1403/11/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: علم/فضیلت عالم /جایگاه علما در زمین - لزوم همنشینی با علما
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع: «قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ: إِنَّهُ يُسَخِّينَفْسِي فِي سُرْعَةِ الْمَوْتِ وَ الْقَتْلِ فِينَا قَوْلُ اللَّهِ- أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ هُوَ ذَهَابُ الْعُلَمَاءِ».[1]
عبارت «عَمَّن ذَکَرَهُ»، روایت را مرسل کرده است. این روایت، سیره است و حدیث خوبی است و قابل اعتنا است.
روایت از امام باقر (علیهالسلام) از امام سجاد (علیهالسلام) است. «کان یقول»، سیره و منش را بیان میکند. هم اندیشهها و هم رفتار حضرت را بیان می کند. مقام حکیم بودن امام را بیان میکند.
امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند که ما نسبت به عالم برزخ و مرگ و سرعت مرگمان اهل سخاوت هستیم. بزرگ و امام و ولیّ و عالِم برای مرگ آمادگی دارد؛ مثل اینکه در اصطلاحات امروز، بریز بپاش دارد، در معارف هم بریز بپاش دارد و نشر میدهد.
بعد حضرت فرمودند که آیهی شریفهی: ﴿أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّا نَأْتِي الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾،[2] در مورد ما است. آیات، اضطرابآور و زلزلهبرانگیز است. اسم سورهها بیجهت نیست. خود وحی، بزرگترین رعد است. تجلی اسماء باریتعالی بر نفس نبی است و از جهت نوع حیرت، خودش اضطرابهای خاصی دارد. «رَبِّ زِدنی تَحَیُّراً».[3] در این آیه خدای متعال میفرماید که نمیبینید که ما نگاهی به زمین داریم و از اطرافش کم میکنیم. این که از اطراف زمین کم میکنیم، فقد علماء است. تعبیر عجیبی است! میتوانیم بگوییم آقایان علما و بزرگان، اطراف الأرض هستند و نهایات زمین هستند. دانشمندها اطراف و اکناف زمین هستند. مرز، حدود مالکیت و ملکیت صاحبان زمین است. هر صاحب ملکی مرزی دارد که باید حفظ کند. میگویند که فرشتهها میخندند. فرشتهها گاهی ترس و خنده و گریه دارند.
از عزرائیل (علیهالسلام) سؤال کردند: «کجا گریه و خنده و ترس داری»؟ گفت: «وقتی میبینم کشاورزی مرز زمین را میخواهد مشخص کند، کمی مرز زمین را به نفع خودش جابهجا میکند. میخندیم که مال خود را نمیتوانی حفظ کنی، به مال دیگران تعرض میکنی! گریه هم میکنیم. در یک بیابان، مادری بچه را شیر میداد، جان بچه را باید میگرفتم و گریه کردم! جایی که ترسیدم، این بود که خواستم جان کسی را بگیرم. هیبت او مرا گرفت. شهر و کوچه و خانه دیدم جان عالمی را باید بگیرم. نبیّ و ولیّ اِشراف دارد. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «این عالمی که ترسیدی، همان طفل بیابان بیمادری بود که از مادرش شیر میخورد و گریه کردی. این آمد برای خودش برنامهریزی کرد و خدا از او حمایت کرد، شد کسی که عزرائیل از او میترسد»!
علما، مرز زمین و نهایات زمین هستند. اینکه علما باید احترام شوند، به این جهت است. زمین به علما ختم میشود. زمین به یک عالم میرسد. وجود مقدس امام زمان (علیهالسلام)، عالمی هستند که حد زمین هستند. امام زمان (علیهالسلام) مرز زمین است. «وارث الأرض» است.[4] ﴿أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾.[5] پیروان چنین امامی هستید. زمین حرکت دارد و نهایت و طرف دارد. حضرت علامه حسنزاده (رحمهالله) - جانم به قربانشان – فرمودند: «هنر یک منجم این است که حدود را مشخص کند». همهی رئیسجمهورها هم هنرشان این است. خیلی از حکام به خاطر همین زمین جنگ دارند؛ همان چیزی که عزرائیل خندهاش گرفت. علما، واسطهی بین زمین و آسمان هستند. اطراف زمین را اشراف زمین میدانیم. همیشه اطراف زمین، آرامشآور است، سکینه دارد.
کشاورزی که مرز زمینش را مشخص میکند، بعد میگوید راحت شدیم. مسّاح، اندازه میگیرد.
از والدم (رحمةاللهعلیه) یادی کنم. با ایشان سرِ زمینهایی میرفتیم. موقع شخم، خاکها قاطی میشد. میگفتند: «خاکهای مخلوط شده با زمین کنار را برگردانید»! احتیاط میکردند. حلالخوار باشید، تا به نتیجه برسید.
