95/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقصد ثالث / مفاهیم/ بررسی مدالیل الفاظ مرکبه و جملات مستعمله در لسان شارع
مقصد ثالث: بررسی مدالیل الفاظ مرکبه و جملات مستعمله در لسان شارع
همچنانکه در گذشته بیان گردید، در علم اصول از قواعدی بحث می شود که بدون واسطه یا با واسطه به عنوان کبرای استدلال در جهت استنباط احکام شرعی قرار می گیرند. این قواعد یا مربوط به مدلول الفاظی است که شارع مقدّس در مقام ابلاغ احکام شرعی به کار گرفته ؛ یا مربوط به افعال و تقاریری است که از شارع مقدّس در مقام ابلاغ وظائف شرعیّه رسیده؛ یا مربوط به احوال و عوارض مدالیل این الفاظ، افعال و تقاریر و یا مربوط به اعتبار طرق و مدارکی که این الفاظ، افعال و تقاریر، از آن طرق به ما رسیده است.
تحقیق این قواعد و روشن شدن تمام زوایای بحث، مستدعی آن است که بعد از بیان مباحث مقدّماتی مانند تعریف، موضوع و غرض از علم اصول، هر یک از این زوایا در مقصد مستقلّی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. به همین جهت می توان مباحث علم اصول را در یک نگاه کلّی، ذیل این مقاصد، پی گیری نمود:
مقصد اوّل: بررسی مدالیل الفاظ مفرده مستعمله در لسان شارع.
مقصد دوّم: بررسی احوال مدالیل الفاظ مفرده مستعمله در لسان شارع مانند مقدّمه واجب.
مقصد سوّم: بررسی مدالیل الفاظ مرکّبه و جملات مستعمله در لسان شارع مانند بحث از عموم و اطلاق و بحث از مفاهیم.
مقصد چهارم: بررسی احوال مدلالیل الفاظ مرکّبه و جملات مستعمله در لسان شارع مانند مسأله سرایت و عدم سرایت اجمال مخصّص به عامّ.
مقصد پنجم: بررسی طرق ابلاغ قوانین شرعی و کیفیّت دسترسی به آنها
مقصد ششم: مباحث اصول عملیّه
تا کنون پس از بیان مباحث مقدّماتی مانند تعریف، موضوع و غرض از علم اصول، در مقصد اوّل به تعیین قواعد اصولی جاری در جهت تشخیص مدالیل الفاظ مفرده مستعمله در لسان شارع پرداخته شد و این قواعد در هشت مبحث یعنی مسأله وضع، حقیقت شرعیّه، صحیح و اعمّ، اشتراک، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد، مشتقّ، اوامر و نواهی به صورت مفصّل بیان گردیدند.
و همچنین در مقصد دوّم یعنی احوال مدالیل الفاظ مفرده مستعمله در لسان شارع نیز پنج مبحث یعنی مسأله مقدّمه واجب، مسأله ضد، مسأله اجتماع امر و نهی، مسأله اقتضاء النهی للفساد و مسأله تعلّق اوامر به طبیعت و افراد بیان گردید.
در ادامه به بیان مقصد سوّم یعنی بررسی مدالیل الفاظ مرکّبه و جملات مستعمله در لسان شارع خواهیم پرداخت. این مقصد نیز ذیل چندین مبحث مستقلّ پی گیری می شود.
مبحث اوّل: مفاهیم
در این مبحث از جملاتی بحث می شود که علاوه بر مدلول منطوقی، مدلول مفهومی آنها نیز در جهت تشخیص مراد شارع مقدّس و در نتیجه استنباط احکام شرعی دخیل می باشد، لذا باید راجع به مفاد مفهومی آنها ثبوتاً و اثباتاً بحث شود.
قبل از وارد شدن در اصل بحث، لازم است نکات مقدّماتی عمومی راجع به مجموعه مفاهیم مطرح گردد.
