1403/12/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرح اسماء الهی/اسم اعظم الهی /اهلبیت (علیهمالسلام)، دارای اسم اعظم الهی - قدمهای شیطان برای انحراف انسان - ارتباط با اسماء الهی، راه مقابله با شیطان
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله. و السلام و الصلوة علی جمیع الانبیاء و المرسلین سیّما علی حبیب العالمین ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین سیّما علی سیّدة نساء العالمین و علی محمد بن علی الباقر و علی بقیة الله فی الارضین بهم نتولی و من اعدائهم نتبرء الی الله.
اگر قرار باشد آیهای برای روزهای آخر ماه شعبان و ورودی ماه مبارک رمضان بگوییم، این است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا﴾.[1] از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کردند که: این ذکر که باید کثیر باشد چه ذکری است؟ حضرت فرمودند: صلوات بر محمدوآلمحمد (صلواتاللهعلیهماجمعین).
مطالبی که محضرتان عرض شد، گزیدهای عرض کنیم و ادامه دهیم. هندسهی عالم بر اساس اسماء الهی است. هیچ نقطهای از ملکوت و ملک و آسمان و زمین و تمام موجودات، خالی از اسم و اسماء باریتعالی نیست. تکوینا اسباب و اسماء الهی هر دو در نظام وجود تأثیر دارند و هر موجودی در اختیار اسمی یا اسمائی از اسماء الهی هستند. اگر ما به اختیار با اسمائی انس گرفتیم و آنها را انتخاب کردیم و در وجود ما تجلی یافت، ما هم هماهنگ با نظام وجود میشویم. فلسفهی بعثت انبیاء الهی جز این هیچ چیز دیگری نیست. بحث از اسماء الهی و شرح آن، یک ضرورت الهی و انسانی است.
آنچه میگوییم، از محضر استاد آموختیم و خیلیها را عرض کردیم و تأیید ایشان را گرفتیم. تمام علوم آدم و عالم به اسماء الهی است. ما نظریهای داریم که تمام علوم، اسلامی است؛ چون مبدأ علم، جناب جبرائیل (علیهالسلام) است، دریافت علم نبیای از انبیاء الهی یا رسولی از رسولان الهی است و آخرینش که فصل الخطاب تمام علوم و معارف است، حضرت رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هستند. آنچه دانایی و دارایی بود، بر ایشان نازل شد. در اختیار تمام جهان گذاشتند. آنچه ما میگوییم، از افاضات ایشان است.
خداوند کریم، آیات نازل کرده است و آیات تحویل میگیرد. آیات نازلهی تورات و انجیل و صحف و زبور در امتهای گذشته و قرآن کریم در امت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. آیاتی که تحویل میگیرد، دعا است. دعا، آیات «صاعده» است.
دعا و الفاظی که من و شما میخوانیم، «إسم اسم الدعاء» است. دعا آن حالت وجودی انسان است که خود را نیازمند میبیند. طبق این نیازش درخواستی دارد. این دعا میشود. گاهی این درخواست باطنی را به زبان میآورد. این به زبان آوردن گاهی با درخواست باطنی یکی است و گاهی دو تا است. صحبت لفظی او با آنچه او میگوید یکی میشود. هیچ دعایی بی اجابت نیست؛ البته نه دعای لفظی، بلکه دعایی که با وصف حال باشد.
اعزهی من برای تقویت این ارتباط و صداقت آن بخواهید آنچه نفس شما میخواهد. این نفس، نفس امّاره نیست. اول نفس لوّامه است، بعد تا به نفس مطمئنه میرسد. به نفس مطمئنه که رسید، مورد خطاب باریتعالی قرار میگیرد.
جانم به فدای علامه حسنزاده آملی (قدساللهنفسهالزکیة) - اَبَرمرد معرفت نفس - ایشان به معرفت نفس اصرار میکردند. امّ الکتابِ ایشان هم، کتاب «سرح العیون» در شرح «عیون» برای تقویت این ارتباط است. انسان به جایی برسد که حال درونیاش را با حال بیرونیاش یکی کند. برای این تمرین کنید.
