96/01/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقصد ثالث / مفاهیم/ مفهوم غایت
ادامه مطلب سوّم: مفهوم غایت
بیان شد که معیار در دلالت جملات ترکیبیّه بر مفهوم، برخورداری آنها از این دو شرط می باشد: یکی اینکه عقد الوضع دلالت بر این نماید که قید مذکور از قیود تحدیدیّه حکم می باشد که ملازم با حصر است، نه از قیود علّی یا علّی انحصاری که در قیود موضوع ساز ثابت می باشد و دیگر آنکه عقد الحمل دلالت نماید بر اراده مطلق حکم مجعول که از آن به سنخ الحکم تعبیر می شد.
اقوال اندیشمندان عامّه و امامیّه در زمینه دلالت و یا عدم دلالت جملات غائیّه بر مفهوم مطرح گردید و به این نتیجه رسیدیم که جمله غائیّه ظهور در رجوع غایت به هیچ کدام از موضوع، متعلَّق، حکم و یا نسبت حکمیّه نبوده و هر کدام از اینها نیازمند قرینه می باشد، لذا اگر قرینه بر رجوع غایت به موضوع، متعلَّق و یا حکم وجود داشته باشد و یا آنکه هیچ قرینه ای بر رجوع یا عدم رجوع غایت به موضوع، متعلَّق، حکم و یا نسبت حکمیّه وجود نداشته باشد، جمله غائیّه مفهوم ندارد، ولی اگر قرینه ای بر رجوع غایت به نسبت حکمیّه وجود داشته باشد و یا قرینه بر عدم رجوع غایت به موضوع وجود داشته باشد، جمله غائیّه مفهوم خواهد داشت. در ادامه به بیان مبحثی تکمیلی در بحث مفهوم غایت یعنی دخول یا عدم دخول غایت در مغیّا خواهیم پرداخت.
دخول یا عدم دخول غایت در مغیّا
در مسأله مفهوم غایت، این بحث میان اصولیّون مطرح است که آیا غایت یعنی مدخول ادوات غایت مثل الی و حتّی، داخل در مغیّا هست یا خیر و به تعبیری دقیق تر آیا غایت داخل در حکم مغیّا می باشد یا خارج از آن می باشد؟ تبدیل تعبیر اوّل به تعبیر دوّم از آن جهت است که بحث شامل مواردی گردد که غایت، از جنس مغیّا نبوده و خروج آن از عنوان مغیّا معلوم است، لذا در باره خروج و یا دخول آن در حکم مغیّا بحث می شود.
در صورتی که غایت داخل در حکم مغیّا باشد، حکم منطوق شامل آن شده و مفهوم بر فرض ثبوت، شامل آن نخواهد گردید در حالی که اگر خارج از حکم مغیّا باشد، حکم منطوق شامل آن نمی شود و مفهوم بر فرض ثبوت، شامل آن می گردد.
در مسأله چند احتمال و یا چند قول مطرح است:
نظریّه اوّل این است که غایت مطلقاً خارج از حکم مغیّا می باشد؛ این نظریّه به اکثر نحویّون و محقّقین از علمای اصولی نسبت داده شده[1] و از علمای معاصر، محقّق عراقی «رحمة الله علیه» علی ما فی نهایة الافکار[2] ، حضرت امام[3] و محقّق خویی[4] «رحمة الله علیهما» آن را اختیار نموده اند.
نظریّه دوّم آن است که غایت مطلقاً داخل در حکم مغیّا می باشد؛ این نظریّه در بعضی از کتب همچون هدایة المسترشدین[5] بیان گردیده ولی قائل مشخّصی برای آن ذکر نشده است، لذا به عنوان احتمال قابل ذکر می باشد.
نظریّه سوّم آن است که اگر غایت از جنس مغیّا باشد، داخل در حکم مغیّا است مثل «صُم من النهار الی الیل» که لیل و نهار ،هر دو از جنس یوم به معنای شبانه روز می باشند و امّا اگر از جنس مغیّا نبوده و بلکه ضدّ آن باشد، داخل در حکم مغیّا نیست مثل «کلّ شیءٍ حلالٌ حتّی تعرف انّه حرام» که مغیّا عبارت است از «کلّ شیءٍ مشکوک الحلّیّة و الحرمة» در حالی که غایت عبارت است از «علم به حرمت» که از جنس مغیّا نبوده و بلکه ضدّ آن می باشد؛ این نظریّه مختار شهید اوّل در ذکری[6] می باشد.
نظریّه چهارم آن است که اگر غایت مدخول الی باشد، داخل در حکم مغیّا است ولی اگر مدخول حتّی باشد، داخل در حکم مغیّا نیست؛ این نظریّه از ظاهر کلام رضی در شرح کافیه[7] استفاده می شود و محقّق عراقی «رحمة الله علیه» نیز در مقالات[8] ، این نظریّه را اختیار نموده اند و اینکه محقّق خویی «رحمة الله علیه» در محاضرات، این نظریّه را به شیخنا الاستاذ نسبت می دهند[9] ، مراد ایشان، محقّق عراقی «رحمة الله علیه» می باشد، نه محقّق نائینی «رحمة الله علیه» تا اعتراض شود که نظر محقّق نائینی «رحمة الله علیه» در فوائد الاصول، چیز دیگری است که خواهد آمد.
نظریّه پنجم آن است که اگر غایت قید حکم باشد، اساساً بحث از دخول و یا خروج غایت از حکم مغیّا، بی معناست ولی اگر قید حکم نباشد، غایت مطلقاً از حکم مغیّا خارج می باشد؛ این نظریّه را محقّق خراسانی[10] «رحمة الله علیه» اختیار نموده اند و در توضیح بی اساسی بحث ما نحن فیه در صورتی که غایت، قید برای حکم باشد، در حاشیه کفایه می فرمایند[11] : «چون مغیّا در این صورت، نفس حکم است، نه محکوم به حکم تا بتوان بحث نمود که آیا غایت داخل در محکوم به حکم و به عبارتی داخل در حکم مغیّا هست یا خیر؟» و سپس می فرمایند[12] : «می توان در خصوص موردی که غایت، قید برای حکم باشد، بحث را چنین مطرح نمود که آیا حکم مغیّا، در غایت قطع می شود و یا در نفس غایت استمرار پیدا می نماید و اظهر آن است که قطع می شود». با این توضیح می توان گفت ایشان نیز معتقد به خروج غایت از مغیّا، به نحو مطلق هستند و نظریّه ایشان، به نظریّه اوّل رجوع نموده و نظریّه مستقلّی نمی باشد.
نظریّه ششم آن است که جمله غائیّه در هیچ کدام از مواردی که در اقوال پیش مطرح شد ظهور نداشته و تعیین دخول و یا خروج غایت از حکم مغیّا، تابع قرائن خارجیّه می باشد و در صورتی که قرینه ای وجود نداشته باشد، در مورد حکم خصوص این غایت باید به اصول عملیّه مراجعه نمود؛ این نظریّه را محقّق نائینی «رحمة الله علیه» در فوائد الاصول[13] و اجود التقریرات[14] اختیار نموده اند و افاضل و محقّقینی همچون مرحوم مظفّر[15] از آن دفاع نموده اند.