نکته اوّل: پیشینه تاریخی
با مراجعه به کتب اصولی عامّه و خاصّه روشن می شود بحث از مفاهیم در گذر زمان از جهت جایگاه متغیّر بوده و در حقیقت از حیث فرآیند، در دو دوره اساسی جریان داشته است:
دوره اوّل، دوره ای است که بحث از مفاهیم، به صورت مستقلّ و به عنوان یک مقصد جداگانه مطرح نبوده و صرفاً در خلال مباحث دیگری مانند عامّ و خاصّ یا مجمل و مبیّن، مطرح می گردیده است؛
از باب نمونه، از علمای عامّه حسن بن شهاب عُکبَری حنبلی در رسالة فی اصول الفقه[1] ، ابن فرّاء از معاصرین شیخ طوسی در العدّة فی اصول الفقه[2] و ابو اسحاق شیرازی در اللمع[3] ، فصلی را با عنوان مفهوم الخطاب مطرح نموده و به صورت مختصر راجع به اینکه آیا خطابات مفهوم دارند یا خیر؟ بحث نموده اند. امام الحرمین جوینی نیز در البرهان فی اصول الفقه[4] ، قدری مفصّل تر این بحث را مطرح نموده و از تقسیم مفهوم به موافق و مخالف سخن می گوید.
از علمای امامیّه نیز شیخ مفید «رحمة الله علیه» در مختصر التذکرة[5] ، بحث از دلیل الخطاب را از فروع بحث عامّ و خاصّ قرار داده است. سیّد مرتضی «رحمة الله علیه» نیز در الذریعة الی اصول الشریعة[6] ، فصلی را با عنوان «تعلیق الحکم بصفة لا یدلّ علی انتفائه بانتفائها» از فروع بحث مجمل و مبیّن قرار داده است.
شیخ طوسی «رحمة الله علیه» نیز در العدّة فی اصول الفقه تارةً ذیل مبحث ملحقات عموم، بحث فحوی الخطاب را مطرح نموده و بررسی می نمایند که آیا مفهوم الخطاب، مفید عموم هست یا خیر؟[7] و تارةً اخری از منطوق خطاباتی همچون شرط و استثناء سخن می گویند و بحث می کنند که آیا این منطوقات می توانند عمومات کتاب و سنّت را تخصیص بزنند یا خیر؟[8] و به مناسبت، بعضی مباحث مربوط به اینگونه جملات مانند تعیین مرجع استثنائی که متعقّب به جملات متعدّده می باشد را مطرح می نمایند[9] و ثالثةً ذیل مباحث مربوط به مجمل و مبیّن، فصلی را راجع به دلیل الخطاب و اختلاف محقّقین در این مورد بیان می نمایند[10] .
در قرن هفتم نیز که علم اصول به طور جدّی مورد توجّه علمای عامّه و خاصّه قرار گرفته بود یعنی زمان فخر رازی در المحصول[11] ، ابن قدامه در روضة الناظر[12] ، آمدی در الاحکام[13] ، محقّق «رحمة الله علیه» در معارج[14] و علّامه «رحمة الله علیه» در مبادی[15] ، بر همین منوال بحث را مطرح نموده و تنها از صلاحیّت استثناء، شرط و امثال آن دو برای تخصیص عامّ، سخن می گویند.
علی الظاهر این روند در میان علمای عامّه هر چند به صورت مفصّل تر و دقیق تر تا همین زمان های اخیر نیز ادامه یافته و بحث مستقلّی را در باب مفاهیم نگشوده اند.
دوره دوّم، دوره ای است که بحث از مفاهیم به صورت مستقلّ و به عنوان یک مقصد جداگانه مطرح گردیده است.
در میان علمای امامیّه علی الظاهر صاحب فصول[16] و صاحب قوانین[17] «رحمة الله علیهما» جزو نخستین کسانی هستند که بحث از مفهوم و منطوق را به صورت مستقلّ و به عنوان مقصدی کاربردی در مقابل مقاصدی مانند عامّ و خاصّ و مجمل و مبیّن قرار داده اند و دیگران نیز به تبع آنها فصل جدیدی را در این زمینه قرار داده اند.
از علمای عامّه نیز اخیرا بعضی مانند جیزانی در معالم اصول الفقه عند اهل السنّة و الجماعة[18] ، بحث از مفاهیم را به طور مستقلّ مطرح نموده اند که علی الظاهر برگرفته از مباحث اصولی شیعه می باشد.
خلاصه آنکه اگر چه بحث از مفاهیم، بحث جدیدی نیست و با تعابیری همچون فحوی الخطاب، مفهوم الخطاب و یا دلیل الخطاب، ریشه در آثار قدمای علم اصول دارد، ولی پیش از قرن دوازدهم تنها به عنوان یکی از مباحث فرعی بحث عامّ و خاصّ یا مجمل و مبیّن مطرح بوده و پس از قرن دوازدهم، نظر به اهمّیّت آن در مقام تعیین مراد شارع و استنباط احکام شرعی، فقهاء و اصولیّون امامیّه آن را به عنوان بحثی مستقلّ مورد بررسی قرار داده اند.