1404/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بانکداری اسلامی(شرکت)/قرعه /ادلهی قرعه
آثار محبت معصومین (علیهمالسلام) بعد از مرگ
در توصیههای اخلاقی و معرفتی، به روایات مرتبط با محبت پرداختیم. شاهراه محبت و مودت، از دنیا و نفس انسان آغاز میشود و در مراحل عمر انسان، تداوم مییابد و در مقصد قیامت و پس از مرگ، به نتیجه میرسد؛ لذا در حدیثی که آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ»؛[1] محبت من و اهل بیت من در هفت موضع و جایگاه مفید است، به همین جهت است.
﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ﴾،[2] ﴿فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ﴾،[3] ﴿وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ﴾،[4] ﴿فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ﴾.[5] محبت و معرفت انسان، باعث ثقل میزان عمل انسان میشود. گرچه انسان در آغاز راه، میزان و موزون و وزنش متعدد است، ولی در حمل نفس انسانی ما، وزن و میزان و موزون یکی میشود. ﴿وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾؛[6] در روز قیامت، وزن، حق میشود.
آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُ وَعَلى لِسانِهِ وَالْحَقُّ يَدُورُ حَيْثُ ما دارَ عَلِيٌّ»؛[7] علیّ با حق است و حق با علیّ و هر جا که علیّ باشد، در همانجا هم حق است. این دلیل بر اتحاد است.
ما هرچه جنبهی مودّتمان را تقویت کنیم، در راحتی عوالم دیگرمان کوشیدیم. چگونه مودت را تقویت کنیم؟ مودت به عبادت و عبادت به اطاعت تقویت میشود. تا عبادت به اطاعت ختم نشود، نتیجه ندارد؛ ﴿مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ﴾؛[8] طبق آیهی شریفه، کسی که متابعت داشته باشد، با خود محبت میآورد؛ تا جایی که خداوند آنها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾.[9]
هستی، اثر خدای متعال است و هر مؤثری به اثرش شوق دارد. ذات باریتعالی، بهجت ذاتیه دارد و از سمت او علاقه و محبت است؛ اما اگر مخلوقی با این علاقه و محبت، توجه باریتعالی را به خودش جلب کرد، اینجا یک محبت جدید به نام مودت شکل میگیرد. سلسلهی انبیاء و رسولان الهی آمدند، تا بشر را با همین محبت و مودت بسنجند.
الان در ماه ذیقعدةالحرام هستیم. حرمت این ماه را باید نگهداشت. در گذشته، حرمت ماههای حرام را نگه میداشتند و جنگ و نزاع را کنترل میکردند و در زمان حال حاضر هم باید کنترل شود؛ یعنی اینکه برخی گفتمانها را کنترل کنیم و مجادلههای علمی را هم باید کم کنیم. برای محبت برنامهریزی کنیم.
امام جواد (علیهالسلام) فرمودند: «المُؤمِنُ يَحْتاجُ إلى ثَلاثَ خِصالٍ: توفيقٍ مِنَ الله، وواعظٍ مِنْ نَفْسِه، وقبولٍ مِمَنْ يَنْصَحُه»؛[10] ما باید توفیق الهی داشته باشیم؛ یعنی اوامر الهی را رعایت کنیم، باید واعظ نفسانی داشته باشیم و از آن واعظ نفسانی موعظه را قبول کنیم، نصیحت کسانی که ما را نصیحت می کنند را قبول نمائیم. بزرگترین ناصح ما، اهل بیت (علیهمالسلام) هستند. انشاءالله توفیق تداوم راه محبت و مودت را داشته باشیم.
بحث ما در ادلهی قرعه بود. اولین آیهای که دلالت بر جواز و مطلوبیت قرعه داشت، آیهی 44 سورهی مبارکهی آلعمران بود که خدای متعال میفرمایند: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾.[11] در کفالت جناب مریم (سلاماللهعلیها) اختلاف شد. از آیه چنین برداشت میشود که کسانی که مدعی کفالت بودند، به بیتالمقدس رفتوآمد داشتند و محبوب بودند و از بزرگان مسیحیت بودند. «وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ»؛ قلمهایشان را افکندند که مشخص شود، کدامیک از آنها کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها) را برعهده بگیرند؟ «إِذْ يَخْتَصِمُونَ»؛ انداختن این قلمها در داخل آب، به خاطر رفع خصومت و اختلاف در مورد کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها) بود. این آیهی شریفه به صراحت، بر جواز قرعه دلالت دارد. انشاءالله در آینده خواهیم گفت که این آیه در بحث طریق قرعه هم استفاده میشود. نوع قرعه را هم برخی با این قلمها معین میکنند که البته تمثیلی است.