حرف مهمی که از اینجا شروع کنیم: اولین کاری که شیطان میکند و شیطنت میکند و به وسیلهی اسمی از اسماء الهی این شیطنت را انجام میدهد، مظهر اسم «یا مضلّ» است. هم «مُضِلّ» به معنی گمراه کننده و هم «مُذِلّ» به معنی خوار کننده. او مظهر هر دو است. اولین کارش این است که ارتباطات انسانها را با حروف و اسماء الهی قطع میکند و در شبکهی الهی او اختلال ایجاد میکند. ﴿الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾.[2] آیات الهی از دل است؛ وسوسه هم از دل است.
علامه حسنزاده (رحمهالله) بارها میفرمودند: «آقاجان من، بکوشید نگهبان دل باشید که بالاترین نگهبانیها است».
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ»؛[3] قلب جای خداست؛ غیر او را جا ندهید.
اسماء الهی، اسماء حسنی است. همهاش کمالات است. این شیطان میخواهد که این کمالات و ارتباطمان را با اسماء الهی قطع کند. اولین ارتباط فطری است. ﴿فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾.[4] فطرت ما خدا خدایش بلند است. شیطان با این مشکل دارد. ارتباط ما را با چیزهایی که ما را بالا میبرد قطع میکند. اولین فعالیت شیطان این است که ارتباط انسان را با مستحب قطع میکند. مستحب یعنی چیزی که انسان طلب علاقه و حب میکند به آن. یکی از احکام الهی ما، حکم استحباب است. یعنی کار مطلوب خداوند است، ولی خداوند امر ایجابی و باید نسبت به او ندارد و این را واگذار کرده به ارادهی انسانی که میخواهد انجام دهد. استحباب، اضافهکاری است. اضافهکاری را مدیر اجبار نمیکند، ولی اگر کارمندی اضافهکاری کرد، مدیر او را تشویق میکند.
قال الإمامُ الباقرُ (عليهالسلام): «الصَّلاةُ عَمودُ الدِّينِ».[5] عمود، یعنی خط ارتباطی انسان تا خدا. عمود از اینجا نصب میشود و نور از آنجا ارتباط میگیرد. آیات الهی بر جان من و شما اسمی از اسماء میشود و دعایی از ادعیه میشود و عمودی میشود که خیمهگاه انسانی من و شما میشود و تکیهگاه امن من و شماست.
درباره امام زمان (علیهالسلام) میگوییم: «الامان الامان» و «سلام بر رکوع و سجود تو». ایشان، زیر خیمهی اوامر و نواهی الهی مستقر است و همه را دعوت میکند و توسل جز این چیز دیگری نیست.
شیطان میگوید نماز شب خواندی خواندی، نخواندی مهم نیست. ولو شده شبانه روز دو رکعت نماز استحبابی بخوانید. اگر شب باشد چه بهتر.
در مبانی فقهیمان به این نتیجه رسیدیم که نماز شب در وقت نماز شب است. بعد از نماز عشا میتوان خواند. دو رکعت یا هشت رکعت یا 11 رکعت یا 13 رکعت. از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده که حضرت علت نامگذاری وتر را به خداوند معنا کردند که خداوند، واحد است.[6]
در فرازی از الهینامه گفتیم: «الهی، خوش آن دوگانهای که برای یگانه باشد». کمکم دوگانهها، یگانه میشود. از کثرت شروع کردید و کمکم به وحدت میرسید.
در نماز وتر میگویند یک دست را بالاتر و یکی را در قنوت پایینتر نگه دار.[7] دستش را بلند میکند و بین خود و خدایش پلی میزند. یکی را نگه دار و با دیگری بشمار و چهل مؤمن را یاد کن. عدد چهل، عدد قطعی انحصاری نیست؛ بلکه عدد حدّاقلی است؛ مثل اینکه میگویند فلان جا رفتید، در فلان منطقه چهل قدم بروی، دوست شما هست. منافات ندارد دوستان دیگر هم بعدتر باشند. با آن دست دیگر حداقل 70 مرتبه استغفار کن. لطایفی است که باید بعدا بیان شود.
در قنوت نماز وتر، 7 بار عبارتِ: «هذا مقامُ العائذِ بک من النار» خوانده میشود.
«هفت شهر عشق را عطار گشتما هنوز اندر خم یک کوچهایم».
«هذا مقام العائذ بک من النار»؛ این مقام کسی است که از آتش به تو پناه میبرد. نار در اینجا یعنی شیطان. اگر برای دفع شیطان کمک نگیریم، شکست خوردیم؛ چون خدمهی زیادی دارد. آنقدر در کارش مهارت دارد که هر کسی را از راه خودش شکست میدهد.
