درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

94/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله اجتماع امر و نهی/ ادامه ثمره اوّل/ نماز در مکان غصبی

 

ادامه ثمره اوّل: نماز در مکان غصبی

بیان شد در مسأله نماز در مکان غصبی، سه فرع به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد. فرع اوّل یعنی نماز در مکان غصبی با وجود مندوحه و فرع دوّم یعنی نماز در مکان غصبی با اضطرار و بدون سوء اختیار بیان گردید. بحث در فرع سوّم یعنی نماز در مکان غصبی با اضطرار و به سوء اختیار بود که بیان شد فقهاء و اصولیّون در این فرع راجع به سه مسأله بحث می نمایند: مسأله بقاء و استمرار غصب، مسأله خروج از مکان غصبی و مسأله نماز در مکان غصبی در حال خروج.

مسأله اوّل گذشت و این نتیجه حاصل شد که هیچ شکّی در حرمت استمرار غصب نیست، هر چند در استمرار غصب، اختیاری نداشته باشد، همچنانکه هیچ شکّی در تحقّق عصیان و استحقاق عقوبت نمی باشد، لأنّ الامتناع بالاختیار، لا ینافی الاختیار.

بحث در مسأله دوّم بود و بیان گردید در خصوص خروج از مکان غصبی که خود مصداق غصب می باشد، چند قول وجود دارد. قول اوّل یعنی حرمت و عدم وجوب، قول دوّم یعنی حرمت و وجوب گذشت. در ادامه به بیان سایر اقوال در این مسأله و نقد و بررسی آنها، بیان نظریّه مختار و همچنین بیان مسأله سوّم خواهیم پرداخت.

قول سوّم: وجوب، معصیت و عدم حرمت

خروج از مکان غصبی واجب است، چون از مصادیق تخلّص از حرام است؛ حرام نیست، زیرا اضطرار رافع حرمت می باشد؛ ولی به لحاظ بقاء ملاک نهی سابق بعد از رفع نهی به واسطه اضطرار، معصیت بوده و عقاب دارد، زیرا شخص مضطرّ قبل از ورود به مکان غصبی، قادر بود با ترک ورود، خروج غصبی را ترک نماید و الامتناع بالاختیار، لا ینافی الاختیار. این نظریّه را صاحب فصول[1] «رحمة الله علیه» اختیار نموده و به فخر رازی نسبت داده اند و صاحب عروه[2] «رحمة الله علیه» هم در رساله اجتماع امر و نهی، آن را تقویت نموده اند.

این نظریّه از دو جهت قابل مناقشه است: یکی اینکه بطلان وجوب خروج از مکان غصبی از مطالبی که ذیل نقد قول دوّم مطرح شد[3] روشن گردید و دیگر آنکه بقاء ملاک نهی بعد از رفع نهی و حرمت به وسیله اضطرار پذیرفته نمی باشد کما مرّ[4] .

قول چهارم: وجوب، عدم حرمت و عدم معصیت

خروج از مکان غصبی واجب است، چون از مصادیق تخلّص از حرام می باشد، ولی نه نهی فعلی دارد و نه ملاک نهی سابق بر اضطرار باقی است و لذا معصیتی هم وجود ندارد. این نظریّه را شیخ انصاری[5] و محقّق نائینی[6] «رحمة الله علیهما» اختیار نموده اند.

بطلان این قول نیز به لحاظ بطلان وجوب خروج از مکان غصبی، از مطالبی که ذیل نقد قول دوّم مطرح شد روشن گردید، البتّه بعضی اعاظم مانند محقّق خویی[7] «رحمة الله علیه»، به طور مفصّل از قول سوّم و چهارم پاسخ می دهند ولی به لحاظ خروج اصل این مسأله از محلّ بحث در باب اجتماع امر و نهی، به همین مقدار اکتفاء می شود.

قول پنجم: عدم وجوب، عدم حرمت و معصیت

خروج از مکان غصبی واجب نیست، چون نه مقدّمه برای واجبی به نام تخلّص است و نه فردی از افراد تخلّص از حرام؛ حرام نیست، چون اضطرار رافع حرمت می باشد؛ ولی به لحاظ بقاء ملاک نهی سابق بر اضطرار، معصیت بوده و عقاب دارد، زیرا شخص مضطرّ قبل از ورود به مکان غصبی، قادر بود با ترک ورود، خروج غصبی را ترک نماید و الامتناع بالاختیار، لا ینافی الاختیار. این نظریّه را آخوند خراسانی[8] «رحمة الله علیه» اختیار نموده اند.

این قول از سه جهت قابل مناقشه می باشد: یکی اینکه همانطور که گذشت، بقاء ملاک نهی بعد از رفع نهی و حرمت به وسیله اضطرار پذیرفته نمی باشد؛ دیگر آنکه این قول مبتنی بر آن است که پذیرفته شود اضطرار، رافع تکلیف فعلی است، در حالی که علی التحقیق، اضطرار و جهل و نسیان، تنها رافع مؤاخذه و عقاب می باشند، نه رافع تکلیف و سوّم آنکه اضطرار رافع عقاب، خصوص اضطراری است که به سوء اختیار حاصل نشده باشد و اضطرار به سوء اختیار، نه تنها رافع تکلیف فعلی نیست، بلکه رافع عقاب نیز نبوده و معصیت محقّق می گردد.

