درس اصول فقه استاد علیرضا اعرافی

1404/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: اصول / حجیت ظهور/

پیشگفتار

مبحثی که شروع شد حجیت ظهور به عنوان بحث کبروی که منضم به تشخیص صغریات ظهور می‌شود بود.

در ابتدا مطالبی به عنوان مقدمات مطرح کردیم که تقریباً به این شکل بود؛

۱- در مورد نص و ظاهر و مجمل و اصطلاحات اینها بود که اشاراتی به مسئله کردیم

اهمیت بحث ظهور بود و ارتباط بحث ظهور با علوم اسلامی بود که با پنج شش علم ارتباط دارد از جمله تفسیر که آن روز نگفتیم و در تفسیر به مباحث ظهور خیلی پرداخته شده است.

در مورد مدالیل مطابقی و تضمنی و التزامی بحث شد که دلالت لفظیه اینها چگونه است که طرح مباحث انجام شد ولی جای مداقه‌های بیشتری هم هست.

۴- که در کلمات پیشین متعرض شدیم به عنوان تقسیم دلالت لفظی به تصوری و استعمالی و جدی.

تکمیل بحث تقسیم دلالت لفظی

مرتبه اول: دلالت تصوری

در این زمینه آنچه در جلسات قبل ملاحظه کردید این بود که مراتب دلالت سه تا است، این از جاهایی است که در علم اصول با دقت بالایی این تقسیم و مراتب مطرح شده است

دلالت تصوری، دلالت به نحو اراده استعمالی و دلالت به نحو اراده جدی.

این بخش را مقداری می‌خواهیم تکمیل کنیم

آنچه در جلسه قبل مطرح شد این بود که دلالت تصوری همان انسباق معنا از لفظ به ذهن است، انسباق، تداعی و خطور معنا از لفظ به ذهن، همان دلالت پایه و اولیه است که بر اساس وضع در الفاظ پدید می‌آید.

در اینجا کار نداریم که متکلم است، عاقل است، مریدی است، اراده‌ای دارد، قصدی دارد، آن‌ها را نمی‌بینیم، فقط می‌گوییم از این لفظ این معنا به ذهن کسی که می‌شنود خطور می‌کند، تداعی می‌کند، تبادر به ذهن، انسباق پیدا می‌کند آن معنا از این لفظ بر اساس آن علقه وضعی که قرار داده شده است

هر آن کس که آگاه به این وضع و این زبان و لغت باشد، هنگامی که این لفظ را، چه مفرد و چه ترکیبی را می‌شنود این معنای به ذهنش خطور می‌کند، در ذهن او منقدح می‌شود. انسباق پیدا می‌کند به ذهن او. همین هیچ چیز جلوتر از این نمی‌رود.

این مرتبه اول دلالت، دلالت تصوری است.

اینجا لفظ است، مدلول آن معنا است والسلام.

مرتبه دوم: دلالت استعمالی

بعد می‌گفتیم از این دلالت ما می‌توانیم یک گام جلوتر بیاییم مرتبه دوم، دلالت استعمالی، اراده استعمالی.

در این اراده استعمالی می‌گفتیم دال متعدد می‌شود، مدلول هم متعدد می‌شود. دال لفظ و کلام می‌شود. بعضی اختصاص به کلام می‌دهند و می‌گویند این در تصدیقات است، کلام است، کلامی است که صادر شده است به انضمام اینکه صدور این دیگر از قناری نیست، یا از دستگاهی صادر نشده است که فقط به ذهن خطور بدهد.

ظهور این از انسان عاقل متوجه معنا است و قاصد افاده معنا است، این جا همان‌طور که گفتیم لفظ موضوع برای یک معنا، به انضمام متکلمی که عاقل مرید افاده معنا و تفهیم و تفهم است، موجب شده است که من این مدلولی که به دست می‌آورم دو چیز بشود؛

۱- معنای منسبق به ذهن که در قبلی هم بود.