دیدم اعزهای با سرعت سؤال کردند که شیطان کی آفریده شده است؟ گفتم که از وقتی من و شما آفریده شدیم. خدا کی دوزخ را میآفریند؟ خداوند جهنم نیافریده است و نمیآفریند. بگویید طلبهای با استمداد از محضر استاد علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) گفت: «خدا بهشت را آفریده است و جهنم را نه آفریده و نه میآفریند». جهنم را خودمان میآفرینیم. آفریدهی من و شماست.
شیطان ارتباط ما را با مستحبات قطع میکند. اگر مرد میدان باشیم و به او میدان ندهیم، شالودهی جهنم پایهگذاری نمیشود. سیاست شیطان، سیاست گامبهگام است. در نهجالبلاغه دربارهی شیطان آمده است: «عُقْدَةً عُقْدَةً»؛[8] آرامآرام گرهگشایی میکند. در واقع غل و زنجیر میآفریند. ارتباط ما را با اوامر الهی به خصوص با مستحب قطع میکند.
مرحلهی دوم کار نامطلوب و نازیبا را نزد ما مطلوب جلوه میدهد. تدلیس میکند. زشتیها و بدیها را خوب جلوه دادن. ما با خوبیها هستیم. فطرت الهی که با ساعات دنیوی عجین شده، بد نیست. فطرت هرچه بخواهد با انسان انجام میدهد. زیبانمایی میکند. گاهی مظلومنمایی هم میکند. تا چهرهی مظلوم نداشته باشد، نمیتواند ظالم بسازد. این قطع ارتباط با مستحبات را که موفق شد، - نعوذ بالله من سیئات أعمالنا و شرور أنفسنا - کاری میکند که نسبت به بدیها بیتفاوت میشود.
انسان یک نفس لوّامه دارد؛ یعنی ملامتگر. از ظلم بدش میآید و از خوبی خوشش میآید. انسان به جایی میرسد که بیتفاوت میشود. اگر گناه از او صادر شد، ملامتگری را ندارد.
مرحلهی بعدی و گام بعدی کمکم - نعوذ بالله - این است که این انسان تحت امارت و فرماندهی شیطان میشود که هرچه او بگوید انجام میدهد. «كَمْ مِنْ عَقْل أسير عِنْدَ هَوىً أمير»؛[9] چه بسا عقلی که اسیر هوی است. شیطان، عقل را به اسارت میگیرد. در مرحلهی امارت شیطان، برخی سریع دنبال شیطان میروند و برخی آرام.
مرحوم شیخ عبدالرحیم تستری - شاگرد مرحوم شیخ مرتضی انصاری – شب، استادش را خواب دید که شیطان هفت طناب آورد که شیخ مرتضی را اسیر کند، ولی شیخ مرتضی انصاری صاحب مکاسب و رسائل، هر هفت طناب شیطان را پاره کرد. صبح خدمت استاد آمد. - تمام خوابها تعبیر دارد. خوشا به حال کسانی که علم تعبیر و اسماء دارند. حضرت علامه، ذو فنون این کار بودند و در این علوم، جزو مجتهدان بودند. - به استاد گفت: «خواب دیدم که به قدر این ستون منزل، هر طناب بود و شیطان، این طنابها را برای شما آورده بود». شیخ مرتضی سجده کرد و گفت: «حق است. دیشب خانم من میخواست زایمان کند. ماما آمده بود که شیخ مرتضی ما نیاز به یک مامای دیگر داریم و این لوازم هم نیاز داریم؛ وگرنه بچه و مادرش در خطر است. در آن روز هم کسی وجوهات آورده بود. رفتم به عنوان قرض - نه تصرّف – بردارم که امشب کار راه بیفتد، ولی منصرف شدم. هفت مرتبه این کار تکرار شد. مرتبهی هفتم گفتم که خدایا منِ شیخ مرتضی غنی نیستم، ولی مستغنی هستم. به خودت توسل میکنم. صدا زدند بچه متولد شد و به چیزی نیاز نیست».
