1404/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیات 50 و 51 /خصوصیت دیگر اهل کتاب: طلب کردن حکم جاهلیت - پرهیز از اتخاذ اهل کتاب به عنوان ولیّ - تقابل ولایت رحمان و ولایت شیطان در نظام هستی
﴿وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾.[1]
﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾.[2]
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴾.[3]
خدا را شاکریم که در محضر آیات الهی هستیم.
عرض شد ذات سبحان به نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمان میدهد:
1.حکم بر اساس «ما أنزل الله» باشد؛
2. از هوای نفسانی کسانی که مخالفت میکنند، پیروی نکن.
3. هشدار میدهد که از فتنههای آنها بر حذر باشد.
اگر پشت کردند، بدان که خداوند، آنها را به بعضی از گناهانشان جزا میدهد.
وصف به شیء، مُشعِر به علّیّت است؛ یعنی چون فاسق هستند، این کارها را میکنند.
«أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ»
این آیه به صورت استفهام انکاری بیان میشود. «فاء» در «أَفَحُکمَ»، دلیل بر تفریع است. در تناسب این آیه با آیات گذشته میگوییم که اینها جاهل و جاهلیتطلب هستند. آیا اینها حکم جاهلیت را طلب میکنند؟ چه کسی از خداوند، برترین و بهترین حکم را دارد؟
دو مطلب انسان را به کمال میرساند؛ یکی اینکه انسان از جهل رها شود و به علم برسد و دیگری اینکه از جهالت رها شود و به عمل مطلوب برسد. جهل علمی و جهالت عملی، انسان را از راه منحرف میکند. ضد اینها هم انسان را به کمال میرساند. در آیه قبلی آمده بود که مراقب دسیسهها باشند که عدهای فتنه میکنند و به انحراف میکشانند؛ ولی اگر به شما پشت کنند، ارادهی الهی پشت شما است.
«یَبغونَ»، یعنی انسان برای خواستههای خود از حد بگذرد.[4] کسی که ظلم میکند، از حد تجاوز میکند. آیا حکم جاهلیت را تبعیت میکنند؟
«وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا»؛
درست است که افعل تفضیل است، ولی افضل تعیینی است؛ یعنی جز این چیز دیگری نیست. اینگونه نیست که حکم جاهلیتی هست و حکم خدا هم هست و آن بهتر است؛ بلکه جز این نیست. مانند ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً﴾.[5] آنجا هم افضل تعیینی است. چه کسی به لحاظ حکم از خدا برتر است؛ یعنی چیزی جز این نیست.
از آغاز تا انقراض عالم دو حکم است: حکم جاهلی و الهی، حکم طاغوت و حکم اولیای الهی. سنت الهی این تقابل را تأیید کرده است که تا قیام قیامت ادامه دارد.
«لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»؛
بارها گفتیم قوم، عدهای هستند که قیام کردند که کارهای دیگران را انجام دهند. هر کس قوم نیست. قوم، گروهی هستند که برای رفع نیاز همدیگر قیام کردند.[6] انسانها و تمام موجودات غیر از خداوند، همه نیازمند به هم هستند.
«قَالَ يَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ: اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ. فَقَالَ: أَبُو جَعْفَرٍ (عليهالسلام): لَاتَقُلْ هَكَذَا، وَلَكِنْ قُل: اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ، فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَايَسْتَغْنِي عَنْ أَخِيهِ»؛[7] کسی محضر امام باقر (علیهالسلام) آمد و گفت که یابن رسول الله، دعا کردم نیازمند دیگران نباشم. حضرت فرمودند که دعا کن به شرار خلق نیازمند نشوی؛ وگرنه نیازمندی هست.
این استفهام در جمله «أفحکم الجاهلیة یبغون»، استفهام توبیخی است. آیا حکم جاهیت را طلب میکنند؟ و حال آنکه حکمی برتر از حکم خدا نیست؛ برای گروهی که اهل یقین باشند. وصف به شیء، مُشعِر به علیت است. با توجه به این قاعده معلوم میشود که تابع حکم الله، اهل باور هستند.
﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾.[8] عبادت هدف میانی است، نه هدف نهایی. اولین امری که در قرآن از ابتدای سوره بقره به ترتیب آمده است، امر به عبادت بعد از ایمان است. پس آیاتی که امر به عبادت کرده، مانند آیه: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ﴾،[9] معلوم میشود که عبادت، هدف میانی است. هدف نهایی، رسیدن به باور و لقاء الله است. ﴿هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾،[10] ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴾[11] . ﴿والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾.[12] در روایات داریم: «لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ الْعِبَادِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ»؛[13] یقین، کمترین چیزی است که بین بندگان الهی تقسیم شده است. هرچه خداوند میدهد به باور میدهد.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴾.[14]
ای کسانی که ایمان آوردید، یهود و مسیحیان را اولیای خود نگیرید؛ چون که کسی که اینها را به عنوان ولیّ بگیرد، از آنها است.
بعد از اینکه فرمود برای اهل اِیقان و یقین، خداوند بهترین حکمکننده است، در این آیه میفرماید که نباید یهود و نصاری را اولیاء گرفت. قرآن، یهود و نصاری را نگه داشت. حضرت مسیح و موسی (علیهماالسلام) و عهدین را کتاب قرآن نگه داشت. هر کس افرادی را به عنوان ولیّ بپذیرد، از آنها است. کسی که راضی به فعل قومی باشد، از آنها است.
«إنّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛
حضرت حق قوم ظالم را هدایت نمیکند. اگر ترسیم این راه را داشته باشیم، نقطه اتصال این آیه به آیات گذشته، آیةالکرسی است، بحث ولایت است. در نظام هستی دو ولیّ داریم: ظالم و عادل. ولایت شیطان و ولایت رحمن. این دو ولیّ، همیشه مقابل هم هستند.
یهود و نصاری تمثیل است؛ مهم شیطان زده شدن است. وصف به شیء، مشُعِر به علّیّت است. معلوم میشود که اینها قوم ظالم هستند؛ چرا که خداوند فرمود که خداوند قوم ظالم را هدایت نمیکند.
عدم هدایت در اینجا پاداشی و کیفری است. خداوند، مُضِلّ و گمراه کنندهی ابتدایی نیست. اول انسان به ارادهی خودش گمراه میشود. این عدم هدایت ابتدایی نیست.
دعای عرفه، رسم الخط موحدان و عارفان است. خط توحید حقیقی و هدایت را ترسیم میکند. در فرازهای این دعا در روزهای آینده تأمل کنید.