اینکه کسی این را اراده کرده است، کسی که سخن می‌گوید مرید این معنا است. در مقام تفهیم و تفهم است و این معنا را اراده کرده است

پس من در ذهنم فقط به آن معنا پی نمی‌برم بلکه پی می‌برم به یک چیزی بیرون از خودم، به اینکه ایشان آن را اراده کرده است به اراده استعمالیه که اراده استعمالیه با شوخی و توریه هم سازگار است با اینکه بعد کم و زیاد کند هم سازگار است.

مرتبه سوم: دال سه جزئی

۱- دال، لفظ می‌شد

صدوره من المتکلم العاقل مرید التفهیم و التفاهم

متکلمی که در مقام بیان اراده جدیه و تمام اراده جدیه است.

این سه دال ضمیمه شد، یک بسته دال سه جزئی شد، فقط لفظ نیست، دو چیز دیگر کنار آن قرار گرفته است، مدلول آن هم سه امر می‌شود؛

۱- انسباق و انقداح معنا از لفظ به ذهن است، حتی آنجا که قناری را یاد داده‌اند، بگوید انقداح پیش می‌آید.

علاوه بر آن، کشف از این است که کسی عاقل حکیمی این را می‌گوید در مقام تفهیم و تفهم است

افزون بر این که او اراده تامه جدیه دارد.

پس کشف ما از اراده استعمالی در آن دوم، یا بالاتر از اراده جدیه، فقط به دال لفظ نیست، دال لفظی که از این عاقل حکیم و در مقام بیان صادر شده است، این دلالت یک بار مضاعفی پیدا کرد.

این مدلول‌هایی که در دو و سه پیدا شد، مدلول وضع نیست که بگوییم واضع اینها را قرار داده است که به اراده او پی ببرید

واضح فقط گفته است القرن الاکید من اللفظ و المعنی به تعبیر شهید صدر، این علقه را قرار داده است، بعد از این که علقه را قرار داد (بدون آن اینها پیدا نمی‌شود) انضمام قرائن لبیه و حالیه به لفظ موجب پی بردن به آن‌ها می‌شود.

پس در کشف از اراده استعمالی یا اراده جدی، دال لفظی به انضمام حال و مقام، کمک می‌کند. فقط لفظ نیست، حال و مقام هم ضمیمه شد که شما را قادر کرد به دنیای درون طرف و متکلم پی ببرید.

این مسیری است که با وضع شروع می‌شود ولی بعد در یک زمینه‌هایی قرار می‌گیرد از احوال غیر لفظی و موجب کشف دنیای جدیدی می‌شود و آدم چیزهایی می‌فهمد و بعد می‌تواند نسبت بدهد که او این را قصد کرده است و این را اراده کرده است

همه این سه مرحله که گفتیم گاهی در تفهیم و تفهم‌های عادی است که در جریان روزمره شکل می‌گیرد و گاهی در فضای عبد و مولا می‌آید که آن بار مضاعفی پیدا می‌کند.

همه اینها وقتی در فضای عبد و مولا و رابطه عبید و موالی همه اینها یک تبعات و آثار جدیدی بر آن مترتب می‌شود.

این چهارچوبی است که اینجا ریخته‌ایم.

بیان چند مطلب

چند مطلب ذیل بحث دلالات، تصوری و تصدیقی اولی و ثانیه مطرح می‌کنیم.

نکته اول: حالات دلالت تصوریه

در آن دلالت تصوریه است که صدور لفظ موجب انسباق معنا به ذهن می‌شود ولو از غیر متکلم عاقل باشد از هر جایی باشد.

در اینجا باید توجه کرد در مرتبه اول و دلالت تصوریه که خود این مراتبی دارد و انواعی دارد، این انسباق معنا از لفظ، انواع و مراتبی دارد از جمله به این شکل است که عرض می‌کنم

حالت اول

اگر به قناری یاد دادند می‌گوید «اسد»، همان موضوع له که خبر داریم، از آن برای عارف به آن لغت به ذهن می‌آید که شیر که حیوان مفترس است.

حالت دوم

این است که می‌گوید الاسد یرمی، اسدی که تیراندازی می‌کند، قیدی در کنار آن می‌آورد، در اینجا لفظی که موضوع له دارد با یک قرینه استعمال می‌شود ولو از غیر متکلم عاقل، از کسی که خواب است یا از دستگاهی آن را تولید کرده است، یا حیوانی تلقین شده است و ادا می‌کند، فرقی نمی‌کند این نوع دوم، دو چیز انسباق پیدا می‌کند حتی آنجا که اسد یرمی می‌گوید دو چیز انسباق پیدا می‌کند، یکی خود آن معنای موضوع له حقیقی و بعد با قرینه که می‌بیند معنای مجازی انسباق پیدا می‌کند.