برای هر کسی شیطنتش خاص به خودش است. ما در درس تفسیرمان عرض کردیم؛ ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ﴾؛[10] خدا به رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میگوید: خبر فرزندان آدم را تلاوت کن. قرائت، خواندن است، ولی تلاوت، دیدن و پشت سر حرکت کردن است. نبأ، هر خبری نیست؛ بلکه خبرهای مهم است؛ ﴿إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا﴾.[11] در فقه میگویند خبرهای مهم است. خبر مهم دو فرزندان آدم را به مردم بگو. این جناب هابیل نسبت به قابیل که هر دو قربانی کردند و از یکی قبول شد و از دیگری نشد - و گفتیم که هابیل از علما بود – گفت: ﴿لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ﴾؛[12] آخر آیه دارد: «إنّی أخاف الله رب العالمین»؛ من از خدا هراس دارم؛ ﴿إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ﴾؛[13] گفت که اگر تو مرا بکشی، من به تو دستدرازی نمیکنم؛ ولی بدان دو گناه را حمل میکنی؛ هم گناه مرا و هم گناه خودت را. این آیه با آیهی: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾،[14] منافات ندارد. گفت من از خدا میترسم. چون از خدا میترسم، نیروی کنترل دارم. در آیهی دیگری هست؛﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء﴾.[15] کسانی خشیت دارند که عالم هستند. جناب هابیل از علما بود و حفاظ امنیتی داشت. اعزّهی من! شیطان شیطنت میکند. خبر مهم دو فرزندان آدم که زمانش از زمان هابیل و قابیل بود، ولی پایان ندارد. تا آدم هست، آن چیزی که این را جلا میدهد، حسادت است. حسادت، غیر از رقابت است. در رقابت، دوستش را میبیند و کمال او و نقص خودش را میبیند و میگوید مرا کامل کن؛ ولی در حسادت میگوید او را زمین بزن، تا من روی شانهی او سوار شوم. اولین و آخرین خبر انسان، همین بحث وسوسههای شیطان و سقوط و صعود فرزندان آدم است. باید وسوسههای شیطان را مدیریت کرد.
راهش، آگاهی الهی است. راه آگاهی، ارتباط با اسماء الهی است. هرچه ارتباط با اسماء الهی بیشتر شود، به توان دارید. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾؛[16] غنی، غنیپرور است و مستغنی میشویم. شیطان، شیطنت میکند، امارتش را تشکیل میدهد و امر و نهی میکند؛ ﴿إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾.[17] هم کلمهی «إنّ» حرف تحقیق است و هم کلمهی «أمّارة» دلیل بر استمرار است. کلمهی «بالسوء»، خیلی عجیب است.
شیطان نمیتواند فطرت الهی ما را حذف کند و حذف شدنی نیست؛ ولی غبار گرفتنی است. و همین غبار، آسیب درست میکند. هنر ما غبارزدایی است. این غبارزدایی با اسماء الهی است.
برخی سؤال کردند که چه کنیم، تا خدا اسم اعظم به ما بدهد؟
اگر میخواهید اسم اعظم به شما داده شود، در همین گامهای شیطان، خودتان را دریابید و اسیر گامهای شیطان نشوید. نگذراید پایش را روی شانهی ما بگذارد و هر کاری میخواهد انجام دهد. مرحوم شیخ مرتضی به شیخ عبدالرحیم گفت: «دیگر چه شد»؟ نقل شده که از شیطان پرسیدم: «اینها برای شیخ انصاری است؛ برای ما هم طناب داری یا خیر»؟ گفت: «برخی نیاز به طناب ندارند و بی طناب دنبال ما میآیند». شیخ انصاری بشویم.
شیخ انصاری، مجتهد پرور بود. امروز هم کسی بدون مبانی ایشان نمیتواند فقیه شود. از ایشان سؤال کردند: «نعمتی که خدا به تو داد، وسعت نظری و معرفتی است؛ منشأ این نعمت چیست»؟ گفت: «هرچه دارم از مادر دارم». دیدند مرحوم شیخ روزی دیر به درس آمد. گفت: «ببخشید؛ به درس میآمدم، دیدم مادر مرا صدا میزند و رفتم کارهای مادر را انجام دادم و آمدم».
روزی حضرت استادم علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) فرمودند: «آقاجان من پدر ما با کمال بود؛ ولی هرچه بود، خدا به وسیلهی مادر به ما عنایت کرد». قدر مادرتان را بدانید. این خانمها لیاقتشان، مادر بودن است. جالب اینجا است که یکی از چیزهایی که شیطان را از ما دور میکند، رضایت والدین است.
