد. به عبارت دیگر امر تعبدی دارد به نحو عبادت باید انجام بگیرد. این تعریف را شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه ذکر میکند[2]. این سه تا تعریف که آمده است بین قدماء، شیخ انصاری نسبت به تعریف دوم اشکال میکند، تعریف دوم این بود که روشن نبودن مصلحت عمل یا عدم انحصار مصلحت در آن. مثلا کسی نماز را به عنوان به عبادت شناسایی کرده است، مصلحت آن را مشخص و روشن نمیداند که چیست، عند الله است. حدسهایی زده میشود، روایات چیزی میگوید، معراج است، قربان کل تقی است، عمود دین است، مشخص نیست. ممکن است دهها مصلحتی هم داشته باشد، ما نمیدانیم، مصلحت مشخص نیست

اشکال شیخ انصاری به تعریف دوم
 این تعریف را شیخ انصاری میفرماید که تعریف خالی از اشکال نیست. برای اینکه تعریف به این صورت یعنی اگر بگوییم عبادت عبارت است از عملی که مصلحت آن نامشخص است و صحت عبادت توقف دارد به اینکه مصلحت مشخص نباشد. این تعریف درستی نیست، برای اینکه مستلزم دور است، به این صورت که معرفت عبادت توقف دارد به عدم تشخیص مصلحت عمل و عدم تشخیص مصلحت عمل توقف دارد بر عبادت، این تعریف دوری میشود. و تعریفی که مستلزم دور باشد، تعریف کاملی نخواهد بود.

اشکال صاحب فصول به تعریف دوم
صاحب فصول هم اشکال میکند درباره این تعریف، میفرماید: این تعریف جامع و مانع نیست. عکساً و طرداً درست نیست، اما عکساً یعنی کل افرادش را شامل نمیشود، منظور از طرداً یعنی غیر خودش را دور نمیکند. عکساً درست نیست یعنی جامع الاطرف نیست، مثل طهارت، طهارت عبادت است و بیرون رفت. چرا بیرون رفت برای اینکه مصلحت آن روشن است، تعریف شده بود که عبادت چیزی است که مصلحت آن روشن نباشد. طهارت عبادت است و مصلحتش روشن است. طهارت مصلحتش نظافت است، ازاله خبث و حدث است، مصلحتش روشن است و اما خودش عبادت است. پس تعریف جامع نشد. طهارت از مجموعه عبادت خارج شد.

سوال: طهارات ثلاث عبادت است و اما طهارت مربوط به ازاله نجاست از توصلیات است.
جواب: به طور کل طهارت بما هی طهارت مصلحتش یا ازاله حدث است یا خبث است. طهارات ثلاث یعنی حدث و خبث، مصلحتش معلوم است که ازاله حدث و خبث است و شکی در این نیست اما خودش هم عبادت است، بنابراین تعریف جامع نشد. همه این طهارتها که عبادت است به عنوان اینکه خودش عبادت است یا مقدمه عبادت است، اینها عبادت است، عبادت بالمعنی الاعم است، عبادت است اما مصلحت آن هم روشن است. اما طرداً وجوب دفن میت مستقبل الی القبله، این واجب است و این حکم یعنی وجوب وضع میت مستقبلا فی القبر وجوبش اجماعی است این عبادت نیست، ولی مصلحتش نامشخص است. اینکه گفتید مصلحت معلوم نباشد، جزء عبادت است، این مصلحت مشخص نیست ولی میدانید عبادت هم نیست و قصد قربت هم نمیخواست. کسی میت را بدون قصد قربت مستقبل بگذارد کافی است. طرداً و عکساً درست نیست.

