درس طب استاد ضیائی

93/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحت بدن و خواص شُکاعی
عن امیر مؤمنان علی علیه السلام: من اراد الصحة فلیجود الغذاء (غذا را خوب بجود و برای آن وقت بگذارد) و الیأکل علی نقاء (هنگامی غذا بخورد که معده تهی از غذا است.) و الیشرب علی ظماء (هنگامی تشنگی آب بنوشد) و الیقلل من شرب الماء و یتمدد بعد الغذاء (بعد از نهار استراحت کند.) و یتمشی بعد العشاء (بعد از شام خوردن راه رود) و لا ینم حتی یعرض نفسه علی الخلاء (قبل از خواب به دستشویی رود) و لیحظر دخول الحمام عقیب الامتلاء (با شکم پر به حمام نرود.) و مرة فی الصیف خیر من عشر فی الشتاء (یک بار حمام رفتن در تابستان بهتر از ده بار در زمستان است.) و اکل القدید اللابث معین علی الفناء (خوردن گوشتی که مانده و در آفتاب خشک شده باشد کمک به نابودی انسان می کند.) و مجامعة العجائز تحرم اعمار الاحیاء و تسقم ابدان الاصحاء (و بدن های افراد سالم را به بیماری های دردناک می کشاند)[1]
آیت لله شیخ عباس قمی در کتاب الکنی و الالقاب می فرماید: و هذا مقتبس من وصایا امیر مؤمنان علی علیه السلام.[2]

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ ثَعْلَبَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع طَلْيَةٌ فِي الصَّيْفِ خَيْرٌ مِنْ عَشْرٍ فِي الشِّتَاءِ[3]
الطُلی جمع طَلیة به معنای گردن است مانند گردن گوسفند، آهو و شتر. (طبق معنا باید معنای روایت چنین باشد: اگر کسی یک گردن گوسفند در کل تابستان بخورد بهتر از خوردن ده گردن گوسفند در زمستان است.)
الطَلا به معنای بچه شتر، بچه گوسفند و بچه آهو است.
اما طَلْيَةٌ در عبارت فوق به معنای واجبی است (که مستحب است انسان هر پانزده روز یک بار نوره بکشد و بین آن هر هفته یک بار حلق کند.) نوره کشیدن در تابستان که انسان عرق می کند و باکتری زیر بغل و عانه و مانند آن زیاد می شود بسیار فایده اش بیشتر از نوره کشیدن در زمستان است.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنِ اطَّلَى (کسی که از نوره استفاده کند) وَ اخْتَضَبَ بِالْحِنَّاءِ (و با حناء خضاب کند) آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ الْآكِلَةِ (بیماری خوره) إِلَى طَلْيَةٍ مِثْلِهَا (تا زمان دیگر که دوباره نوره می کشد و حنا می بندد.) [4]

اما اینکه گفتیم بین دو بار نوره کشیدن یک بار حلق انجام شود ماخوذ از روایتی از امام صادق علیه السلام است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنِّي لَأَحْلِقُ كُلَّ جُمُعَةٍ فِيمَا بَيْنَ الطَّلْيَةِ إِلَى الطَّلْيَةِ[5]