بابی که باید با عالم همنشین باشیم و گفت و گو کنیم.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ: «قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: يَا بُنَيَّ اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَى عَيْنِكَ فَإِنْ رَأَيْتَ قَوْماً يَذْكُرُونَ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَكُنْ عَالِماً نَفَعَكَ عِلْمُكَ وَ إِنْ تَكُنْ جَاهِلًا عَلَّمُوكَ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُظِلَّهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَيَعُمَّكَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتَ قَوْماً لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَكُنْ عَالِماً لَمْ يَنْفَعْكَ عِلْمُكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَاهِلًا يَزِيدُوكَ جَهْلًا وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَيَعُمَّكَ مَعَهُمْ».[6]
این حدیث، مرفوع است.
ما نسبت به انبیا (علیهمالسلام) نظری داریم؛ و آن اینکه 124000 پیغمبر، بین امتها تقسیم هستند. برخی به مقامی رسیدند که خصوصیات خاصی داشتند و ذکرشان آمده است. یکی لقمان است. لقمان از آن انسانهایی است که از بردگی کارش را شروع کرد، تا به نبوت رسید. سیرهای زجری را کشیده است.
مرحوم سید عنایتالله دریاباری از اساتید خوب فیضیه بود. با هم صحبت میکردیم. میفرمود: «عمر بابا نوح را نداریم، ولی تجربهی او را داریم». لقمان با تجربه بود.
جانم به قربان علامه حسنزاده (رحمهالله) که ذو فنون بود و اهل ظاهر و باطن و ما را با لغت آشنا کرد. «إبن» را «إبن» میگویند، چون بنای والد، «ابن» است. «بُنَی»، اسم مصغّر است.
وقتی پدری خصوصیات حفاظتیاش را در پسر ببیند، مهم است. اگر عزیزان فاضل فرزندانشان فاضل شدند، موفق بودهاند. اگر پسری راه پدر را ادامه نداد، در هر صنفی که باشد، باید در کار خودش تأمل کند. سعی کنید بچههای دختر و پسرتان را به سیرهی خودتان تربیت کنید. راهش فقط یکی است. ائمهی معصوم (علیهمالسلام)، تعلیم جسمانی را واگذار به دیگران میکردند، ولی تعلیم معنویشان را خیر. اگر بچهها را دبستان و دبیرستان میفرستید، ولی تربیت معنوی را خودتان انجام دهید.
مجالس، محلهای همنشینی است. جناب لقمان به فرزندشان فرمودند که فرزندم، مجالس را با بصیرت انتخاب کن. هر مجلسی نرو. مقام معظم رهبری دامت برکاته چقدر به بصیرت توصیه میکنند.
در ادامهی روایت، جناب لقمان فرمود که اگر عالم باشی، از آن مجلس استفاده میکنی و اگر جاهل بودی، آن قوم به تو یاد میدهد. شاید سایهی الهی به رحمتش بر سر شما گسترده شود و تو هم نفع ببری.
اگر قومی بودند که یاد خدا نمیکنند، اگر عالم باشی، نفعی برایت ندارد و اگر جاهل باشی، جهلت زیاد میشود. و شاید عذابی بیاید این قوم را بگیرد و تر و خشک را با هم بسوزاند.
قوم، گروهی هستند که در کارزار رفع نیاز هستند. هر کسی قوم نمیشود؛ بلکه کسی که آماده است، تا نیاز دیگری را رفع کند، به آن قوم میگویند.[7] اگر گروهی ایستا و پابرجایی دیدی که خدای جلّ و عزّ را ذکر میکنند، با آنها بنشین.
شخصی، جوان 17 سالهای داشت و گفت: «این جوان مرا اذیت میکند. آن عالم گفت: «17 سال دیر آمدی. موقع انعقاد نطفهی آن بچه باید میآمدی»! با تصور دیگران مجامعت نکنی. با تصویرهای نامناسب در فضای مجازی و بعد همبستری نکنی. اگر انسان رعایت نکند، طوری میشود که بچه، پدر را میزند.
حکام اگر خوب و عادل باشند، میتوانند قسمتی از سایهی الهی باشند.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «مُحَادَثَةُ الْعَالِمِ عَلَى الْمَزَابِلِ خَيْرٌ مِنْ مُحَادَثَةِ الْجَاهِلِ عَلَى الزَّرَابِيِ».[8]
از امام کاظم (علیهالسلام) نقل شده است: «گرچه عالم مزبلهنشین نمیشود، ولی اگر با عالم در جایی حرف بزنید که آباد نیست، بهتر است از حرف زدن با جاهلی در جای نازپرورده». بروید سراغ اینکه چه کسی هست؛ نه اینکه چه ساختمانی دارد. «زَرابیّ»، لباسها و تختهای فاخر است.[9]
باید دید با چه کسی همنشین هستیم. حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) که ماه شعبان، ماه ایشان و ماه صلوات است، فرمودند: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ»؛[10] اگر کسی را میخواهید بشناسید، ببینید رفیقش کیست. در رفاقتتان دقت کنید. انشاءالله رفیقمان، شفیق باشد. فرشتهها میتوانند رفیق خوبی باشند. خانمها وقتی خوب میشوند، به آنها میگویند فرشته. انشاءالله حشر و نشرتان با فرشتهها باشد.