1404/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 58 و 59 /تمسخر اهل کتاب هنگام شنیدن اذان - جایگاه اذان در اسلام - معنای «تنقمون»
﴿وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْقِلُونَ﴾.[1]
﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ ﴾.[2]
﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ﴾.[3]
این آیه دربارهی استهزاء کفار و اهل کتاب نسبت به مؤمنان است، هنگامی که ایشان دیگران را به نماز دعوت میکنند.
«ندا» به معنای صدا زدن بلند است[4] و «اذان»، اعلامی الهی برای گردهمایی مردمان خداجو به شمار میآید.
پیشتر گفتیم که در تشریع اذان، نخستین مرحله زمانی بود که جبرئیل اذان را آورد؛ در آن هنگام، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در کنار امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در حال استراحت بودند. ایشان نیز اذان را شنیدند و آن را به دیگران منتقل کردند.[5]
این واقعه، نشانهای از عظمت اذان است. اذان، کلام الهی و حدیث قدسی است؛ اعلامی برای گردهمایی انسانهایی که قصد حضور در محضر حضرت حق را دارند.
نکتهای که اذان را از دیگر اعلانها متمایز میسازد، این است که اذان، تحریر و تقریر عقایدی است که انسانها با آنها در محضر الهی حاضر میشوند.
میتوان گفت اذان و نماز به یکدیگر وابستهاند و همین وابستگی، موجب ناتوانی کفار و اهل کتاب در تحمل آن شد. یهودیان بوق و کرنا داشتند، مسیحیان ناقوس، و اسلام با سیرهای نوین ظاهر شد.
پس از واقعهی عظیم عاشورا، ابراهیم بن طلحه با تمسخر از امام سجاد (علیهالسلام) که در محمل بودند و سر خود را پوشانده بودند، پرسید: «يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، مَنْ غَلَبَ؟ وَ هُوَ مُغَطًّى رَأْسُهُ، وَ هُوَ فِي الْمَحْمِلِ»؛ چه کسی پیروز شد؟ پاسخ دادند: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ»؛[6] بگذارید وقت اذان برسد، آنگاه خواهید دید چه کسی پیروز شد.
در قسمتی از خطبه امام سجاد (علیهالسلام) در شام آمده است: «فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ؟».[7] در هنگام اذان، امام سجاد (علیهالسلام) از یزید پرسیدند: «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، جدّ کیست؟ جدّ تو، یا جدّ من؟» این پرسش، برهانی دائمی برای همهی کسانی است که میخواهند با حضرت حق ارتباط برقرار کنند.
«وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا»؛
وقتی ندای نماز، یعنی اذان گفته شد، آنان آن را به تمسخر و بازی گرفتند. اگر «إتخذوها» به «منادات» بازگردد، یعنی همین ندا و اذان را به بازی گرفتند؛ و اگر به «صلات» بازگردد، یعنی نماز را مسخره کردند. از آنجا که آیه دربارهی اذان است، احتمال اول که اذان باشد، مناسبتر به نظر میرسد.
«ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ»؛
اینها قومی هستند که تعقل ندارند. «قوم» به گروهی گفته میشود که یکدیگر را حمایت میکنند.[8] «عقل» از «عقال» گرفته شده است. «عِقال»، همان بند و افساری است که حیوان چموش را مهار میکند.[9] عقل نیز انسان را کنترل میکند. این قوم، افسارگسیختهاند و فاقد فکر و اندیشهاند.
رفتار و کردار، عادتهای انسان را شکل میدهد و عادتها، شخصیت او را میسازند. اگر بتوانیم عقل و اندیشهی مردم را اصلاح کنیم، انگیزه و عمل نیز اصلاح خواهد شد. اگر آنان تعقل داشتند، دست به تمسخر نمیزدند.
«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ»؛
این آیه، نقشهی راه مبارزهی دیگران با اسلام را ترسیم میکند. «تنقمون» از «نقمت» گرفته شده و به معنای بیزاری و ناسازگاری با چیزی است.[10]