1403/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه المشاوره/مشاوره اسلامی /خصوصیات مشاوره اسلامی - روش مشاوره اسلامی
در ایام ماه شعبان هستیم. در روایت امام علی (علیهالسلام) بودیم: «وَ لاَ مِيرَاثَ كَالأدَبِ؛ وَ لاَ ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ»؛[1] میراثی همانند ادب نیست. حتّی فرمودند: «الأدب يغني عن الحسب»؛ ادب، انسان را از حسب و نسب بینیاز میکند. ارث، یکی ارث جسمانی است و دیگری، ارث معنوی و حقیقی است. قطعاً ارث فوق طبیعی، بالاتر است.
در ادامه، حضرت فرمودند: «لاَ ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ»؛ هیچ پشتیبانی، همانند مشاوره نیست. «لاَ ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ». بحث ما نیز همین است.
از این حدیث میشود استفاده کرد که مشاوره از امور جسمانی آغاز میشود؛ ولی در امور جسمانی پایان نمیپذیرد. انسان، جسمانیة الحدوث، ولی روحانیة البقاء است.
انسان، موجود نیازمند است. ﴿خُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا﴾.[2] بحمدالله در تفسیر، نظرمان این است که ضعیف بودن انسان، ذمّ انسان نیست که ناتوان باشد و تکلیف نداشته باشد؛ همانطور که برخی چنین گفتهاند. این «خُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا» به نظر ما، کمال انسان است. چون کمال انسان است، انسان باید همیشه متوجّهِ ضعفش باشد. آن کسی که متوجّه ضعفش باشد، توانا است. در ادعیّه و مناجاتها که ماه هم، ماه مناجات است، -مناجات شعبانیّه را بخوانید. در فرازهایش تأمل کنید. هر یک از «الهی»ها در این مناجات، منزلی از منازل سیروسلوک است.- داریم: ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾.[3] ما یک حرکتی به سوی خدا داریم که باید با زحمت به سوی خدا برسیم. کدح، تلاش با زحمت است.[4] در دعاها داریم: «أَنْتَ اَلْقَوِيُّ وَ أَنَا اَلضَّعِيفُ وَ هَلْ يَرْحَمُ اَلضَّعِيفَ إِلاَّ اَلْقَوِيُّ».[5] این ضعف است و این ضعف، نقص نیست؛ کمال است. بلکه بستر و منشأ همهی کمالات، نیازی است که از ناتوانی انسان بر میخیزد. این معنای «انسان، ضعیف است» میباشد.
﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا﴾؛[6] گرچه به جهتی ذم است که انسان، طمعکار است و باید طمع را کنترل کند؛ ولی ولع علمی و اشتهای علمی را هم باید کنترل کرد؟ قطعاً نه، قناعتبردار نیست. قناعت در مال، مطلوب است؛ ولی قناعت در علم و دانایی، مطلوب نیست.
عرض ما این است که کسی که به مشاوره میرود، اولین نقطه این است که توجّه به ضعفش دارد. آسیب را احساس کرده و اثرش را میبیند و برای رفعش میرود کمک بگیرد. ما مشاورهی اسلامی را عام میدانیم. مشاوره غیر از مشورت است؛ گرچه که مشاوره، مشورت را هم دارد. مشاوره آن است که دیگری را میبیند، خودش را میبیند؛ و ضعفش را مینگرد؛ و توجّه دارد؛ و حال که غفلت ندارد، مشکلش را با دیگری مطرح میکند و از او کمک میگیرد.
«مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا».[7] «الرجال» مرد اصطلاحی نیست؛ بلکه توانمند فکری است. رجولیّت، غیر از رجولیّت اصطلاحی و عرفی است.
اعزّه سؤالی کردند که در برخی قوانین از جمله قانون اساسی، عنوان رجال آمده است؛ نظرتان چیست؟ عرض کردم که اگر موضوع خاص است، رجولیّت و ذکور بودن، شرط است؛ ولی اگر صحبت از اعتقاد و باور و افکار و اعمال است، اعمّ از زنان و مردان است.
«مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا»؛ اینکه مرجع مشاوره باید رجال علمی و عملی باشند، به همین جهت است. عقل هم، اعمّ از زن و مرد است.
بهترین موضوع را کمککاری و همیاری میدانیم. نظر حضرت، این حقیقت است که انسان به مشورت توجّه کند. یکی از راههایی که انسان آسیب میبیند، این است که نداند مریض است؛ چه جسمانی و چه روحی.
تا نداند، به سراغ طبیب و حکیم نمیرود. «طبیب باید حکیم باشد»، به قول علّامه حسنزاده (رحمه الله). حکیم، کسی است که هم دالان علمی و هم میدان عملی را پشت سر گذاشته باشد. باید جزو تک مردان روزگار شود. ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾،[8] ﴿أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾.[9] اینجاست که به تقرّب میرسد.
اصول فقه، فقط اصول فقه تنها نیست و بستر فقه تنها نیست؛ بلکه اصول فقه، به طور مطلق است. به عبارت بهتر اصول علوم است. وقتی که اینگونه باشد، تنها یک موضوع پیدا میکند و موضوع آن هم، واجب تقرّبی است. در تقرّب هم، فرقی بین فقه خاص و فقه عام و سیروسلوک نیست. لذا همهی علوم را در این جهت، متّحد میدانیم و مصدر و مقصد همهی اینها باید خدا باشد.