پس آنجا که لفظ به شکل استعاره، کنایه، مجاز به کار می‌رود، در همان مرتبه دلالت تصوری، انسباق به ذهن هر دو وجود دارد، هم معنای حقیقی به ذهن منسبق می‌شود و منقدح در ذهن می‌شود و هم معنای مجازی و ثانوی.

این در مواردی که استعمال به نحو مجاز یا کنایه و استعاره و امثال اینها انجام می‌شود، منسبق به ذهن، (هنوز اراده طرف را نمی‌گوییم) آنچه از این الفاظ به ذهن می‌آید هم معنای حقیقی است و هم معنای مجازی است منتهی در طول هم است.

می‌گوید رایت اسداً یرمی، آن که منسبق به ذهن من می‌کند رجل شجاع است ولی نه بدون حیوان مفترس، آن که به ذهن می‌آید. این یک جاهایی اثر می‌کند

پس این طور نیست که در جاهایی که لفظ در دلالت‌های تصوریه اولیه‌اش به سمت مجاز و معانی ثانوی رفته است، همین معنای ثانوی به طور مجزایی از هر چیز دیگر منسبق بشود، انسباق به ذهن در آنجا بر پایه یک انسباق اولیه است یعنی آن معنای اصلی هم منسبق می‌شود و هم آن معنای ثانوی

روی هر یک از آن مبانی در مجاز قائل بشویم، چه مجاز لفظی بگوییم و چه عقلی بگوییم و چه بگوییم در آنجا که مجاز به کار می‌رود (امام این‌جور می‌فرمودند) لفظ را در معنای حقیقی استعمال می‌کنیم منتهی ادعا کردیم که معنا را توسعه دادیم. هر کدام از اینها را بگوییم این طور است، امام همان مبنای سکاکی را در اصول ترجیح دادند. ما هم در این مسئله قائل به تفصیلات هستیم نه آن کامل است و نه این کامل است.

حاصل سخن

روی مبنای مشهور که می‌گوید لفظ در معنای جدید به کار رفته است، می‌گوییم روی آن مبنا هم، باز معنای حقیقی منسبق است، یعنی یک جور مدلول تصوری، آنجا دو تا هست.

۱- مدلول تصوری مجازی هست، ثانوی هست که با قرینه این الان شده است

ولی ضمن این، به نحو تضمن باشد، آن معنای اصلی یک جور در ذهن حضور دارد. (اراده را نمی‌گویم) به ذهن تبادر می‌کند. این‌جور نیست که از گردونه دلالت تصوری آن معنای حقیقی خارج بشود.

تحلیل بکنیم در استعمالات مجازی، اگر مبنای سکاکی را بگوییم آن معنای حقیقی هم ملحوظ است، مستعمل فیه است

و اگر مبنای مشهور را بگوییم که مستعمل فیه معنای حقیقی نیست همان حیوان مفترس است، اگر این دومی بگوییم که نظر مشهور است، ضمن این، وقتی تحلیل بکنیم می‌بینیم آن معنای حقیقی هم به ذهن منسبق است و تبادر می‌کند و بدون آن هم اصلاً نمی‌شود. اصلاً بدون مدلول شدن آن معنای حقیقی، معنای مجازی شکل نمی‌گیرد.

این نکته‌ای است که در اینجا باید توجه کرد و آثاری هم دارد که در جای خودش باید توجه کرد.

از این جمله ضمنی گذشتم؛ ولی مستقلاً قابل توجه است که در دلالت تصوریه اختصاص به معنای حقیقی را قائل نیستیم دلالت تصوری شامل مدالیل التزامی و هم مدالیل مجازی می‌شود. این هم خود یک نکته مزید بر آن است.

بنابر این در مدالیل مجازی هم در آن دلالت تصوریه وجود دارد و در آن مرتبه به شکل ضمنی آن معنای حقیقی هم متبادر به ذهن می‌شود به شکل ضمنی و تحلیلی و ارتکازی.