شیخ انصاری میفرماید: تعریف اول هم خالی از اشکال نیست
اما شیخ انصاری میفرماید: تعریف اول هم خالی از اشکال نیست. تعریف اول این بود که «ما یتوقف صحته علی النیه»، این تعریف را هم میفرماید مستلزم دور میشود. استلزام دور در این تعریف به این صورت است که معرفت عبادت توقف دارد بر معرفت صحت عبادت، چون صحت در تعریف عبادت آمده بود، «ما یتوقف صحته علی النیه». معرفت عبادت توقف دارد بر معرفت صحت عبادت از آن طرف هم معرفت صحت عبادت توقف دارد به عبادت. وقتی آدم صحت عبادت را میفهمد را که عبادت را بفهمد و الا صحت عبادت را تا خود عبادت را نفهمیده که نمیتواند بفهمد. این تعاریف که به این اشکال برخورده بود، شیخ انصاری فرمودند: بنابراین عبادت ما امر به لاجل التعبد به است، چیزی است که امر شده است به او به جهت تعبد به او، باید تعبداً انجام بشود، به قصد امر، این میشود عبادت و آن اشکالاتی که گفتیم وارد نیست. تا به اینجا سیر بررسی معنای عبادت در مسئله نهی در عبادت بررسی شد. اما محقق خراسانی به اشکال دیگری تعرض میکند که غیر از ایشان هم آن اشکال را مورد توجه قرار دادند و تعریف عبادت را عوض کردند. اشکال این است که اگر بناء بشود که عبادت عبارت باشد از امر به آن یعنی عبادت در مسئله نهی در عبادت امر داشته باشد آنگاه نهی هم بیاید، قطعا درست نیست، اجتماع بین ضدین است. با وجود امر فعلی وجوبی جایی برای ورود نهی نیست، امکان ندارد. بنابراین آن دو تعریف قبلی در این مسئله که خارج شد، تعریف اخیری هم که شیخ فرموده بود، قابل استلزام نیست. مستلزم اجتماع بین امر و نهی میشود به شکل واضح و جمع بین امر و نهی کار ناممکنی است، قابل بحث نیست، از ضروریات است. اگر سوال شود که بنابراین معنای عبادت آنچه که در فقه آمده است و مشهور است، باید نادیده گرفته شود، باید آن تعریف حذف و باطل بشود، جواب: آن تعریف به قوت خودش باقی است و آن تعریف فقهی است منتها در خود مسئله نهی در عبادت این کلمه عبادتی که اینجا هست، به چه معنا باشد تا مسئله ساختارش درست بشود. اما اصل معنای عبادت که «ما یتوقف صحته علی النیه» یا «اُمر لاجل التعبد به»، اصل معنای عبادت همان است و شکی در آن نیست.

اشکال محقق خراسانی
و اما اشکالی که محقق خراسانی میفرماید، اشکال عبارت است از استلزام جمع بین امر و نهی فعلی و این قابل التزام نیست و اضافه میشود که تعریف شیخ انصاری با تعریف مشهور اساساً فرقی ندارد. «ما یتوقف صحته علی النیه» یا «ما امر لاجل التعبد به» و التعبد به یعنی به قصد امر میشود نیت، تعبد به در حقیقت همان نیت است، و در عبارت مشهور آمده است «یتوقف صحته علی النیه»، این نیت را به تعبد به عوض کردیم، تعریف شیخ انصاری برمیگردد به همان تعریف مشهور و تعریف فقهی است. با توجه به این دو تا نکته محقق خراسانی میفرماید: هیچ یکی از این تعاریف نه تعریف مشهور و نه تعریف شیخ انصاری و نه آن تعریف دومی که محقق قمی فرموده بود، هیچ کدام قابلیت برای ورود نهی را ندارد، چون همه دارای امر فعلی هستند. امر فعلی وجود دارد و زمینه برای ورود نهی آماده نیست. بنابراین میفرماید: عبادت در مسئله نهی در عبادت میتواند به یکی از دو معنی باشد: 1. منظور از عبادت در مسئله نهی در عبادت عبارت است از عملی که ذاتاً محبوبیت عند الله دارد، براساس فهم شرع و متشرعه. مثل سجود، رکوع، سجود و رکوع اینها ذاتا براساس ذوق شرع و فهم متشرعه بلا اشکال در برابر خدا باشد، عبادت است و نیازی به امر ندارد. امر فعلی نیست و امر فعلی که نبود، اگر نهی بیاید، نهی بر امر فعلی وارد نشده تا جمع بین ضدین و جمع بین امر و نهی بشود، اینجاست که مثلا نهی در عبادت تصویر میشود که عبادت است و نهی در عبادت، بحث میشود که نهی آمده است از سجده و از رکوع، از باب مثال اگر کسی این سجده و رکوع بعد از نهی انجام بدهد، این سجده و رکوعش فاسد است یا فاسد نیست؟ اگر گفتیم نهی دلالت بر فساد عبادت میکند، فاسد است و اگر گفتیم دلالت بر فساد عبادت نمیکند، سجده و رکوعش درست است. این معنای اول بود که شاید بهترین و تحقیقیترین معنی این باشد.

