درس طب استاد ضیایی

88/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تب

تب گاه ناشی از عامل خارجی و ویروسی است و گاه از عامل داخلی و عفونت نشئت می گیرد. حدود شصت نوع تب وجود دارد که یکی از آنها تب روماتیسمی است. این تب عارضه ای است که بر اثر عدم درمان گلودرد ایجاد می شود. عفونت گلو و لوزه ها بر اثر عدم درمان وارد معده و روده می شود و جذب بدن شده گاه به رماتیسم قلبی و مانند آن می انجامد.

از زمانی که آنتی بیوتیک کشف شده است استفاده از آن در درمان گلودردهای عفونی کاربرد داشته است.

بعضی از اقسام تب رماتیسمی ممکن است به بیماری رماتیسم قلبی منجر شود. در این مورد، به دریچه های قلب آسیب وارد می شود. همچنین ممکن است کلیه های بدن درگیر شود و حتی از کار بیفتد.

علائم و نشانه های تب رماتیسمی عبارتند از درد و تورم در مفاصل بدن. در پزشکی جدید این بیماری را با تجویز مقادیر زیاد آنتی بیوتیک که و سالیسیلات ها صورت می گیرد. گاه مقدار عفونت به گونه ای است که تا دو سال باید از آنتی بیوتیک استفاده کرد.

در بحث داروهای گیاهی می توان از درخت شمشاد که در استان گرگان تولید می شود استفاده کرد. البته این درخت رشد کمی دارد و هر ساله نیم سانت رشد می کند و گاه تا ده متر می رسد و از آن داروی ضد رماتیسم درست می کنند.

مهمترین عامل در از بین بردن تب رماتیسمی تشخیص صحیح و به موقع گلودردهای باکتریایی و درمان آنها می باشد.

می توان از باب پیشگیری و درمان، از شستن دهان و گلو با محلول آب نمک یا آب سرکه استفاده کرد. همچنین است مصرف آب سیب تازه ی درختی یا عسل رقیق شده با آب، آب جوش و یا شیر گاو جوشیده.

 

همچنین باید تب اجتماعی که موجب خشونت و اغتشاش می شود را درمان نمود. در غیر این صورت توسعه ی اسلامی و پیشرفت منطقه میسر نخواهد بود.

باید حق را با معیار و مبانی و ترازوی حق شناخت و آن را با شناخت افراد جستجو نکرد و الا اگر بخواهیم حق را با شناخت افراد بشناسیم که گاه مخالف با حق عمل می کنند گمراه می شویم.

ذنب در لغت به معنای دم حیوان آمده است و همچنین به ستاره های دنباله دار (کواکب الاذناب) می گویند. بر این اساس علت اینکه گناهی که توسط فرد تکرار شود و ادامه یابد (ذنب) می گویند زیرا تبعات آن در دنیا و آخرت گریبانگیر فرد می شود و ادامه خواهد یافت.

ذنب گاه به این گونه است که در نزد خداوند و چهارده معصوم گناه است که واضح است که چنین گناهی حرام است.

گاه ذنب به گونه ای است که خداوند و چهارده معصوم آن را گناه نمی دانند بلکه مردمی که خودشان اهل گناه هستند آن را گناه می پندارند. یعنی کار خوبی است که اهل گناه از آن منع می کنند مثلا در قرآن آمده است: ﴿وَ لَهُمْ عَلَيَ‌ ذَنْبٌ‌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ[1] که حضرت موسی علیه السلام می فرماید: مردم بر عهده ی من گناهی می پندارند که شاید بر اساس آن من را به قتل برسانند.

یا اینکه خداوند به رسول خدا (ص) می فرماید: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِك﴾‌[2] در اینجا خداوند به رسول خدا (ص) که معصوم است دستور می دهد که از گناه خود استغفار کند. واضح است که این گناه باید گناهی باشد که مردم آن را گناه می پندارند و الا او که معصوم است گناهی مرتکب نمی شود. بنا بر این خداوند به ایشان دستور می دهد که در برخورد با کافران و مشرکان دقت لازم را به خرج دهد و کاری نکند که از ناحیه ی آنها به خطر بیفتد.

معنای استغفار نیز در اینجا به این گونه است که استغفار از ماده ی (غفر) به معنای چتر است و به معنای طلب جبران کاستی ها است چرا که کسی که گناه مرتکب شده خود را زیر چتر حمایت خداوند قرار می دهد. انسان گاه باید از گناه استغفار کند گاه باید از جهل و نادانی استغفار کند و گاه باید از کمی همت خود استغفار کند. اما استغفار در مورد معصومین به سبب این است که آنها فقر ذاتی دارند و ذاتا به خداوند که غنای مطلق است محتاج می باشند. این همان فقر ذاتی است که رسول خدا (ص) می فرماید: فقر برای من فخر است. چنین کسی همواره خود را فقیر و محتاج و مسکین می داند.

به عبارت دیگر، استغفار در چهارده معصوم از باب دفع است یعنی استغفار می کنند که در اوج خوبی بمانند ولی در سایر افراد استغفار از باب رفع است یعنی استغفار می کنند که خداوند گناه عمدی ایشان را بر آنها ببخشد.

افراد خوب برای اهل خود نیز استغفار می کنند. کما اینکه حضرت یعقوب برای فرزندان خود طلب استغفار کند. در روایات آمده است که حضرت یعقوب طلب استغفار برای فرزندان خود را به سحر شب جمعه موکول کرد.

طلحه کسی بود که در زمان رسول خدا (ص) خدمات بسیاری انجام داد و توسط رسول خدا (ص) به طلحة الخیر ملقّب شد. بعد، کار او به جایی رسید که مقابل امیر مؤمنان علی علیه السلام ایستاد.

انسان ها در زندگی خود از طرق مختلف امتحان می شوند و گاه از این امتحان سربلند بیرون نمی آیند.

انسان متعهد همواره باید ثابت قدم باشد: ﴿فَاسْتَقِمْ‌ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ[3]

 


[1] شعراء/سوره26، آیه141.
[2] محمد/سوره47، آیه19.
[3] هود/سوره11، آیه112.