97/12/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقصد رابع/ مبحث دوم - احوال عام و خاص/ حکم شکّ در تخصیص
ادامه مطلب دوّم: حکم شکّ در تخصیص
بیان گردید که محلّ نزاع در این مطلب در خصوص صورتی است که عامّ به لحاظ مفهومی و مصداقی مبیّن بوده و شمول آن نسبت به فردی خاصّ، معلوم باشد، ولی دلیل خاصّ به لحاظ مفهومی، مصداقی و یا حکمی مجمل بوده و شمول آن نسبت به آن فرد خاصّ، مشتبه باشد که در این صورت شکّ در تخصیص عامّ نسبت به این فرد محقّق می گردد.
همچنین بیان گردید توضیح این مطلب نیازمند آن است که ابتدا اقسام شکّ در این صورت به لحاظ منشأ شکّ، ذکر گردد و سپس در مورد هر کدام به صورت جداگانه بحث شود که آیا تمسّک به عامّ که ابتدائاً شامل این فرد می شود، صحیح است یا خیر؟
شکّ در این صورت به لحاظ منشأ شکّ به سه قسم شبهه حکمیّه، مفهومیّه و مصداقیّه تقسیم گردید و توضیح داده شده و بیان گردید به لحاظ اقسام شکّ، بحث باید ذیل سه مقام پی گیری شود. بحث از مقام اوّل یعنی شبهه حکمیّه و مقام دوّم یعنی شبهه مفهومیّه گذشت. در ادامه به بیان مقام سوّم یعنی شبهه مصداقیّه خواهیم پرداخت.
مقام سوّم: شبهه مصداقیّه
یکی دیگر از منشأ های شکّ در تخصیص، آن است که با وجود عدم شبهه در مفهوم خاصّ و همچنین حکم آن، نسبت به وجود خصوصیّت خاصّ در فردی از افراد عامّ و در نتیجه صدق مفهوم خاصّ بر آن فرد، شکّ وجود داشته باشد، در اینجا بحث می شود آیا تمسّک به عموم عامّ در مورد این فرد جایز است یا خیر؟
مثلاً مولی بگوید: «اکرم کلّ عالم» و سپس بگوید: «لا تکرم الفسّاق من العلماء» و هم ثبوت حکم حرمت اکرام برای افراد خاصّ یعنی خصوص علمای فاسق روشن است و هم مفهوم فاسق روشن بوده و فرضاً اعمّ از مرتکب کبیره و صغیره باشد، ولی در خصوص «زید»، شکّ داریم آیا خاصّ صدق می نماید یا خیر، زیرا شکّ داریم آیا مرتکب کبیره یا صغیره شده است تا مصداق فاسق باشد یا خیر؟
یا آنکه مولی بگوید: «اکرم کلّ عالمٍ» و سپس بگوید: «لا تکرم زیداً» و مفهوم «زید» نیز روشن بوده و بدانیم مراد از آن، «زید بن عمرو» است، ولی در خصوص فردی که مسمّی به اسم زید است شکّ داریم آیا همان «زید بن عمرو» است تا مصداق خاصّ باشد یا خیر؟
در هر دو مثال، بحث می شود آیا تمسّک به عامّ در مورد این فرد مشکوک الخروج، جائز است یا خیر؟
بحث در این مقام، در دو مرحله پی گیری می گردد:
مرحله اوّل راجع به مخصِّص متّصل است که علماء بر عدم جواز تمسّک به عامّ در شبهه مصداقیّه اتّفاق داشته و مخالفی دیده نشده است، چه مخصِّص متّصل از نوع وصف باشد مثل «أکرم کلّ عالمٍ عادل»، چه از نوع استثناء مثل «أکرم کلّ عالمٍ الّا الفسّاق منهم» و چه از نوع جمله تامّ ولی متّصل به عامّ مثل «أکرمّ کلّ عالمٍ و لا تکرم الفسّاق منهم»؛
استدلال این قائلین آن است که در مخصِّص متّصل، اساساً هیچ ظهوری برای عامّ در عموم منعقد نمی گردد تا با ظهور خاصّ تعارض داشته باشد، زیرا انعقاد ظهور متوقّف بر تمام شدن کلام و ذکر تمام قرائن متّصله می باشد، بنا بر این در اینجا دو ظهور عامّ و خاصّ وجود ندارد، بلکه یک ظهور خاصّ وجود دارد و لذا در صورت یقین به خروج فردی از تحت آن یا شکّ در خروج فردی از تحت آن، حکم خاصّ جاری نخواهد بود و ظهور عامّی نیز وجود ندارد تا به آن تمسّک گردد؛
بله، یک تفاوت جزئی میان مخصّص متّصلی که از نوع وصف باشد با دو نوع دیگر از مخصِّص متّصل وجود دارد و آن اینکه در دو نوع دیگر، رابطه اتّصالیّه عامّ و خاص، به شدّت رابطه اتّصالیّه عامّ و خاصّ در صورتی که خاصّ از نوع وصف باشد نیست، ولی این تفاوت، در نتیجه بحث تأثیری ندارد، زیرا هیئت ترکیبیّه جمله استثنائیّه و همچنین ذکر جمله تامّ به عنوان جمله خاصّ بعد از جمله عامّ، به همان مناط وصف و موصوف بوده و مانع از انعقاد ظهور عامّ در عموم می گردد.
