94/11/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسأله اجتماع امر و نهی/ ادامه مطلب دهم/ اقوال در مسأله
ادامه مطلب دهم: اقوال در مسأله
بحث در بیان ادلّه قول به جواز بود که سه دلیل برای آن ذکر گردیده و مورد نقد قرار گرفت. در ادامه به بیان دلیل چهارم بر قول به جواز و همچنین بیان سایر اقوال در مسأله و نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
بیان دلیل چهارم: عدم وجود مانع عقلی
از خلال مباحث گذشته روشن گردید که هیچ مانع عقلی از جواز اجتماع امر و نهی در جایی که مَجمَع برخوردار از دو عنوان باشد، وجود ندارد، چون نهایت مانعی که مطرح شد، مسأله تضادّ احکام بود که بیان گردید احکام متضادّ نبوده و یک عمل می تواند متعلّق امر و همچنین متعلّق نهی او واقع گردد. بله در جایی که عمل برخوردار از یک عنوان باشد، به لحاظ مبدأ و منتهی، با مشکل عقلی مواجه خواهیم بود، لذا امر و نهی نمی توانند در مورد آن جمع شوند تا تحقّق بخش مأمورٌ به و منهیٌّ عنه باشد.
بیان قول سوّم: جواز عقلا و امتناع عرفا
دلیل این قول آن است که مجمع واحد ذو عنوانین، اگرچه عند العقل دو حقیقت متعدّده شناخته شده و عقل حکم به جواز اجتماع می دهد، ولی عند العرف، در خارج یک حقیقت بیشتر وجود نداشته و عرف حکم به امتناع اجتماع می نماید. این قول منسوب به محقّق اردبیلی[1] «رحمة الله علیه» می باشد.
نقد قول سوّم
همانطور که محقّق خراسانی[2] «رحمة الله علیه» و سایرین[3] اشاره فرموده اند، جواز و امتناع در ما نحن فیه از احکام عقل است - چون مانع از جواز اجتماع امر و نهی، غائله اجتماع ضدّین است و این عقل است که حکم به ارتفاع یا عدم ارتفاع غائله اجتماع ضدّین می نماید - و عرف نمی تواند در اینگونه مسائل عقلی، حکم دهد و اگر هم بخواهد حکم کند، قطعاَ از طریق عقل و مطابق مقتضای عقل می باشد. بنا بر این اگر عقل حکم به جواز اجتماع امر و نهی داد، طبعاً عرف نیز بر خلاف آن حکمی نخواهد داشت.
بیان قول چهارم: جواز اجتماع امر غیری با نهی نفسی و امتناع اجتماع امر نفسی با نهی نفسی
دلیل این قول، عدم تضادّ وجوب غیری با حرمت نفسی است، به خلاف وجوب نفسی و حرمت غیری که با یکدیگر متضادّ می باشند. این قول را محقّق نائینی[4] «رحمة الله علیه» مطرح نموده و قائل خاصّی برای آن ذکر نمی نمایند ولی می توان این قول را به محقّق قمّی «رحمة الله علیه»، نسبت داد، زیرا اگر چه ایشان در باب اجتماع امر و نهی به صراحت قائل به این قول نشده اند و صرفاً به طور مطلق قول به جواز را اختیار نموده اند، ولی اوّلاً در ضمن دلیل اوّلی که برای جواز مطرح می نمایند، مسیری را می پیمایند که امکان استناد این قول را به ایشان هموار می کند[5] و ثانیاً در مقدّمه هفتم از مقدّماتی که برای بحث مقدّمه واجب مطرح نموده اند، به صراحت قائل به عدم تنافی امر غیری و نهی شده و می فرمایند[6] : «امّا الوجوب المذکور ای وجوب المقدّمة، فلمّا کان هو ایضاً تبعیّاً ... بمعنی انّه لازمٌ لأجل التوصّل الی ذی المقدّمة، ... یجتمع مع الحرام لأجل کونه توصّلیّاً».
نقد قول چهارم
این تفصیل قابل قبول نیست، البتّه نه از آن جهت که در وجود تضادّ میان وجوب و حرمت، فرقی بین نفسی و غیری آن نیست آنگونه که محقّق نائینی[7] «رحمة الله علیه» مطرح فرمودند، بلکه از آن جهت که تضادّی بین امر نفسی و نهی نفسی وجود ندارد.