98/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قواعد عامه/قاعده تقیه /الدلیل الخامس: سیرة المتشرعه
بحثی که تعقیب می کریم، بررسی ادلّهای بود که در مقام استدلال برای اثبات
"التقیة فی کل شی جائز الا ما خرج بالدلیل" مورد استناد قرارگرفته بود.
در مباحث پیشین چهار دلیل موردنقد و ارزیابی و یا دفاع قرار گرفت.
دلیل پنجم از ادلهای که برای اثبات این قاعده مهمِ فقهیه قرارگرفته است سیره متشرعه هست
وقتی در سیره متشرعه مطالعه میکنیم، متوجه میشویم که بسیاری از متشرعه اعم از صحابه و تابعین در موارد متعددی، هرگاه که خوف از تلف نفس یا هتک اعراض و سلب اموال و امثالهم داده میشد، متوسل به تقیه میشدند.
در بحث کنونی فقط اشاره میکنیم به مواردی که در شرع در طول حیات صحابه و تابعین تقیه رعایت شده است و اما تحقیق تفصیل در مورد تقیه این صحابه یا تابعین به خود عزیزان واگذار میکنیم، هم در القواعد الفقهیه[1] مراجعه کنند و هم کتب تاریخی.
ازجمله مواردی که در تاریخ اسلام اصحاب و تابعین و همینطور کسانی از مسلمانان که بعد آمده تقیه کرده اند، را بهصورت گزارش گونه بیان میکنیم.
1. تقیه عمار یاسر قبلاً هم مطرح شد [2]
2. تقیه بعضی از اصحاب در شهادت به نبوّت مسیلمه[3]
3. تقیه عبدالله بن مسعود که ابن حزم در کتاب المحلی نقل کرده[4]
4. تقیه حذیفة بن الیمان که سرخسی در کتاب المبسوط خود در دو موضع نقل میکند [5]
5. تقیه بعضی از صحابه از معاویه که نسائی در سنن خود بهصورت تفصیلی بیان کرده است[6] ابن ابی الحدید هم در شرح نهجالبلاغه[7] متعرض میشود
6. تقیه صعصة بن صوحان[8]
7. تقیه مسروق بن الأجدع[9]
8. تقیه نجدة بن عویمر الخارجی[10]
9. الضحاک بن مزاحم[11]
10. ابوحنیفه[12]
11. مالک ابن انس به خاطر ترس از بنی امیه بسیاری از روایات مام صادق علیهالسلام نقل نمیکرد [13]
12. شافعی[14]
13. احمد بن حنبل امام حنابله[15]
اینها مواردی بود که اعمال تقیه در خوف مال و عرض و نفس وجود داشته این سیره متشرعه بوده است.
درهرصورت ما نیازی به این سیره نداریم، چون دلالت آیات شریفه به اعتراف اندیشمندان اهل سنت و شیعه و همچنین روایات معتبره بر جواز تقیه بر کل شی الا ما خرج بالدلیل غیر قابلانکار است
ولی استدلال به سیره این خصوصیت و امتیاز را دارد که در باب استدلال بر محاجه در بعضی از اندیشمندان عامه که اساسا تقیه را بهکلی نفی کرده و جائز نمیدانند میتواند مورداستفاده ما قرار بگیرد.
فعلی هذا بعد از بررسی این ادله گوناگون که ذکر شد
لا اشکال فی جواز تقیه بل لا خلاف بذلک بین اصحاب الامامیه (در عبارات کتب زیاد دیده میشود که «لا اشکال» و «لا خلاف» وجود دارد و این دو عبارت تفاوت دارند باهم یا نه؟ لا اشکال در مقام تقویت استدلال بهکاربرده میشود لا خلاف در مقام ارائه فتوا به کار میرود که به اجماع منجر میشود وقتی گفته میشود لا اشکال و لا خلاف یعنی هم استدلال قوی است و تام است و وقتی گفته میشود لا خلاف یعنی اجماع فقها است. لا خلاف یعنی آنچه را من دیدم خلاف نبود، شاید باشد من ندیدم، اما ادعای اجماع یعنی من همه نظر اعلام را دیدم همه نظرشان این بود، همهجا لا خلاف به معنی اجماع نیست)
اما عامه در خصوص مشروعیت تقیه اختلاف دارند جماعتی از علمای عامه بهخصوص کسانی که در عصر ما همفکر با وهابیان هستند تقیه را اساساً منکر میشوند و جائز نمیدانند و آن را فرار از دین تلقی میکنند ولی بسیاری از علما و اندیشمندان متتبع اهل سنت اعتراف دارند به اینکه تقیه فیالجمله جائز است
در اینجا شایسته است کلام بعضی از علمای عامه که قائل به جواز تقیه هستند ذکر شود برای اینکه تا این فهمیده شود که تقیه وحدت بین شیعه و اهل سنت است و این برای استحکام بین صفوف مسلمانان است، تقیه بهعنوان اهرم برای اختلاف بین مسلمانان نیست.
در میان علمای حنفیه یکی از اعلام از محققین حنفیه سرخسی در کتاب المبسوط است
دراین کتاب میفرماید: حسن بصری میگوید: وَعَنْ الْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ - رَحِمَهُ اللَّهُ - التَّقِيَّةُ جَائِزَةٌ لِلْمُؤْمِنِ إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إلَّا أَنَّهُ كَانَ لَا يَجْعَلُ فِي الْقَتْلِ تَقِيَّةً، وَبِهِ نَأْخُذُ. حسن بصری میگوید تقیه تا روز قیامت جائز است مطلقاً مگر اینکه منجر به قتل شود
بعد میگوید: ، وَالتَّقِيَّةُ أَنْ يَقِيَ نَفْسَهُ مِنْ الْعُقُوبَةِ بِمَا يُظْهِرُهُ، وَإِنْ كَانَ يُضْمِرُ خِلَافَهُ، وَقَدْ كَانَ بَعْضُ النَّاسِ يَأْبَى ذَلِكَ، وَيَقُولُ: إنَّهُ مِنْ النِّفَاقِ، وَالصَّحِيحُ أَنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لِقَوْلِهِ تَعَالَى ﴿إلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً﴾ [آل عمران: 28]، وَإِجْرَاءُ كَلِمَةِ الشِّرْكِ عَلَى اللِّسَانِ مُكْرَهًا مَعَ طُمَأْنِينَةِ الْقَلْبِ بِالْإِيمَانِ مِنْ بَابِ التَّقِيَّةِ، وَقَدْ بَيَّنَّا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - رَخَّصَ فِيهِ لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ[16]
سرخسی ادامه میدهد: وَلَوْ أَنَّ رَجُلًا وَجَبَ عَلَيْهِ أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ، أَوْ نَهْيٌ عَنْ مُنْكِرٍ، فَخَافَ إنْ، فَعَلَ أَنْ يُقْتَلَ وَسِعَهُ أَنْ لَا يَفْعَلَ، وَإِنْ فَعَلَ، فَقُتِلَ كَانَ مَأْجُورًا؛ لِأَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْيَ عَنْ الْمُنْكَرِ، فَرْضٌ مُطْلَقًا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنْ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ﴾ [لقمان: 17] الْآيَةَ، وَالتَّرْكُ عِنْدَ خَوْفِ الْهَلَاكِ رُخْصَةٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿إلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً﴾ [آل عمران: 28][17]