نکته دوم در دلالت تصوری

این است که در دلالت تصوری هم مفردات و هم ترکیبات، هم تصورات و هم تصدیقات داخل است، بگوید زید، بگوید آب آن معنا منسبق به ذهن می‌شود یا بگوید جائنی زید، باز آن ترکیب و آن تصدیق و آن حکم منسبق به ذهن می‌شود ولو در طرف تولیدکننده عقل نباشد این طرف دریافت می‌کند چه تصور و چه تصدیق. در حالی که در دلالات تصدیقیه بحث دیگری است.

نکته سوم

این است که این دلالت تصوری گاهی جدای از دلالت استعمالی و جدیه است، مثل آنجا که از غیر عاقلی این صوت صادر شد و گاهی هم با آن‌ها همراه است که خیلی وقت‌ها این‌طور است، یعنی بین مصداقی اراده تصوریه و موارد جدیه و استعمالی مطلق است گاهی دلالت تصوریه جدای از اینها است مثل مثال‌هایی که گفته شد، گاهی هم باهم جمع است که غالباً وقتی ما صحبت می‌کنیم یک مدلول تصوری تولید می‌شود و در کنار آن یک اراده‌هایی را کشف می‌کنیم اراده‌هایی که منطبق با این است و همراه با این است.

نکته چهارم

این است که این اراده‌های تصوری که همراه با اراده‌های تصدیقی است، گاهی مستقیم و هم‌زمان است و گاهی غیرمستقیم است؛ مثل اینکه عاقلی این را تنظیم کرده است، عاقل به جای اینکه حرف بزند دستگاهی درست کرده است که تولید صدا می‌کند که در هوش مصنوعی این هست، لااقل بخشی این است.

یک وقت انسان حرف می‌زند و یک وقت دستگاهی درست کرده است که آن صدا را تولید می‌کند و گاهی ممکن است صدا تولید نکند، خط تولید کند، اینجا فقط دلالت تصوری نیست، از آن دلالت تصوری است که با اراده همراه شده است منتهی اراده که در این متجلی می‌شود و در صدور کلام منعکس می‌شود گاهی به شکل نوشتار است، باز آنجا دلالت تصوری محض نیست دلالت تصوری است که همراه آن اراده هم می‌آید.

گاهی به شکل نوشتن نیست، بلکه تنظیم کرده است که تولید صدا می‌کند، آلارم می‌دهد، تولید یک نشانه‌ای می‌کند که آن نشانه یا مستقیماً آن معانی را افاده می‌کند یا الفاظ را افاده می‌کند و ذهن را به آن سمت می‌برد (که این هم وضعش دو جور است) یا اینکه کاری کرده است که در موقعی صدا صادر می‌شود، مثلاً می‌گوید نکن، انجام بده، انجام نده، آن مضامین و معانی را با واسطه و با ابزارها افاده می‌کند.

ابزار گاهی مستقیم برای معانی وضع شده است، آن را نمی‌گوییم آنجا که ابزاری تولید می‌کند که لفظ و معنا است، لفظ را تولید می‌کند و با آن معنا هم خطور می‌کند.

در اینجا هم گاهی دلالت تصوری محض نیست، دلالت تصوری است که حاکی از اراده هم هست. منتهی با یک شکل‌های غیر طبیعی اولیه، با اشکال دیگر و این هم منعی ندارد.

منتهی باید توجه داشته باشیم که گاهی علامت گذاشته است و آن علامت آن معنا را افاده می‌کند مثل تابلویی که زده است که با یک خط آن را می‌فهمد. اینجا دلالت لفظی به معنای خاص نیست یک علامت است که شبیه لفظ است

گاهی آن است که ما می‌گوییم تولید لفظ می‌کند در همین منطق وضع الفاظ آن تولید لفظ کرده است.

یک بار این است که قوه عامله شخص به کار گرفته شده است و از حنجره او این صدا بیرون می‌آید، الفاظ صادر می‌شود و معانی افاده می‌شود

گاهی این‌جور نیست، مثلاً کسی فلج است نمی‌تواند حرف بزند، ولی ابزارهای فن‌آوری برای او تهیه شده است که با همان می‌تواند تولید صدا بکند. یعنی با اراده او صدا تولید بشود.

