درس طب استاد ضیائی

88/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اسکیزوفرنی
این بیماری مربوط به مغز و اعصاب می باشد. این بیماری یک سیر پیشرونده دارد و گاهی مزمن می شود. این بیماری سه مرحله دارد: مقدماتی، فعال و باقیمانده.
این بیماری دو نوع علامت دارد:
نوع اول آن علائم مثبت است که در غالب توهم، هزیان و رفتار آشفته نمودار می شود.
نوع دوم آن علائم منفی است که در غالب، از بین رفتن لذت و از بین رفتن عاطفه رخ می دهد.
این بیماری موجب نقص حافظه و نقص یادگیری و نقص در تکلم می شود.
عوامل متعددی موجب این بیماری می شود از جمله:
1.عامل ژنتیکی که در دو قولوها بیشتر می باشد.
2.عامل بیولوژیکی مانند کمبود هورمون استروژن در زمان قاعدگی و کمبود تستسترون در مردان.
3.عامل محیطی مثلا در فصل سرما بروز این بیماری بیشتر است.
4.عامل اجتماعی، مثلا در طبقات اجتماعی پائین بیشتر دیده می شود و استرس های شدید حاصل از برخوردهای اجتماعی نیز به آن دامن می زند.
داروی شیمیایی قدیم آن آنتی سایکوتیک بود و داروی جدید آن از گونه داروهای ضد التهاب است.
برای درمان آن به شکل گیاهی و هورمونی نیز وجود دارد. مثلا در زنان هورمون استروژن و در مردان هورمون تستسترون تزریق می کنند.
فرد درمانی و خانواده درمانی نیز برای این بیماری وجود دارد که در واقع درمان های مکمل محسوب می شوند.

انفاق باید به گونه ای باشد که خلأ های زندگی فرد و دیگران پر شود. اگر کسی درد و رنج کسی را برطرف کند خداوند حسنات بسیاری به او می دهد. ایجاد نشاط طبیعی در دیگران حتی اگر با یک لبخند ساده باشد موجب ده حسنه می شود:
وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نَزْعُكَ‏ الْقَذَاةَ عَنْ وَجْهِ‏ أَخِيكَ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ تَبَسُّمُكَ فِي وَجْهِهِ حَسَنَة وَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَهْلُ الْمَعْرُوف‏[1]
یعنی برطرف کردن خس و خاشاک (ناراحتی) از چهره ی مؤمن موجب ده حسنه است و تبسم در وجه مؤمن یک حسنه محسوب می شود و این دو کار موجب می شود که فرد، اهل معروف باشد و سریع وارد بهشت شود.
تبسم موجب می شود که ناراحتی افراد کم شود و حتی ضریب اعتماد او بالا رود و شاداب شود و تعادل روانی او برقرار شود.
در کتاب نهج الفصاحه آمده است که تبسم کردن در وجه مؤمن یک نوع صدقه محسوب می شود.
در روایت است که هر روز بر مسلمان لازم است که صدقه دهد: على كل‏ مسلم‏ في كل يوم‏ صدقه‏[2]
در روایت دیگری می خوانیم:
الأمالي للشيخ الطوسي الْمُفِيدُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ فِي غُرَفٍ فَوْقَ غُرَفٍ فِي مَحَلِّ الشَّرَفِ كُلِّ الشَّرَفِ ... وَ مَنْ أَنْفَقَ عَلَى وَالِدَيْهِ وَ رَفَقَ بِهِمَا وَ بَرَّهُمَا وَ لَمْ‏ يَحْزُنْهُمَا...[3]
این کارها برای والدین یک نوع انفاق محسوب می شود. در بحث بر الوالدین آمده است که احسان به والدین به این است که انسان اگر احساس کند والدین او به چه چیزی احتیاج دارند قبل از اینکه آن را ابراز کنند آن را انجام دهد.
انسان باید همواره اهل بیت را در دعاهای خود منظور دارد. همچنین است پدر و مادر روحانی که اهل بیت هستند. در روایت است که دعاهای شما برای ما مانند مشک آب که کنار شتر می گذارند نباشد زیرا در قدیم وقتی وسائل را روی شتر بار می زدند سپس مشک آب را در کنار آن آویزان می کردند. یعنی باید اهل بیت را در دعاهای اصلی قرار داد نه اینکه برای همه دعا کنیم و سپس اهل بیت را نیز در آخر اضافه نماییم.



[1] دعوات راوندی، ص 108و.
[2] عوالی اللئالی، ج 4، ص 273.
[3] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج74، ص72، ط بیروت.