98/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قواعد عامه/قاعده تقیه /تقسیمات تقیه
ادامه بحث از قاعده تقیه در خصوص بررسی اقسام تقیه بود و در جلسه گذشته فرمایش بعضی از اعاظم فقها ازجمله شهید اول و شیخ اعظم انصاری در خصوص تقسیم به احکام خمسه و تکلیفیِ مطرح شد و تعاریفی که این دو بزرگوار درباره تقیه واجب و حرام و مکروه و مستحب و مباح بیان گشت و ضعف این تعاریف هم تبیین شد
عرض میکنیم که اگر بخواهیم یک تعریف جامع و عاری از اشکالاتی که تعریف شهید و شیخ شده بود ارائه دهیم باید بگوییم آن عملی را که با مخالفت یا عدم موافقت با غیر در خوف بیرون داریم دو حالت دارد
1. عمل یا حقیقتی است که در شرع جلوگیری از آن عمل بر ما لازم و واجب است و راه جلوگیری آن عمل هم انجام تقیه هست
2. یا آن عمل که خوف وقوع آن در فرض ترک تقیه داریم عملی است که بر ما واجب نیست از وقوع آن در خارج ممانعت کنیم هرچند با انجام تقیه از وقوع آن جلوگیری میشود
در صورت اول چنانچه تنها راه ممانعت از وقوع آن عمل تقیه باشد تقیه واجب است به وجوب تعیینی
و چنانچه ممانعت از آن عمل هم از طریق تقیه ممکن باشد و هم غیر تقیه ممکن باشد، انجام تقیه میشود واجب تخییری
مثل برای هر یک از این دو این است که اگر تقیه ترک شود خوف کشته شدن شخصی میگردد که جان او محترم است یا خوف ضرر عظیم مالی میرود یا خوف از وهن مذهب ویا مقدسات
اما در صورت دوم یعنی آنجائی که ما یخاف وقوعه من الغیر بالمخالفه او عدم الموافقه بر ما دفع او واجب نیست در اینجا یا تقیه دارای یک عنوان حسنی است و آنچه نتیجه ترک تقیه هست دفعش واجب نیست مثل آنجائی که موافقت با غیر و مخالفت خودمان یا مخالفت نکردن با او سبب اعتلای کلمه دین سبب اعانه و کمک به برداران مسلمان نه به نحو وجوبی هست در این صورت تقیه میشود مستحب
ویا اینکه تقیه عنوانی پیدا میکند که در نصوص و اخبار آن عنوان یک عنوان نقصی و قابل مذمت است و از طرفی اگر این تقیه ترک شود امری که دفع ان بر ما واجب است محقق نمیشود، تنها مرتکب عنوانی بشویم فیه حزازت عند الشارع، تقیه میشود مکروه
و یا تقیه ای است که نه معنون به عنوان دارای استحباب است و نه معنون به عنوان حزازت عند الشارع و از طرفی تأثیری در دفع ما یجب علیه دفع نیست، تقیه در این صورت میشود، تقیه مباح و اما تقیه حرام عبارت است از تقیهای که ادله دلالت دارند بر استثنای ان از تحت قاعده جواز تقیه، اما اینکه این مورد چیست؟ در بحث مستثنایات خواهد آمد
اما تقسیم دوم: از تقسیمات تقیه تقسیم تقیه بهحسب نوع ما یتقی بهتقیه بهحسب نوع آن آنچه با آن و از آن طریق تقیه صورت میگیرد یعنی ما فی الضمیر مضمر میشود و به تعبیری خودمان از ضرر متوجه به خود امان میداریم بهحسب ما یتقی به دونوع میشود
به دو قسم تقسیم میشود
1. تقیه بالکتمان است و منظور از تقیه بالکتمان آن است که با غیر خودمان مخالفت کنیم به این صورت که آنچه را که معتقد به آن هستیم اظهار ننماییم بدون اینکه به آنچه غیر معتقد با آن است عمل کنیم و معتقد خودمان را اظهار نکنیم بیشتر از این نه
ازجمله این تقیه تقیه مؤمن آل فرعون است که در قران کریم میفرماید: ﴿وَ قٰالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمٰانَهُ…﴾[1]
علاوه بر اینکه این نوع تقیه در بعضی از روایات و نصوص هم مشاهده میشود
چون میبینیم در بعضی از روایات ائمه از جوابی که باید بدهند صرفنظر میکنند
با سکوتی که اختیار میکنند
مثلاً وعنه عن معلى، عن الوشا قال: سألت الرضا عليه السلام عن قوله: ﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ﴾[2]
فقال: نحن أهل الذكر، ونحن المسؤولون قلت: فأنتم المسؤولون ونحن السائلون؟ قال: نعم، قلت: حق علينا أن نسألكم؟
قال: نعم، قلت: حق عليكم أن تجيبونا؟ قال: لا، ذاك إلينا إن شئنا فعلنا وإن شئنا لم نفعل أما تسمع قول الله تعالى: (هذا عطاؤنا فامنن أو أمسك بغير حساب)[3]