گیاه باباخارزن که نام دیگر آن شُکاعی، بوقناق، رأس الشیخ، شوکة البیضاء است این گیاه خوردرو است. این گیاه ضد سرطان قوی است و مخصوصا ضد سرطان کبد است. و تا پنجاه و دو بیماری را با آن درمان می کنند. جوشانده ی آن مدر، مقوی معده، درمان کننده ی برونشیت، اشتهاء آور است. شیره ی تازه ی گیاه و برگهای آن را کوبیده و بر روی پوست می گذارند تا زخم کچلی را که بیماری عفونی پوستی و واگیر است را خوب کند.
شکاعی و دمکرده ی آن را با شکر، یا عسل و یا خرما باید مصرف کرد.
برای یبوست و رفع نفخ، دمکرده ی شکاعی با قند مفید است. معده نیز با آن تقویت می شود.
شکاعی برای کاهش قند خون بسیار مناسب است (در میان سالان قند بالای 120 و در نوجوانان بالای نود علامت شروع دیابت است.) همچنین ریشه ی باباآدم، گیاه و برگ های گزنه نیز مفید است. شکاعی فعال ساز لوز المعده است. شکاعی چنان قوی است که می گویند با عسل مصرف شود تا فرد دچار افت قند خون شدید نشود.
شکاعی برای فشار خون مفید است و برای این کار دمکرده ی آن را با عسل شنبلیله یا عسل بهارنارنج یا عسل گریپ فروت که بسیار کمیاب است مصرف شود.
اگر کسی کمخونی دارد و گلبول های قرمز خونش کم است دم کرده ی شکاعی را با خرما یا شیره ی آن مصرف کند.
اگر کسی کمبود پلاکت های خون دارد (یعنی عوامل انعقادی خون او کم است.) در نتیجه زخم های او دیر جوش می خورد و یا خونریزی بدن او زیاد است می توان از مرکب تخم یونجه و سیاه دانه به نسبت مساوی استفاده کند و آن را با عسل مخلوط کند و مصرف نماید. در مورد شکاعی نیز آن را دم کرده و به همراه عسل مصرف کند.
کسانی که ناراحتی تنفسی دارند مثلا به آسم یا برونشیت حاد یا مزمن مبتلا هستند دمکرده ی شکاعی را با عسل مصرف کند.
برای رفع تیرگی پوست (اگر ناشی از تنبلی کبد و یا ازدیاد لجن صفرا و عدم پمپاژ صحیح صفرا به اثنی عشر است) دمکره ی شکاعی را با عسل گون مصرف کند. همچنین است مصرف تخم گلرنگ و یا اینکه یک بار در سال هفت عدد گلنار وحشی با یک لیوان آب انار شیرین مصرف کند.
کسانی که مبتلا به ضعف عضله ی قلب هستند یا در فرد علائم سکته های قلبی و یا مغزی پدیدار شده و یا می خواهد از سکته جلوگیری کند دمکرده ی شکاعی را به همراه عسل آویشن و بعد از نیم ساعت فاصله مربای به استفاده کند. این کار تپش اضافی قلب را نیز خوب می کند.
اگر آنزیم کبد کسی بالا باشد و به تنبلی کبد مبتلا باشد (کبد او از نظر گرید چربی، یک یا دو باشد) و اگر کسی صفرا و پمپاژ صفرایش به اثنی عشر زیاد باشد مثلا لجن صفراوی دارد یا صفرایش غلیظ است و یا علاوه بر این دو، چربی های مضر بدنش مانند تری گلیسرید و کلسترول خونش زیاد است برای رفع هر سه مشکل می تواند دم کرده ی گل شُکاعی را با عسل گون بخورد.
اگر کسی جوش صورت دارد و منافذ عرق و مخصوصا غدد چربی پوستش بسته شده است و یا پوستش شفاف نیست و یا زخم پوست دارد و یا دچار کچلی که یک نوع بیماری قارچی و واگیر است شده است می تواند برگ های تازه ی قازیاقی را له کرده به صورت ضماد مصرف کند. سرکه ی طبیعی سیب نیز همین خاصیت را دارد. برای شفافیت پوست می توان پوست را جوشانده ی آویشن ماساژ داد.
شُکاعی برای درمان اضطراب، استرس (نگرانی مستمر)، عصبانیت (اعمال خشونت بی جا) نیز مفید است بدین گونه که دمکرده ی شُکاعی را مخلوط با عسل آویشن نعناع مصرف کنند.
برای اینکه فرد دچار افت شدید قند خون نشود باید جوشانده ی شُکاعی را با عسل مصرف کند. البته با شکر و قند و خرما نیز می توان مصرف کرد ولی در موارد خاص. قند خون نباید در نوجوانان و جوانان زیر هفتاد بیاید و یا در میان سالان زیر نود و یا در کهنسالان زیر 100 بیاید.
برای اینکه فرد دچار افت شدید فشار خون نشود (فشار نورمال این است که دوازده روی هشت باشد) که اگر کم شود فرد به حالت اغماء رفته و یا می میرد، باید دمکرده ی شکاعی را با چند عدد خرما مصرف کرد (زیرا شکاعی موجب افت فشار خون می شود.) این دستور برای کسانی که کم خونی دارند و فشارشان غالبا زیر ده است بسیار توصیه می شود و آنها باید شکاعی را با هفت عدد خرما بخورند.
چون سن افراد متفاوت است و بیماری های افراد از حیث نوع و تعداد با هم فرق دارد و نژاد و ژنتیک و وراثت افراد با هم متفاوت است بنا بر این باید در مصرف شُکاعی این نکته را رعایت کرد که در بیست و چهار ساعت از یک استکان دمکرده ی شُکاعی تا دو استکان (هر دوازده ساعت یک استکان) و تا چهار و شش استکان در شبانه روز متغیر می باشد که باید زیر نظر متخصص داروهای گیاهی مصرف شود.



[1] الطب النبوی، ابن قیم جوزی، ص 319.
[2] الکنی و الالقاب، جلد 1 ص 24.
[3] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج6، ص506، ط دار الکتب الاسلامیة.
[4] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج76، ص92، ط بیروت.
[5] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج6، ص485، ط دار الکتب الاسلامیة.