برخی گفتند که قرعه باید مسبوق به حق باشد و حق مورد اختلاف باشد. برای اثبات حق و رفع اختلاف، باید قرعه زد. «إِذْ يَخْتَصِمُونَ».
به نظر ما این اختلاف و خصومت هم، مثال تغلیبی است؛ یعنی اکثر قرعههایی که زده میشود، برای احقاق حق یک گروه نسبت به گروه دیگر است، یا یک گروهی نزاع و اختلافی در رسیدن به حق با گروه دیگر داشته باشند. اگر قرار باشد ما قرعه را خاص و اختصاص به اختلاف و نزاع بدانیم، نیاز به دلیل و همچنین نیاز به استفاده نمودن از قرائن داخلیه و خارجیهی کلام داریم. البته از قرائن این آیهی شریفه استفاده می شود که برای رفع اختلاف کفالت حضرت مریم (سلاماللهعلیها)، 3 مرتبه قرعه زدند و هر 3 مرتبه به نام حضرت زکریا (علیهالسلام) در آمد. حضرت زکریا (علیهالسلام)، شوهرخالهی حضرت مریم (سلاماللهعلیها) بود.
ممکن است کسی شبهه کند و بگوید که قرعه، قبلا پسندیده بود و مطلوبیت داشت، ولی الآن پسندیده نیست و مطلوبیت ندارد. در جواب به این شبهه میگوییم که اگر سنتی در امتهای گذشته معمول و مرسوم بود و شارع هم نسبت به آن ردعی نکرد و مخالفت نکرد، حجیت آن سنت برای ما ثابت و کافی است و نیازی به آوردن دلیل نیست. در سیرهی مستمره، عدم ردع و عدم مخالفت شارع کفایت میکند.
برخی گفتهاند که اگر شک کنیم در این که آیا قرعه در زمان ما جاری میشود، یا خیر، استصحاب قرعه میکنیم و میگوییم الان هم جاری میشود. به نظر ما نیازی به استصحاب نیست؛ چرا که خود آیه تصریح در جاری بودن قرعه را دارد و ردعی هم از سوی شارع نیست.
بحثی است که استصحاب در احکام است یا در موضوعات؟ بیشتر در موضوعات جاری است نه احکام.
صرفا قرعه به این نیست که یک واقع معیّنی باشد که به حسب ظاهر نامشخص باشد و قاعدهی: «القُرعَةُ لِکُلِّ أمرٍ مُشکِل» بیاید و حال سریان و جریان یابد؛ بلکه قرعه اعم از واقع معین و غیر معین است.
اولین آیه، این است. این آیه در حجیت قرعه کفایت میکند و روش آن را هم بیان میکند. یکی از روشها این است که قرعه با اقلام و ورقهها و اشیای دیگر که قابل اجرا است انجام شود.
﴿وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾،[12] ﴿إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ﴾،[13] ﴿فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ﴾،[14] ﴿فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ﴾،[15] ﴿فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ﴾،[16] ﴿لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾؛[17] «و یونس از رسولان (ما) است. به خاطر بیاور زمانی را که حضرت یونس (علیهالسلام) به سوی کشتی پر از جمعیّت و بار فرار کرد و با آنها قرعه افکند، و قرعه به نام او افتاد و مغلوب شد. او را به دریا افکندند و ماهی عظیمی او را بلعید؛ در حالی که مستحقّ سرزنش بود. اگر او از تسبیحکنندگان نبود، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند».
از این آیه استفاده میشود که اهالی کشتی، 3 مرتبه قرعه زدند و هر 3 مرتبه به نام حضرت یونس (علیهالسلام) درآمد و باعث شد که حضرت یونس (علیهالسلام) به دریا افتد و نهنگ او را ببلعد. این آیه، بیانگر جواز قرعه است. آن قرعههایی که در دین اسلام نفی نشده است، مورد استناد است.