درس طب استاد ضیائی

93/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الشیب (پیری)
موی سفید یکی از علائم پیر شدن می باشد که به سبب تهی شدن تارهای مو از رنگ دانه هاست..
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ النَّاسُ لَا يَشِيبُونَ فَأَبْصَرَ إِبْرَاهِيمُ ع شَيْباً فِي لِحْيَتِهِ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا هَذَا فَقَالَ هَذَا وَقَارٌ فَقَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي وَقَاراً[1]
یعنی مردم پیر نمی شدند ولی حضرت ابراهیم دید که تارهایی از موهای سفید در صورتش نمایان شده است. از خداوند علت آن را پرسید.
انسان که به سن پیری می رسد که بعد از چهل سالگی شروع می شود عقل او کامل می شود و تجربه های صحیح توأم با فکر عمیق و حال و آینده نگری در فرد ایجاد می شود. بنا بر این شیب و تار موی سفید علامت نورانیت است.

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْمَدِينِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ الشَّيْبُ فِي مُقَدَّمِ الرَّأْسِ يُمْنٌ وَ فِي الْعَارِضَيْنِ سَخَاءٌ وَ فِي الذَّوَائِبِ شَجَاعَةٌ وَ فِي الْقَفَا شُؤْمٌ [2]
سفید شدن موهای جلوی سر خیر و برکت است و برای فرد خوبی به همراه دارد. سفید شدن در دو طرف گونه ها علامت سخاوت است.
اگر سفیدی در پشت سر باشد شومی و بدی است و گاه علامت پیری زودرس است و گاه علامت استرس و گاه علامت کمبود املاح لازم در بدن.

قَالَ النَّبِيُّ ص الشَّيْبُ نُورٌ فَلَا تَنْتِفُوهُ[3]
پیری و سفید شدن مو نور است (علت نور بودن را گفتیم که عبارت است از کمال عقل به همین دلیل در روایات شیعه است که وقتی فرد چهل سال کامل می شود خداوند به ملائکه دستور می دهد که از این به بعد باید به او سخت گرفت.) بنا بر این نباید این علامت نور را از بین برد و نباید موهای سفید را کند. اگر شخص دارای شاخص خوبی باشد می تواند برای دیگران الگو باشد. پیری نشان می دهد که فرد دارای تجربه ی صحیح است و دیگران می توانند از او استفاده کنند. امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: بزرگترین استاد، تجربه است. در نتیجه مردم باید یا پیران و بزرگان و مجتهدان ارتباط داشته باشند و همه باید با اهل بیت در ارتباط باشند که سبب متصل بین ارض و سماء هستند.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مِسْكِينِ بْنِ أَبِي الْحَكَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَنَظَرَ إِلَى الشَّيْبِ فِي لِحْيَتِهِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص نُورٌ ثُمَّ قَالَ مَنْ شَابَ شَيْبَةً فِي الْإِسْلَامِ كَانَتْ لَهُ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ فَخَضَبَ الرَّجُلُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ ص فَلَمَّا رَأَى الْخِضَابَ قَالَ نُورٌ وَ إِسْلَامٌ فَخَضَبَ الرَّجُلُ بِالسَّوَادِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص نُورٌ وَ إِسْلَامٌ وَ إِيمَانٌ وَ مَحَبَّةٌ إِلَى نِسَائِكُمْ وَ رَهْبَةٌ فِي قُلُوبِ عَدُوِّكُمْ[4]
فردی نزد رسول خدا (ص) آمد و ایشان آثار سفیدی مو را در محاسن او دید و فرمود: این نور است و کسی که محاسن خود را در اسلام سفید کند تا روز قیامت برای او نوری است.
آن فرد محاسن خود را با حنا خضاب کرد و بار دیگر نزد رسول خدا (ص) آمد. وقتی حضرت آن را دید فرمود: هم نور است و هم بیان عملی حکمی از احکام اسلامی است. (زیرا این کار مستحب می باشد.)
آن فرد بار دیگر محاسن خود را با رنگ سیاه رنگ کرد و رسول خدا (ص) به او فرمود: هم نور است و هم اسلام و هم ایمان. (ایمان به معنای باور صحیح است. از باورهای صحیح این است که انسان دشمن شناس باشد و جلوی تبلیغات مسموم دشمن را بگیرد. یکی از آن تبلیغات این است که می گویند جامعه ی مسلمانان پیر است و توان نبرد ندارند. به همین دلیل سفارش شده که محاسن سفید را به رنگ سیاه رنگ کنند تا نزد دشمن جلوه گر شود و بگویند که تعداد جوانان قدرتمند اسلام زیاد است.) هم موجب محبت در دل زنان می شود و هم ایجاد ترس در دل دشمنان می کند.
رسول خدا (ص) از این استراتژی ها بسیار داشت. مثلا در فتح مکه دستور داد اطراف شهر را آتش روشن کردند در نتیجه دشمن تصور کرد که تعداد مسلمانان بسیار زیاد است. این موجب شد که ابو سفیان همان شب نزد رسول خدا (ص) آمده عذرخواهی کرد.
همان گونه که در روایت آمده است شوهر نیز باید دلبری کند تا در دل همسرش جای گیرد. انسان مخصوصا در فتنه های آخر الزمان باید جاذبه ی قوی داشته باشد تا ناموس انسان سالم بماند.

