97/10/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: پاسخ اعاظم از فقها به دلیل چهارم محقق نراقی
بحث درباره تنبیهات مربوط به قاعده ید بود که در تنبیه چهارم راجع به جریان و عدم جریان قاعده ید در منافع مستولَی علیها بود. عرض شد که در مسئله چند نظریه وجود دارد:
1. قاعده ید اختصاص به اعیان خارجیه تحت استیلای اشخاص دارد و در منافع اعیان قابل جریان نیست. این، نظریهی مختار محقق نراقی ثانی در عوائد الایام است. ایشان برای اثبات عدم جریان قاعده ید در منافع به امور استناد کرده بودند که در بحث گذشته این امور مطرح شد. امر اول و دوم مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
محقق اصفهانی(ره)[1] در کتاب الاجاره[2] میفرماید منافع اعیان دارای حیثیات و شئونی است که قائم به اعیان میباشد (یعنی به وجود اعیان موجود میشوند و به انعدام و زوال اعیان هم زائل میشوند) و در حقیقت نسبت منفعت یک عین به آن عین نسبت مقبول به قابل است که مقبول در وجود و عدم تابع وجود قابل است. و به همین لحاظ مثل سکنای در یک خانه، در حقیقت حیثیتی به عنوان مسکن بودن خانه است که منفعت خانه محسوب میشود و تا زمانیکه خانه وجود داشته باشد قابلیت برای مسکنیت وجود دارد و عند العقلاء این منفعت تا زمانیکه این خانه موجود باشد همواره برای آن وجود دارد. به بیان دیگر یک خانه موادی دارد و يك شکلی دارد. شکل این خانه قائم به مواد آن است و تا زمانی که این مواد باشد شکل خانه هم هست. مسکنیت این خانه هم مثل شکل این خانه است یعنی تا زمانیکه خانه باشد قابلیت برای سکنی وجود دارد و عند العقلاء نشستن در خانه منفعت خانه نیست بلکه آنچه منفعت خانه میباشد مسکن بودن خانه است. نشستن در خانه وصفی است برای فاعل و کسی که در خانه مینشیند اما منفعیت خانه مسکنیت آن است و لذا استیلای بر خانه لا محاله استیلای بر منافع خانه است.
بعضی از محقیین معاصر چنين اشكال كردهاند كه منظور شما از مسکنيت الدار چیست؟ اگر منظور شما اصل قابلیت خانه برای سکنی باشد، کسی چنين چيزي را نپذیرفته است. يعني کسی نمیگوید نفس قابلیت خانه برای نشستن منفعت خانه است. و اما اگر منظور شما از مسکنیت الدار، سکنی گزیدن شخص در خانه باشد، این از شئون فاعل است يعني کسی که در خانه مینشیند؛ و این حیثیت (یعنی سکنی گزیدن و نشستن در خانه) یک امر تدریجی است و شکی نیست که وجود هر جزئی از آن فرع انعدام جزء قبلی است و تمام اجزاء آن یکجا تحت استیلا قرار نمیگیرند و لذا فرمایش محقق نراقی قابل تأیید است و اشكال محقق اصفهاني مورد قبول نيست.[3]