مرحله[1] دوّم راجع به مخصِّص منفصل می باشد که در این صورت، تمسّک به عامّ در خصوص فرد مشکوک الخروج، مورد اختلاف علماء قرار گرفته است. اگرچه اعاظم اصولی غالباً سه نظریّه بیشتر در این زمینه مطرح نموده اند و ما نیز در تعلیقه کفایة، پنج نظریّه را صریحاً و یک نظریّه را بالاشاره طرح کرده ایم، ولی بر اساس تتبّعی که اخیراً انجام دادیم، هفت نظریّه در این زمینه وجود دارد:
نظریّه اوّل، عدم جواز تمسّک به عامّ است مطلقاً؛ این نظریّه را بسیاری از متأخّرین از محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» همچون محقّق عراقی[2] ، محقّق حائری[3] ، امام خمینی[4] و محقّق خویی[5] «رحمة الله علیهم اجمعین» اختیار نموده اند.
نظریّه دوّم، جواز تمسّک به عامّ است مطلقاً؛ این نظریّه در نهایة الافکار[6] به قدماء از اصحاب و مشهور میان آنها نسبت داده شده و حضرت امام «رحمة الله علیه» علی ما فی تهذیب الاصول[7] آن را به محقّق نهاوندی نسبت می دهند؛
باید توجّه داشت که اگرچه به حسب برخی فتاوای سیّد یزدی «رحمة الله علیه»، صاحب عروه، که متّکی به تمسّک بر عامّ در شبهات مصداقیّه، قابل توجیه می باشد، این نظریّه به ایشان نیز نسبت داده شده است[8] ، ولی محقّق خویی «رحمة الله علیه» در محاضرات[9] ، این نسبت را نفی می نمایند.
نظریّه سوّم، تفصیل میان مخصّص لبّی و مخصِّص لفظی و قول به جواز تمسّک به عامّ در شبهات مصداقیّه مخصِّص لبّی و عدم جواز تمسّک به عامّ در شبهات مصداقیّه مخصِّص لفظی می باشد؛ محقّق نائینی «رحمة الله علیه» در فوائد الاصول، این نظریّه را به شیخ انصاری «رحمة الله علیه» نسبت داده و می فرمایند[10] : «اوّل من افاد ذلک هو الشیخ علی ما فی التقریر».
نظریّه چهارم، تفصیلی است که سیّد بروجردی «رحمة الله علیه» به شیخ انصاری «رحمة الله علیه» نسبت داده اند؛ ایشان پس از آنکه نسبت قول سوّم به شیخ «رحمة الله علیه» را در کلام محقّق نائینی «رحمة الله علیه» ردّ می نمایند، این نظریّه چهارم را به ایشان نسبت داده و می فرمایند[11] : در مطارح الانظار[12] آمده است: «التخصیص تارةً یوجب تعدّد الموضوع و تنویعهما کالعالم الفاسق و العالم الغیر الفاسق مثلاً و اخری لا یوجب ذلک کما اذا لم یعتبر المتکلّم صفةً فی موضوع الحکم غیر ما اخذه عنواناً فی العامّ و ان علمنا بأنّه لو فرض من افراد العامّ من هو فاسق، لا یرید اکرامه، فعلی الاوّل لا وجه لتحکیم العامّ ... و اغلب ما یکون ذلک انّما هو فی التخصیصات اللفظیّة، و علی الثانی، یجب تحکیم العامّ و اغلب ما یکون انّما هو فی التخصیصات اللبّیّة».
ایشان پس از نقل فرمایش مذکور، در مقام توضیح آن بر آمده و می فرمایند[13] : «نظر شیخ «رحمة الله علیه» آن است که اگر مخصِّص، دارای عنوان خاصّ بود، تمسّک به عامّ جایز نیست و اگر دارای عنوان خاصّ نبود، تمسّک به عامّ جایز است، چه مخصِّص لفظی باشد و چه لبّی، اگرچه مخصِّص در اغلب مخصِّصات لفظیّه، عنوان خاصّ داشته و در اغلب مخصِّصات لبیّه، عنوان خاصّ ندارد».
نظریّه پنجم، تفصیل میان مخصّص لفظی متّصل یا منفصل و یا مخصِّص لبّی که معلوم القرینیّة بوده و متکلّم می تواند در مقام بیان مراد خود، به آن اتّکاء نماید که در واقع در حکم متّصل می باشد با مخصّص لبّی که معلوم القرینیّة نبوده و متکلّم نمی تواند در بیان مراد خود به آن اتّکاء نماید، بلکه به جهت انفصال، ما یحتمل للقرینیّة به حساب می آید ؛در سه صورت اوّل، تمسّک به عامّ، جایز نبوده و در صورت آخر، جایز می باشد؛
این نظریّه، مختار محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» در کفایة[14] می باشد.
نظریّه ششم، تفصیل میان مخصِّص لفظی و مخصِّص لبّی است که موجب تقیید و تضییق موضوع حکم می شود با مخصِّص لبّی که موجب تقیید موضوع حکم نمی گردد؛ در دو صورت اوّل، تمسّک به عامّ جایز نبوده و در صورت آخر جایز می باشد.
نظریّه هفتم، تفصیل میان صورتی است که مخصِّص مجمل، دائر بین متباینین باشد با صورتی که دائر بین اقلّ و اکثر باشد؛ در صورت اوّل، تمسّک به عامّ، جایز نبوده و در صورت دوّم، جایز می باشد؛
این نظریّه را سیّد فشارکی[15] «رحمة الله علیه» در رسائل از مجدِّد شیرازی «رحمة الله علیه» نقل می نمایند.