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَا تَنْتِفُوا الشَّيْبَ فَإِنَّهُ نُورُ الْمُسْلِمِ وَ مَنْ شَابَ شَيْبَةً فِي الْإِسْلَامِ كَانَ لَهُ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ[5]
موهای سفید را نکنید.
کندن موها اگر مربوط به زیر بغل باشد موجب سستی شانه های می شود. اگر از صورت باشد و زیاد تکرار شود موجب پیری زودرس پوست می شود. کندن مو از دیدگاه روانشناسی بالینی یک نوع خود آزاری است. همچنین علامت خوبی را نباید از بدن دور کرد. 
وقتی امام علیه السلام می فرماید که کندن موی سفید مکروه است این نکته را نیز بیان می فرماید که پیران نباید از جامعه طرد شوند و مورد بی احترامی قرار گیرند. بر عکس جامعه ی امروز که خانه ی سالمندان که کپی از غرب و شرق است در جامعه رواج یافته است.
استفاده از تجربه ی دیگران بسیار مفید است و موجب صرفه جویی در وقت می شود. گاه انسان یک کلمه از دیگری می شنود و حال آنکه اگر قرار بود خودش تحقیق کند و به آن برسد ساعت ها و روزها می بایست وقت صرف می کرد. به همین دلیل نباید بزرگان و پیران و اندیشمندان را از محیط خانه و یا جامعه طرد نمود.

در خانواده ی اسلامی:
زن و شوهر باید با هم، هم کلام باشند و محیط خانه همواره آرام باشد. که خداوند می فرماید: ﴿وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً[6]
محبت واقعی طرفینی است. کسی که می خواهد زندگی اش آرام باشد باید علاوه بر محبت همسر به او، او نیز محبت را نشان دهد. بر این اساس والدین نباید فرزندان را سرکوب و تحقیر کنند و نسبت به آنها نباید دخالت بیجا داشته باشند.
انسان هم باید خودش را از آتش حفظ کند و هم خانواده اش را بنا بر این امر به معروف و نهی از منکر باید در خانواده وجود داشته باشد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارا[7]
یا اینکه در آیه ی دیگر می خوانیم: ﴿وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ[8]
یا اینکه می فرماید: ﴿وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ في‏ بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ[9] یعنی کانون خانواده باید عجین با آیات خداوند و حکمت باشد.
تنظیم خانواده اشکال ندارد ولی تحدید نسل اشکال دارد. بنا بر این حتی ابوطالب علیه السلام پدر امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن شرایط سخت خانواده ی خود را تنظیم می کرد و فاصله ی هر پسر تا پسر بعدی ده سال بود. عقیل از جعفر ده سال بزرگتر بود و جعفر از امام علیه السلام ده سال بزرگتر بود.
ولی نباید نسل را تحدید کرد و زن و مرد نباید لوله های خود را ببندند.
فرزند بیشتر صالح زمینه ساز آبادانی بیشتر در کشور و جهان است و غرض اسلام از عقد شرعی که تولید نسل صحیح است محقق شده است.
مؤمن همیشه به سه چیز احتیاج دارد:
الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع قَالَ الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ[10]
مؤمن اولا به خداوند احتیاج دارد که توفیق را از هر جهت برایش مهیا کند.
ثانیا به وجدان و فطرت بیدار احتیاج دارد که از درون او را موعظه کند.
و ثالثا اینکه گوش شنوا داشته باشد و پذیرای حرف حق باشد و از هر کسی که ناصح و امین است حرف حق را قبول کند.
خداوند و چهارده معصوم برای ما دلسوز واقعی هستند و از پدر و مادر به ما دلسوزتر می باشند.




[1] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج6، ص493، ط دار الکتب الاسلامیة.
[2] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج6، ص493، ط دار الکتب الاسلامیة.
[3] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج76، ص107، ط بیروت.
[4] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج6، ص480، ط دار الکتب الاسلامیة.
[5] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج76، ص106، ط بیروت.
[6] نحل/سوره16، آیه80.
[7] تحریم/سوره66، آیه6.
[8] شعراء/سوره26، آیه214.
[9] احزاب/سوره33، آیه34.
[10] مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج8، ص329.