بیان استاد معظّم

از مجموع آنچه عرض شد روشن می شود که قول صحیح در مسأله خروج از مکان غصبی، قول اوّل یعنی حرمت فعلیّه همراه با معصیت است، بدون اینکه وجوبی داشته باشد. البتّه با توجّه به آنچه عرض شد، مسأله خروج از مکان غصبی، از محلّ بحث در مسأله اجتماع امر و نهی خارج است، چون دارای دو عنوان نیست.

مسأله سوّم: حکم صلاة در مکان غصبی در حال خروج

همانطور که در گذشته بیان شد، این مسأله داخل در باب اجتماع امر و نهی می باشد، زیرا صلاة در چنین فرضی دارای دو عنوان مختلف صلاة و خروج از مکان غصبی است که به یکی مأمورٌ به و به دیگری منهیٌّ عنه واقع می شود، بنا بر این در فرض امتناع و تقدیم جانب نهی، صلاة باطل است و مرتکب حرام شده و عقاب می گردد؛ در فرض تقدیم جانب امر، صلاة صحیح بوده و عمل حرامی را مرتکب نشده است؛ و در فرض جواز اجتماع، این عمل هم تحقّق بخش منهیٌّ عنه است و هم تحقّق بخش مأمورٌ به، لذا صلاة صحیح می باشد، اگر چه در کنار آن مرتکب حرام شده و عقاب می گردد.


[1] - ایشان در الفصول الغرویّة فی الاصول الفقهیّة، صفحه 138، پس از ذکر اقوال در مسأله، در مقام بیان نظریه مختار خود می فرمایند: «و الحق أنه مأمور بالخروج مطلقا أو بقصد التخلص و ليس منهيا عنه حال كونه مأمورا به لكنه عاص به بالنظر إلى النهي السابق و كان ما عزي إلى الفخر الرازي من القول بأنه مأمور بالخروج و حكم المعصية جار عليه راجع إلى ما ذكرناه».
[2] - ایشان در مجموعة الرسائل الاصولیّة، صفحه 155 می فرمایند: «لا اشكال فى حرمة التصرّف فى مال الغير بجميع انحائه عقلا و نقلا حتى التصرف الخروجى الّذى هو مصداق المتخلص فانه قبل الدخول حرام و يصح النهى عنه و ان كان لو دخل يؤمر به من حيث انه تخلص اذ ذلك لا يخرجه عن كونه مبغوضا فى نفسه اذ لا مانع من النهى المذكور على الاطلاق قبل الدخول لقدرته على موافقته بتركه بترك الدخول و على مخالفته بايجاده بايجاد الدخول لا بمعنى انه يتحقق المخالفة حين الدخول لعدم مجى‌ء زمانه و عدم تحققه بعد فى الخارج بل بمعنى انه يتصف بالمخالفة حينه و يصح التكليف به لمكان القدرة عليه بايجاده و سببه و تركه كما فى سائر المحرمات المقدورة بالواسطة و ان انقطع النهى عنها حينها اذ هو لا ينافى كونها حراما و مخالفة فاذا رمى سهما يصيب رجلا بعد ساعة يكون القتل الواقع فى الخارج حين وقوعه مخالفة و ان انقطع النهى حين الرمى».
[3] - مراجعه شود به درس 76، مورّخ 16/12/94.
[4] - مراجعه شود به درس 73، مورّخ 11/12/94.
[5] - ایشان در مطارح الانظار، جلد 1، صفحه 709، پس از بیان اقوال در مسأله می فرمایند: «و الأقوى كونه مأمورا به فقط و لا يكون منهيّا عنه، و لا يفترق فيه النهي السابق و اللاحق ... و قد صرّح صاحب المدارك: بعدم كون الخروج معصية و أنّ القول بجريان حكم المعصية عليه غلط صدر عن بعض الاصوليّين».
[6] - ایشان در فوائد الاصول، جلد 2، صفحه 447، پس از بیان اقوال در مسأله می فرمایند: «و الأقوى من هذه الأقوال هو القول الأول الّذي اختاره الشيخ (قده)، فانّ مبنى سائر الأقوال هو كون المقام من صغريات قاعدة- الامتناع بالاختيار لا ينافى الاختيار- و سيتّضح فساد ذلك، و انّ المقام ليس مندرجا في ذلك».
[7] - ایشان در محاضرات فی اصول الفقه، جلد 4، صفحات 368 تا 376 به نقد قول سوّم و در صفحات 376 تا 397 به نقد قول چهارم می پردازند.
[8] - ایشان در کفایة الاصول، صفحه 168 می فرمایند: «و الحق أنه منهي عنه بالنهي السابق الساقط بحدوث الاضطرار إليه و عصيان له بسوء الاختيار و لا يكاد يكون مأمورا به كما إذا لم يكن هناك توقف عليه أو بلا انحصار به ...».