با همین عرضی که داشتیم، ما تمام علوم را اسلامی میدانیم. مشاوره هم، همینطور است. ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ﴾،[10] قانون الهی است که باید در مصادیق، تطبیق شود. انشاءالله خداوند به همهی ما در این قسمت، توفیقات خاص بدهد. به تعبیر ادعیّهی ما، این توفیق از رحمت شروع شده است. «إِلٰهِى إِنْ لَمْ تَبْتَدِئْنِى الرَّحْمَةُ مِنْكَ بِحُسْنِ التَّوْفِيقِ، فَمَنِ السَّالِكُ بِى إِلَيْكَ فِى واضِحِ الطَّرِيقِ»؛[11] اگر اینطور نباشد، در راه روشن هم نمیتوانیم حرکت داشته باشیم. اگر رحمت نباشد، «فمن السالک فی الطریق».
در خصوصیّات مشاورهی اسلامی و مبانی آن بودیم. در چیستی ماهوی آن گفتیم: همانطور که مضافٌالیه مشاوره، اسلام است و مضاف از مضافٌالیه کسب تعریف و تمجید میکند، خصوصیّات اسلام باید در مشاورهی اسلامی رعایت شود.
نسبت بین مشاورهی اصطلاحی و مشاورهی اسلامی را نسبت عام و خاص میدانیم؛ در برخی جهات، مشترک هستند. برخی از مشاورههای مطرح شده در اسلام، مشاورهی اصطلاحی و علمی است. گرچه در مشاورهی اسلامی از اصول علمی و عقلی و تجربی استفاده میکنیم؛ ولی مبنای آن را وحی و آیات الهی میدانیم.
این مشاوره، مختصّ به یک منطقه و جغرافیا نیست؛ زیرا انسان و قرآن و اسلام، جهانشمول هستند. ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ﴾؛[12] تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه ادامه دارد که باعث قدرت و توانایی و حکمت است.
روش مشاورهی اسلامی بر اساس اسم شریف عزیز و حکیم است؛ یعنی بر اساس عزّت و حکمت است. زیربنا و مبدأ عزّت و حکمت، تعلیم و تعلّم و آیات الهی است. این از خصوصیّات مشاورهی اسلامی است. اینکه مشاوره فقط بر اساس تجربه یا برداشتهای انسانی باشد، کافی نیست و این مشاوره را جزء مشاورهی اسلامی محض نمیدانیم.
در مبانی معرفتشناسی اسلامی حتماً باید به وحی به عنوان فصلالخطاب توجّه شود. وحی، شعور مرموزی است که از ذرَه آغاز میشود و در انسان به کمال میرسد؛ چه انسان مُدرِک این شعور باشد یا چه نباشد.
تمام کسانی که با اصول علمی میخواهند مشاوره بدهند، باید توجّه داشته باشند که همین مشاوره دادن آنان با اصول علمی هم، مدیون مشاورهی اسلامی است. اگر جناب جبرائیل (علیهالسلام) و انبیای الهی نبودند و اتصال بین انسان و خدا روشن نمیشد، ظهیر بودن به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و به تعبیر آیهی شریفهی قرآن، این حکمت و عزّت و علوم تحقق نمییافت.
توصیه میکنم به تمام مشاوران که سورهی مؤمنون را برای اوضاع مشاورهایشان دقّت کنند که یکی از سورههایی است که با کلمهی «قد» شروع میشود.
﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾؛[13] قد یعنی تحقیق و لذا از همین حرف استفاده میکنیم که مشاورهی اسلامی، حقیقتگرا است. علمگرا و تجربهگرا نیست. بر اساس مبانی و اصول فکری خاص نیست. منافاتی ندارد که به عنوان علم از یک زمانی مطرح شده است و کلاسیک آن نبوده است؛ ولی اصل آن وجود داشته است.
تاریخچهی مشاورهی اسلامی به مبدأ آفرینش انسان باز میگردد. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾؛[14] همین قول، خودش یک مشاورهای است. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾؛[15] این خلیفه که جامع اسماء الهی است، بهترین خیلفه و مشاور انسانی است.
بنابراین توصیه میکنیم اعزّه به سورهی مؤمنون عنایت داشته باشند. همچنین آیات 14 و 15 و 16 به بعد سورهی رعد را مشاهده کنید: ﴿قُلِ اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾.[16] در ادامه، در سورهی مؤمنون میفرماید: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ﴾[17] و در ادامه، سیر خلقت انسان را مطرح میکند تا اینکه میرسد به اینجا که میفرماید: ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾.[18] احسن الخالقین نسبت احسن المخلوقین دارد؛ یعنی همان نسبتی که در مشاوره است؛ زیرا مشاوره هم به عبارت بهتر، نسبت یکی به دیگری است در برطرف کردن آسیبها.
خصوصیّات مشاورهی اسلامی را بر اساس سورهی مؤمنون در جلسات بعدی مطرح خواهیم کرد. مشاوره بر اساس دانایی و دارایی انسانی است و در هر زمانی، انسان باید به این منبع پر قدرت وصل باشد تا بتواند توانایی خود را تأمین کند.