و یکی از چیزهایی که شیطان میآید، غضب است. امام کاظم (علیهالسلام) به این نام، نامیده میشوند، برای اینکه غضب خود را کنترل میکردند.[18] نگذارید شیطان شیطنت کند. هرچه شما جلوی وسوسههای شیطان را بگیرید، اسم بزرگ میشود. تمام اسماء الهی، اسم اعظم است. اعظمیتش به اسماء است.
هرچه نسبت گناهان را بگیریم، عظیم و اعظم میشویم. وقتی اعظم بشویم، نسبت با اسم اعظم پیدا میکنیم. در این صورت هرچه بخواهیم واقع میشود. اسم اعظم، یک چیزی خارج از نفس من و شما نیست. آغازش از نفس من و شماست و آثارش در بیرون ماست. هر کس اسم اعظم خاص به خودش را دارد؛ بله، شاید با یک اسم لفظی هر دو بگویند، ولی حالات استفادهشان خاص به خودشان است. در اسماء الهی هیچ کس مزاحم کس دیگر نیست.
امام هادی (علیهالسلام) میفرماید: «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً كَانَ عِنْدَ آصَفَ حَرْفٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَانْخَرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَبَإٍ فَتَنَاوَلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ حَتَّى صَيَّرَهُ إِلَى سُلَيْمَانَ ثُمَّ انْبَسَطَتِ الْأَرْضُ فِي أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَنَا مِنْهُ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ»؛[19] روزی در محضر امام هادی (علیهالسلام)، صحبت جناب بلقیس و آصف شد که در چشم به هم زدنی تخت بالقیس را آورد. سند این روایت، صحیح است. حضرت فرمودند که اسم اعظم خدا، 73 حرف دارد. خدا یک حرفش را به سلیمان نبی و همراهان و صحابهی او داد، تخت را با تخت سوارش از آن سوی دنیا آوردند. ولی 72 حرفش پیش من است. آن یک حرفی که داده نشده است، خاص به خود حضرت حق است.
بحثی داریم با عنوان اسم مستأثر باریتعالی که میرسیم. نظر استادمان اینجا خاص است که هیچ عارفی چنین نظری ندارد. خیلی تصرفات ایشان بر این اساس بود. بنا هم نیست حرف آخر داده شود. امت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز همان نسبت را دارند. ما میتوانیم این حروف را داشته باشیم. امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ (صلى الله عليه و اله) دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ»؛[20] خدایا تو را شکر میکنم که مرا در دورهی آخرالزمان قرار دادی. اعظم شدن اسم اعظم به نسبت شما با حریم گناهان و مواظبت خودتان است. مراقب باشید که شیطان گامبهگام بیاید. اول ترک مستحب، بعد انجام مکروهات و بعد انجام محرمات و ترک واجبات. از اول برای خود برنامهریزی کنید.
صلوات و مناجات شعبانیه را دریابید. نجوایی که در اول مناجات شعبانیه آمده است دریابید. این دو سه روز باقیمانده بخوانید. زمان خاصی ندارد؛ البته شب و سحر بهتر است. انس بگیرید و به «إِلهِي هَبْ لِي كَمال الاِنقطاعِ إِلَيْكَ»[21] برسید؛ یعنی ما وسوسههای شیطان را قطع کردیم. نگذاشتیم ما را سنگین کند که زمینگیر شویم. آرامآرام ما را سنگین میکند و ما را از پرواز میگیرد. مرز شیطان و وسوسه را بشکنید و قهرمانی باشیم که شیطان به دست ما شکست بخورد. آن عارف بزرگ لبخند زدند و گفتند: «بعد از سی سال فهمیدم که شیطانم در اختیار من است».
خدایا طلوع اسماء الهی را بر ما مبارک بگردان.
به تعبیر امام رضا (علیهالسلام): «اللّهُمَّ إن لَم تَكُن قَد غَفَرتَ لَنا فيما مَضى مِن شَعبانَ فَاغفِر لَنا فيما بَقِيَ مِنهُ»؛ خدایا اگر در این روزهای ماه شعبان ما را نیامرزیدی، در این روزهای باقیمانده ما را ببخش.