الان ما می‌گوییم قدر متیقن این جایی است که عاقل مریدی تنظیم می‌کند، منتهی گاهی مستقیم و بالمباشره صدور صوت است.

گاهی چنین نیست، اصدار صوت و این دوال، با یک وسائطی است نه با آن شکل طبیعی که الان انجام می‌شود که حنجره به کار گرفته می‌شد، یا اینکه با دست می‌نویسد. همه با یک ابزارهای جدید است ولی پشت صحنه یک مریدی وجود دارد که اینها را تولید می‌کند و طراحی می‌کند و اراده معنا انجام می‌دهد.

شاید در بحث وحی به پیغمبر اکرم، (یک بخشی همین‌طور است) آنجا این‌گونه نیست که خداوند به شکل ما حرف بزند، پیغمبر و امام مثل ما حرف می‌زنند و روایت می‌شود ولی قرآن این‌جور نیست که خداوند معاذالله حنجره‌ای داشته باشد و تولید صدا به این معنا کرده باشد، آن به شکل دیگری است.

پس تولید اصوات و الفاظ که مدالیل تصوری دارند و بعد هم به انضمام آن قرینه لبیه کشف اراده می‌کند، این گاهی مستقیم و بالمباشره انسانی متعارفی است که از پیغمبر و امام و دیگران صادر می‌شود

گاهی شکل‌های غیرمتعارف دارد که دو قسم است؛

۱- یک نوع غیرمتعارف از نوع غیبی و ملکوتی و فوق طبیعی

روش‌های دیگر علمی است، فن‌آوری‌ها است

در همه این‌ها دلالت تصوری تبدیل به تصدیقی هم شده است، منتهی به شکل متعارف یا فراتر از شکل متعارف.

فراتر از متعارف هم شکل فوق مادی یا در فضای مادی ولی با روش‌های پیشرفته‌تر و متفاوت.

یک وقتی علائمی تولید می‌کند دلایل غیر لفظی، در دلالت وضعی، لفظی وجود دارد و غیر لفظی. غیر لفظی مثل چراغ‌های راهنمایی و رانندگی و کثیری از علائم که در دنیای امروز خیلی پیشرفته است

یک بخشی هم الفاظی است که وضع دارد

ما می‌گوییم گاهی همین قسم دال وضعی لفظی، یک شکل‌های متعارفی دارد که با صوت و نوشتن تولید می‌شود ولی اشکال غیرمتعارف هم دارد که واقعاً آن دلالت وضعی لفظی است. چه قرآن که آن‌طور صادر می‌شود و چه انواع دوال لفظی که با روش‌های جدید و با فن‌آوری‌های متفاوت و پیشرفته آن‌ها تولید می‌شود

گاهی آن مرید هم اینجا مستقیم پای این ایستاده است و گاهی هم مرید این معنا و مستعمل این، برای ده سال قبل است، طراحی کرده است که این تولید می‌شود و از آن معنا افاده می‌کند و باید به آن ترتیب اثر داد یا نداد؟ بحث بعدی است.

نکته بسیار مهم

این است که این ظهوری که می‌گوییم در این دلالت تصوریه هم هست یا نیست؟ اینجا بعضی ظاهر کلامشان این است که بحث حجیت ظهور که می‌کنیم مربوط به مرحله اول است، شاید از بعضی کلمات که به آقای سبحانی نسبت داده می‌شود این‌جور باشد.

از کلمات خیلی استفاده می‌شود که آن بحث حجیت ظهور که می‌گوییم ربطی به مرحله اول ندارد، حجیت ظهور که گفته می‌شود می‌خواهد اراده را کشف کند این هم یک سؤالی است که بحث حجیت ظهور در مرحله دلالت تصوری هم معقول است و محل و مصب آن دلالت تصوری است یا اینجا نیست؟ این بحث حجیت ظهور مربوط به دلالت استعمالی و اراده جدیه یا به تعبیر شهید صدر، تصدیقیه اولی و تصدیقیه ثانیه است؟