1404/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم/مفاسد عالم بی عمل /شدت عمل نسبت به عالم بی عمل در لحظه مرگ و بعد از مرگ
در روایات کافی شریف به باب لزوم الحجّة علی العالم رسیدیم.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: «يَا حَفْصُ يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ».[1]
برخی گفتهاند که این حدیث، ضعیف است؛ ولی به نظر ما شهرت آن، ضعف سندش را جبران میکند. در مبنای رجالی ما شهرت گاهی جبران ضعف را میکند. گاهی متن در احادیث، گواه صحت است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «جناب حفص! از جاهل هفتاد گناه آمرزیده میشود، قبل از اینکه برای عالم یک گناه بخشیده شود»!
عالم و جاهل مقابل هم هستند. علم دارای مراتب است. علم یقینی و غیر یقینی، علم اجتهادی و تقلیدی. جهل هم دارای مراتب است. بدترین نوع جهل، جهل مرکب است. جهل مرکب، یعنی نمیداند که نمیداند. اگر انسان نداند که مریض است، به دکتر مراجعه نمیکند. جاهل به جهل مرکب همیشه در مریضی باقی میماند. اطبا میگویند که دولتها باید مردم را نسبت به مریضیها آگاه کنند. پیشگیری نسبت به درمان، هزینهاش کمتر است.
در سیروسلوک هم باید پیشگیری کرد. میگویند در چنین گناهی هستیم و نمیتوانیم ترک کنیم. عادت کرده است به عادت. نعوذ بالله. باید عادتمان مسائل الهی شود.
مطلب مهم: چنانچه غذا برای هاضمه ما لذت دارد، علم هم برای قوای باطنی و الهی ما لذت دارد.
اگر لذت ترک لذت بدانیدگر لذت نفس لذت ندانی[2]
هرچه عالم ادراک و شهودش قویتر باشد، لذت قویتر است. هرچه ادراک کمتر باشد، لذت کمتر است.
70 گناه از جاهل بخشیده میشود، قبل از اینکه یک گناه از عالم بخشیده شود. غفران، یعنی پوشش بر آن گذاشته میشود. ولی از عالم این گونه نیست؛ چرا که عالم میداند. مغفرت و غفران، یعنی پوشش گذاشتن روی کارها. از خصلتهای باری تعالی این است که خیلی چیزها را نادیده میگیرند. باید بکوشیم گناهی از ما صادر نشود. از انسان فهمیده توقع بالا است. انتظار مردم از ما بالاتر است. انتظار دیانت دارند. دنیا داشتن غیر از تعلق به دنیا است.
70 هم عدد تخصیصی نیست. عدد تغلیبی تکثیری است. معمولا هر موقع استغفار میشود، میگویند 70 مرتبه. کسی که در گناه قرار میگیرد، از مرحله استغفار هم افتاده است.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عَلَى نَبِيِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «وَيْلٌ لِلْعُلَمَاءِ السَّوْءِ كَيْفَ تَلَظَّى عَلَيْهِمُ النَّارُ».[3]
در برخی روایات، ائمه (علیهمالسلام)، مستقیم از یکی از پیامبران (علیهمالسلام) نقل میکنند. امام صادق (علیهالسلام) مستقیم از عیسی بن مریم (علیهالسلام) نقل میکنند. امام به یک وضعیتی میرسد که هم میتواند از امام و هم از نبی و هم از ولی و هم از خدا نقل حدیث کند. یک عنوانی تحت عنوان «احادیث برزخیه» داریم که باید در آینده توضیح داده شود. بعید نیست مکالمهای بین حضرت امام صادق (علیهالسلام) و حضرت عیسی (علیهالسلام) صورت گرفته باشد.
محضر علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) بودیم، عزیزی از شاگردان ایشان آمدند. فرمودند: «چند روزی نبودید»! گفتند: «چند روزی مهمان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بودم»!
حضرت عیسی (علیهالسلام) فرمودند: «وای بر علمایی که سوء هستند و بد هستند. چگونه آتش بر اینها احاطه میکند»! هر بدی که از انسان صادر میشود، آتشی بر ما احاطه میکند. خدا انسان را آفرید و انسان، گاهی جهنم را میآفریند.
«سوء» به ضم (سُوء) یا فتح (سَوء) میتواند باشد. صفت و موضوف (العلماء السوء)، یا مضاف و مضاف الیه (علماء السوء) میتواند باشد. اضافه، تشخص میآورد. سوء، مطلق است و تشخص این افراد میشود.
در برخی روایات داریم که علماء سوء یا عالم بدکار، کسانی که با سلاطین نشست و برخاست داشته باشند؛ نه اینکه آنها را تغییر دهند؛ بلکه خودشان تغییر میکنند.[4]
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: «إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ ثُمَّ قَرَأَ [5] ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ﴾».[6]
اگر حدیثی به اصحاب اجماع برسد، سندش خوب است.
امام صادق (علیهالسلام) به گلوی خود اشاره کردند و فرمودند که اگر نفس به گلو برسد، برای عالم توبه نیست. این عالم با جاهل در مراتب دیگر قابل جمع است. اینکه انسان یک کلمه بداند، نسبت به کس دیگری که آن را نمیداند، عالم است. همین که میدانیم غیبت گناه است، نباید غیبت کنیم. خداوند توبه را از کسی میپذیرد که کاری را از روی جهالت انجام دهند، نه از روی عمد و علم. عالم بودن به گناه، برای او دو گناه مینویسند؛ یکی فعل گناه و دیگری علم به گناه. عالم به علوم آخرت است.
توبه، بازگشت به حضرت حق است. توبهی عبد هم همراه دو توبهی خدا است. خدا تائب است؛ به این معنا که قبل از توبهی عبد، او رو میکند و توفیق توبه میدهد. توبهی لاحقه هم پذیرش توبه است. خداوند هم زود راضی میشود. ﴿وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾.[7] نفس همان است که در برهان گفتیم همان روح است. توبه را خداوند بر خود ضروری کرده است. ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ﴾.[8]
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْمُكَارِي (هشام بن حیان کوفی است) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع: «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ﴾.[9] قَالَ: «هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلًا بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خَالَفُوهُ إِلَى غَيْرِهِ».[10]
برخی گفتهاند ضعیف است؛ ولی روایت خوبی است.
امام باقر (علیهالسلام) در مصداق این آیه که خدای متعال میفرماید که اینها که در آتش انداخته میشوند، حضرت فرمودند: «اینها کسانی هستند که قومی را به عدالت وصف میکنند و بعد با آنها مخالفت میکنند». «کبّه علی وجهه»، یعنی به صورت زمین خورد. عدهای در صحبت، بَهبَه و چَهچَه میکنند، ولی در مقام عمل مخالفت میکنند. اینها عُجبزده هستند و از معارف فاصله گرفتند. در مقام حرف، سخن از رهبری میگوید، ولی در عمل مخالفت میکند. صحبت از مراجع و علما میکند، ولی در عمل، تبعیت نمیکند.