1404/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر موضوعی/غفلت /آیه 146 سوره اعراف
صحبت در سوره اعراف آیه 146 بود. دو مرحله از مراحل تفسیری به پایان رسید.
اکنون وارد نکات تفسیری می شویم تا ان شا الله روشن شود.
در این آیه کریمه یک نکته طلایی داریم که اگر بخواهیم آن را درست بفهمیم، باید به آیات قبل رجوع کنیم.
نکته طلایی این آیه سنت پرورگار است که هر قوم و طایفه و شخصی در اشتباه خود لجاجت ورزید و اصرار کرد، خدا او را تنبیه می کند. تنبیه هم به رها کردن این شخص یا قوم است. این بدترین مکر الهی است. تا الان که سقوط نکرده رحمت خدا بوده. ولی اگر اصرار کند، خدا او را رها می کند و این را مکر می گوییم که بدترین تنبیه بنده است.
خب خدا چقدر فرصت داد؟ بین موسی و فرعون در نظر خدا فرقی نیست هر دو مخلوق هستند و خدا هدایت را برای هر دو میخواست و خداوند با هیچکدام تعارف نداشت و اگر موسی هم اشتباه میکرد با او نیز برخورد می شد.
خدا هم رحیم است و عجب رحیمی است. هم غضب دارد و عجب غضبی هم دارد.
در جای رحمت، مثل ندارد و در جای غضب و عذاب هم شدیدترین عذاب کنندگان است.
اما همین خدا رحمتش بر غضبش مقدم است و سبقت دارد.
با همه این اوصاف و خصوصیات، نه با موسی نه با فرعون تعارف ندارد. همه بندگان در نظر او یکی هستند و این گوی و این میدان عمل ..
از طرفی انسان می ترسد و از طرفی امیدوار است و این همان خوف و رجاست.
بنابراین سنت الهی این است که کسانی که انحراف دارند و اصرار بر انحراف دارند، با ایشان برخورد می شود.
اما کسانی که غفلت دارند و باز دوباره توبه میکنند و پشیمان می شوند اینها ان شا الله مود بخشش قرار می گیرند. اینها کسانی هستند که جبران می کنند. افتان و خیزان طبیعی است.
البته عده ای هم هستند که زیرک هستند و همین اشتباهات را هم مرتکب نمی شوند که این افراد از بحث ما خارج اند.
اما آن گروه که اصرار دارند، مورد مکر الهی قرار می گیرند. «ساصرف ...» آن ها را رها می کنند و میفهمند هیچ کاری نمی توانند بکنند.
در حرکت یک انگشت میلیارد ها سلول فعالیت میکنند. حالا خدا انسان را رها کند. هیچ کاری نمتوان کرد.
جهت اثبات این سنت الهی، باید به آیات سابق از این آیه رجوع کرد.
بعد از پایان ماموریت موسی با شعیب ، موسی همراه هارون نزد فرعون آمدند.
هر دو نبی و پیامبر بودند اما درجه نبوت موسی بسیار بالاتر بود.
وقتی آمدند نزد فرعون، فرعون نیشخند زد. حدود ده سال دوری بین فرعون و موسی بود. موسی بر سر سفره همین فرعون بزرگ شده است. حالا بعد از ده سال با لباس چوپانی آمده است.
شاید وجه این نیشخند این باشد که تو در کاخ من بهترین لباس و خوراک را داشتی و حالا چوپان شده ای.
بعد از اتمام صحبت های فرعون، موسی سخن گفت و فرعون را دعوت به خداپرستی کرد.
از اینجا مطلب را از امیرالمومنین علیه السلام نقل می کنیم :
اگر فرعون ایمان می آورد خدا وعده داده بود که عزت و فرمانروایی فرعون را حفظ کند.
بعد از این مطلب،فرعون موسی را مورد تمسخر قرار داد.
دو نکته در این مقام وجود دارد :
1 – یک ظرفیتی در فرعون بوده که خدا وعده حفظ عزت و فرمانروایی او را داده است. البته در کنار ظلم بسیار نکات اخلاقی هم داشته است. این از کرم و رحمت خداست که به ین فرعون می گوید تو ایمان بیاور ولی همین کاخ را داشته باش. اما این فرعون مورد تمسخر قرار داد و حتی برجی ساخت تا خدای موسی را به قتل برساند و اتفاقا بعد از برخورد تیر به پرنده ای حخون از اسمان امد و فرعون از همین مطلب خوشحال شد و خیال کرد خدا را کشته. این همان سنت امداد است که خدا حتی کفار و متکبران را هم در مسیر کفرشان امداد می کند.
2 – نکته دوم در جلسات بعدی ان شا الله