1404/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر موضوعی/غفلت /آیه 146 سوره اعراف
سخن در آیه 146 سوره اعراف بود.
ترجمه آیه شریفه بیان و نوبت به شرح لغات رسید.
لغت «اصرف» بیان شد و اکنون به دومین لغت می رسیم.
«رشد»
﴿وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْد﴾
واژه رشد با رَشَد متفاوت است. رشد یعنی هدایت کما اینکه در آیه الکرسی بیان شده است ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي﴾ خداوند حجت را تمام فرموده است و روز قیامت خداوند بازخواست می کند. در نوجوانی می فهمیدی این مسیر غی و گمراهی است اما اکنون که سن بالاتر داری نمیفهمی؟ چرا نمیفهمی؟ چون روی فهم خودت پا گذاشتی.
یک بچه روستایی بی سواد که در مدرسه درس میخواند، وقتی مخفیانه وسیله دوستش را برمیدارد، میفهمد این کار غلط است. می داند اشتباه است و لذا مخفیانه بر میدارد.
در جوانی که فطرت پاکی داشتی، میفهمیدی غی و رشد را ولی اکنون نمیفهمی چون پا روی وجدان و فهم خودت گذاشتی. پس در قیامت توجیهی ندارند برای نفهمیدنشان. ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾
دلیل توجه به شرح لغات در تفسیر :
ما در این شرح لغات وقت میگذاریم چرا که باید در فهم ادله نقلی لغت شناس خوبی باشیم. هم در روایات و هم در آیات باید لغت شناس خوبی باشیم.حتی در منبر موفق هم باید لغت را درست یاد گرفت. وجه موفقیت حضرت آیت الله جوادی املی در تفسیر همین است که لغت شناسی خوبی دارند.
راه ارتباط به دل حضرات معصومین و فهم درست بیانات حضرات، از لغت شناسی است. لذا ما در لغت شناسی وقت می گذاریم.
ادامه لغت شناسی :
علی ای حال مرحوم رغب می فرماید [1] : یک رشد و یک رَشَد داریم. رُشد به معنای شایستگی عقلی است. رَشَد به معنای شایستگی دینی است. در بحث فقه بیان کردیم که ولایت تصرفی ولی تا سن رشد صبی است که این فرزند به شایستگی عقلی برسد و این مطلب عرفی است و باید این سن تثبیت و احراز شود.
خب همین واژه چنانچه در روایات دیده شود و اختلاف نسخه باشد چقد در فهم تفاوت دارد.
رشد در امور اعم از دنیوی و اخروی است ولی رَشَد اختصاص به امور اخروی دارد.
اما واژه «غی»
غی در مقابل رشد و به معنای گمراهی و ضلالت ولی راغب می گوید :[2]
غی یعنی جهل که گمراهی هم از جهل می آید. جهل نسبت به نتیجه و آینده است. در واقع جهل ناشی از اعتقاد فاسد است. گاهی جهل مطلق است و کلا طرف نمی داند. اما گاهی به جهت اعتقاد فاسد نادان شده است.
یک بار شخصی کلا نمی دانسته ربا حرام است. گاهی طرف می داند ربا حرام است اما فکرش خراب است و دنبال دنیا طلبی است و جهان بینی او صرفا نسبت به همین دنیاست.
در اینجا این مساله جهل از اعتقاد فاسد است و نگاهش به ربا فرق دارد و دنبال سود آن است.
بنابراین غی به معنای جهل است اما جهلی که از اعتقاد فاسد ناشی شده است. حالا همه اینها را با این آیه تطبیق دهیم.
راه هدایت را می بیند و نمی پذیرد و راه ضلالت را می بیند و به عنوان مسیر انتخاب می کند. یعنی می بیند گمراهی است و می فهمد مسیر ضلالت است و با این حال انتخاب شر می کند و اصرار می ورزد چون با انتخاب خودش وارد این ورطه شده است لذا خداوند او را به حال خودش رها می کند و گرفتار غفلت می شود که هیچ مساله ای را نمی فهمد.