93/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/ ادامه مطلب یازدهم/امر بعد از امر
ادامه مطلب یازدهم: امر بعد از امر
مطلب یازدهم مسأله امر بعد از امر بود به این معنا که در صورت تکرار امر توسّط مولای حکیم، آیا امر دوّم دلالت بر تأسیس دارد و یا تأکید امر اوّل می باشد؟ که اگر دلالت بر تأسیس داشته باشد، درخواست جدید بوده و باید متعلّق امر تکرار شود و اگر دلالت بر تأکید داشته باشد، تکرار عمل لازم نمی باشد. بیان شد که تفصیل بحث از این مطلب، مانند مطالب گذشته، نیاز به تعقیب آن ذیل چند امر دارد. امر اوّل یعنی پیشینه تاریخی بحث و امر دوّم یعنی تحریر محلّ نزاع بیان گردید. در ادامه به بیان امر سوّم یعنی اقوال در مسأله خواهیم پرداخت.
امر سوّم: اقوال در مسأله
در این مسأله اقوال مختلفی مطرح می باشد، البتّه این اختلاف در مواردی است که قرینه ای بر تأکید وجود نداشته باشد، مثلاً متعلّق امر دوّم، معرّف به الف و لام نبوده و یا در آن اسم اشاره به کار گرفته نشده باشد.
قول اوّل قول به توقّف می باشد و اینکه دلالت امر دوّم بر هر یک از تأسیس و تأکید، نیازمند قرینه ای خاصّ می باشد.
این قول را شوکانی در ارشاد الفحول به ابوبکر صیرفی و ابوالحسن بصری نسبت داده است [1] . بر اساس این قول، امر دوّم مجمل بوده و استدلال به آن برای اثبات وجوبی دیگر یا عدم آن، صحیح نخواهد بود و در فرض شکّ، باید به مقتضای اصول عملیّه مراجعه شود که اصل برائت در اینجا حکم به عدم تأسیس می نماید.
قول دوّم قول به تأسیس می باشد و اینکه امر دوّم، دلالت بر مطلوبیّت متعلّق خود، به صورت جداگانه و مستقل می نماید، خواه معطوف به امر اوّل باشد و خواه نباشد.
این نظریّه را شوکانی به اکثر اندیشمندان کلامی و اصولی نسبت می دهد[2] . سیّد مرتضی[3] و شیخ طوسی[4] «رحمة الله علیهما» نیز معتقد به همین نظریّه شده اند. دلیل آنها این است که اگر هر یک از این دو امر، به صورت جداگانه آورده شوند، امر دوّم دلالت بر مطلوبیّت متعلّق خود به صورت مستقلّ نموده و مفید تأسیس است. این اقتضا و افاده، در صورتی که متوالیاً و پی در پی بیایند هم برای امر دوّم محفوظ است، لأنّ اصل کلّ کلامٍ و ظاهره الافادة لا الاعادة (یعنی تکرار)، لذا افاده تأکید در کلام دوّم، نیازمند قرینه می باشد[5] .
آمدی[6] و شوکانی[7] از علمای عامّه نیز در صورت معطوف نبودن امر دوّم، مطلقاً قائل به تأسیس شده اند، ولی در صورت معطوف بودن امر دوّم، تنها در فرضی که متعلّق امر دوّم، معرَّف به الف و لام نباشد، دلالت امر دوّم بر تأسیس را می پذیرند و امّا در فرضی که متعلّق امر دوّم معرَّف به الف و لام باشد، از طرفی حرف عطف مقتضی مغایرت و تأسیس است و از طرفی الف و لام، مقتضی وحدت و تأکید است، لذا شوکانی قائل به تأکید شده و می گوید: «لأنّ دلالة اللام علی ارادة التأکید، اقوی من دلالة حرف العطف علی ارادة التأسیس» و محقّق آمدی قائل به توقّف شده و طبعاً کلام را مجمل می داند.
نا گفته نماند سیّد مرتضی در الذریعة[8] و آمدی در الاحکام[9] ، در خصوص فرضی که امر دوّم معطوف بر امر اوّل باشد، دلالت آن را بر تأسیس، اوضح و ارجح از فرضی می دانند که امر دوّم بر امر اوّل عطف نشده باشد؛ چون در چنین فرضی، علاوه بر اینکه نفس تکرار، اقتضای افاده و تأسیس مطلب جدیدی را دارد، خود حرف عطف نیز به دلیل اینکه مقتضی مغایرت معطوف با معطوفٌ علیه می باشد، دلالت بر تأسیس می نماید. به همین جهت در چنین فرضی، دلالت امر دوّم بر تأسیس، اوضح و ارجح می باشد.
قول سوّم قول به تأکید می باشد که شیخ مفید «رحمة الله علیه» در تذکره[10] ، محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» در کفایه[11] و همچنین بعضی از علمای شافعیّه[12] ، قائل به آن می باشند و سیأتی توضیحه فی تحقیق المطلب.
قول چهارم قول به تفصیل می باشد که مرحوم صاحب فصول قائل به آن شده و می فرمایند[13] : «در فرضی که برای هر یک از این دو امر، سببی مغایر با سبب دیگری ذکر شده باشد، مثلاً گفته شود: «إن جاءک زیدٌ، فأعطه درهماً و إن أکرمک فأعطه درهماً» و همچنین در فرضی که برای یکی سببی خاصّ، ذکر شود و دیگری به صورت مطلق آورده شود، امر دوّم دلالت بر تأسیس دارد و امّا در فرضی که هر دو به صورت مطلق و بدون ذکر سبب، آورده شوند و یا برای هر دو سبب واحدی ذکر شود، امر دوّم دلالت بر تأکید دارد».
این قول، قول جدیدی نبوده و در واقع بازگشت به قول سوّم می نماید؛ چون صورت اوّل تفصیل ایشان، فرض وجود قرینه است، در حالی که بحث و نزاع در فرض عدم وجود قرینه می باشد که ایشان در چنین فرضی قائل به تأکید شده اند.