منظور از عبادت عبادت تعلیقی است
 2. عبادت تعلیقی، منظور از عبادت در مسئله نهی در عبادت، عبادت تعلیقی است نه عبادت تنجیزی و فعلی. تعلیقی به این معنا که میگوییم صوم عیدین، «لو تحقق الامر بالنسبه الیهما لکانا من العبادات»، اگر امر از سوی شرع به صوم عیدین تعلق میگرفت، مثل صوم سایر ایام بود که صوم مستحبی و واجب و عبادت بود. منظور از عبادت، عبادت تعلیقی است. اگر به یک عبادت تعلیقی نهی تعلق بگیرد، مورد بحث قرار میگیرد که آیا این نهی موجب افساد آن عمل میشود یا نمیشود و وارد محدوده نزاع میشود. بنابراین در این دو فرض آن اشکال مهمی که مطرح است، وارد نیست که اجتماع امر و نهی فعلی باشد. با این تصویر توانستیم از این اشکال مهم جواب بدهیم. این دو تا تعریفی که محقق خراسانی فرمودند، مشکل اجتماع امر و نهی را حل کرد اما مشکل دیگر دارد یا ندارد، در تحقیق بحث میشود که اشکال دارد.

کلام سید الخویی
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: منظور از عبادت همان عبادتی است که محقق خراسانی تفسیر کرد، آن معنای دوم که عبادت تعلیقی باشد. منتها تعبیر را عوض میکند، میفرماید: منظور از عبادت در مسئله نهی در عبادت، عبادت فعلیه نیست. اگر عبادت فعلیه باشد مستلزم اجتماع امر و نهی میشود بلا اشکال، بلکه منظور از عبادت، عبادت شأنیه است. شأنیت عبادت را دارد. مثل همان صوم عیدین، صوم شأنیت دارد، ایشان تعلیقی نمیفرماید بلکه شأنی میفرماید. چون در تعلیق ممکن است اشکال بکنید ولی در شأن اشکال نمیشود، شأن عبادت یعنی عبادت شأنی است. ممکن است عبادت تعلیقی را بگوییم فرض محض است اما عبادت شأنی یک درجه از عبادت است، شأنیت دارد اما فعلی نیست. بعد از این، میفرماید: اگر امر به آن عملی که شأنیت دارد از سوی شرع صادر بشود، این عبادت خواهد بود. در ابتداء ذهن میرود به طرف معنای اول ولی خود سید بعد میفرماید که لو أمر به، این لو امر به تعیین میکند معنای دوم را و شأنیت میشود مثل صوم که شأنیت دارد، لو امر به میشود عبادت. اگر عبادت عبادت شأنی بود، در این صورت بحث میشود که اگر نهیای درباره عبادت شأنی وارد بشود آیا موجب فساد عبادت میشود یا نمیشود[3]. این رأی بود از سید الاستاد نسبت به معنای عبادت در مسئله نهی در عبادت. اما محقق نائینی میفرماید: عبادت «ما أمر به لاجل التعبد به»[4]، همان تعریف مشهور، شرح آن که مقدمات و موخراتی را ذکر میکند که شرح آن برای جلسه آینده.


[1]  قوانین الاصول، محقق قمی، ج 1، ص 154. .
[2]  مطارح الانظار، شیخ انصاری، ص 158. .
[3]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، ج 4، ص 138. .
[4]  اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 2، ص 387. .