درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

92/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اوامر/ ادامه مقام دوّم/ مقام اثبات

 

ادامه مقام دوّم: مقام اثبات

بیان شد که در مقام استدلال به اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری بر اجزاء آن از مأمورٌ به واقعی، وجوهی ذکر شده است. بحث در وجه دوّم یعنی وجهی بود که محقّّق عراقی «رحمة الله علیه» متذکّر آن شده بودند و آن وجه این بود که ادلّه مأمورٌ به اضطراری، در مواردی که صیغه امر در آنها وجود ندارد، مانند «إِنَ‌ اللَّهَ‌ جَعَلَ‌ التُّرَابَ‌ طَهُوراً كَمَا جَعَلَ‌ الْمَاءَ طَهُوراً»[1] ، دلالت بر جایگزینی این مأمورٌ به از مأمورٌ به واقعی دارند، آن هم به گونه ای که استیفا کننده مصلحت آن به نحو تامّ می باشد. لذا مفید اجزاء بوده و نیازی به اعاده مأمورٌ به واقعی نمی باشد.

بیان شد که محقّق عراقی «رحمة الله علیه» پس از تقریب فوق، از دو زاویه آن را مورد نقد قرار داده اند:

زاویه اوّل: تعارض اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری با اطلاق ادلّه مأمورٌ به واقعی بود که منجرّ به تساقط هر دو گشته و در نتیجه هیچ یک از اجزاء و عدم اجزاء به اثبات نمی رسد؛

زاویه دوّم: تقدیم اطلاق ادلّه مأمورٌ به اختیاری بر اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری بود که بیان شد دو جهت در وجه تقدیم آن ذکر شده است: یکی مسأله اقوی بودن اطلاق ادلّه مأمورٌ به واقعی به جهت استناد آن به وضع، نسبت به اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری که مستند به مقدّمات حکمت می باشد؛ و دیگری مسأله حاکم بودن اطلاق ادلّه مأمورٌ به واقعی نسبت به اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری.

در ادامه به پاسخ از نقد های مذکور، نتیجه گیری و بیان وجه سوّم در مقام استدلال به اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری بر اجزاء آن از مأمورٌ به واقعی خواهیم پرداخت.

پاسخ نقد وجه دوّم

مرحوم شهید صدر از هر دو زاویه ای که محقّق عراقی «رحمة الله علیه» در مقام نقد وجه دوّم مطرح فرمودند، پاسخ می دهد.

پاسخ از زاویه اوّل این است که: اگرچه در ما نحن فیه دو اطلاق وجود دارد: یکی اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری که مقتضی بدلیّت آن از مأمورٌبه اختیاری به نحو تامّ بوده و مفید اجزاء می باشد؛ و دیگری اطلاق ادلّه مأمورٌ به اختیاری که مقتضی دخالت قیودی مثل وضوء و قیام در تحصیل مصلحت مأمورٌ به اختیاری، به صورت مطلق و حتّی پس از انجام مأمورٌ به اضطراری بوده و مفید عدم اجزاء می باشد؛ ولی اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری، حاکم بر اطلاق ادلّه مأمورٌ به اختیاری بوده و دائره دخالت قید مأمورٌ به اختیاری را در تحصیل مصلحت، تضییق نموده و آن را به مواردی اختصاص می دهد که در وقت اضطرار، بدل تامّ آن انجام نگرفته باشد، لذا اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری، مقدّم شده و مفید اجزاء می باشد[2] .

امّا پاسخ از زاویه دوّم آن است که: محقّق عراقی «رحمة الله علیه» مدّعی شدند اطلاق ادلّه مأمورٌ به اختیاری، بر اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری مقدّم می باشد و در مقام بیان جهت تقدیم، دو وجه را ذکر نموده اند: یکی مسأله اقوی بودن اطلاق ادلّه مأمورٌ به واقعی به جهت استناد آن به وضع، نسبت به اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری که مستند به مقدّمات حکمت می باشد؛ و دیگری مسأله حاکم بودن اطلاق ادلّه مأمورٌ به واقعی نسبت به اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری. مرحوم شهید صدر از هر دو وجه پاسخ می دهند:

پاسخ از وجه اوّل آن است که: دلیل امر واقعی مثل «صلِّّ متوضّئاً» یا «صلِّ قائماً»، نسبت به قید «وضو» و «قیام» دو دلالت دارد: یکی دلالت بر «اصل اعتبار و دخالت این دو قید در مأمورٌ به واقعی» که این را بالوضع و به واسطه خود لفظ «قائماً» یا «متوضّئاً» و تقیّد صلاة به آن دو، دلالت دارد؛ و دیگری دلالت بر «دخیل بودن این دو قید در تحصیل مصلحت در هر حالت، چه در حال اختیار و چه در حال اضطرار، چه قبل از انجام مأمورٌ به اضطراری و چه پس از انجام آن» که این را به اطلاق هیئت ترکیبیّه امر به مقیّد، و با تکیه بر مقدّمات حکمت، دلالت می نماید و آنچه با اطلاق دلیل مأمورٌ به اضطراری معارضه می نماید، دلالت دلیل مأمورٌ به واقعی بر اصل دخالت قید وضوء و قیام در مأمورٌ به واقعی نیست که بالوضع می باشد تا ادّعای تقدّم آن شود، بلکه طرف معارضه، دخالت داشتن این دو قید در هر حالتی از حالات است که به واسطه اطلاق و مقدّمات حکمت ثابت می گردد، بنابراین اطلاق ادلّه مأمورٌ به واقعی از این زاویه، هیچ تفاوتی با اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری نداشته و هر دو متّکی به مقدّمات حکمت می باشند[3] .

و امّا پاسخ از وجه دوّم آن است که[4] :

اوّلاً ما نمی پذیریم که ادلّه مأمورٌ به واقعی، علاوه بر دلالت بر دخیل بودن قید در تحصیل مصلحت، دلالت بر وجوب حفظ حالت اختیار توسّط مکلّف نیز داشته باشند؛

ثانیاً میزان و ملاک حاکمیّت یک دلیل نسبت به دلیل دیگر، آن است که موضوع آن را در عالم جعل، مضیّق و یا موسّع نماید، به عنوان مثال، دلیل «لا ربا بین الوالد و ولده» نسبت به دلیل حرمت ربا، حاکمیّت دارد، چون موضوع ربا را در عالم جعل مضیّق کرده و عنوان ربا را میان والد و ولد در عالم تشریع نفی می نماید. در ما نحن فیه، بر فرض پذیرش دلالت امر واقعی بر آنچه ذکر شد، نهایتاً مکلّف را از ایجاد موضوع امر اضطراری یعنی عاجز گرداندن خود - بدواً یا استمراراً - نهی می کند که بالطبع با ایجاد این حالت، عصیان نموده است و این ربطی به حاکمیّت ندارد، بلکه همانطور که بیان شد، دلیل امر اضطراری تضییق کننده موضوع امر واقعی و حاکم بر آن می باشد[5] .

استاد معظّم در ادامه فرمودند: به نظر می رسد اطلاق امر اضطراری و حاکم بودن آن با توضیحی که مرحوم شهید صدر فرمودند، تامّ بوده و دلالت آن بر اجزاء قابل مناقشه نیست.

بیان وجه سوّم

وجه سوّمی که در در مقام استدلال به اطلاق ادلّه مأمورٌ به اضطراری بر اجزاء آن از مأمورٌ به واقعی مطرح شده است، وجهی است که مرحوم شهید صدر، آن را به عنوان اطلاق مقامی دلیل اضطراری مطرح می نمایند که در هر دو قسم ادلّه، یعنی ادلّه ای که مشتمل بر صیغه امر می باشند و ادلّه ای که مشتمل بر صیغه امر نمی باشند، جاری می شود.

حاصل این وجه آن است که دلیل اضطراری دلالت دارد بر اینکه مولی در مقام بیان تمام وظیفه مکلّف است و مطلوبیّت مأمورٌ به اضطراری مثل نماز با تیمّم یا نماز نشسته را بیان می نماید، ولی نسبت به اینکه آیا مأمورٌ به اختیاری، پس از رفع اضطرار و در حالتی که مکلّف در حال اضطرار وظیفه تامّ را اتیان کرده است، مطلوبیّت دارد یا خیر؟، ساکت می باشد و این سکوت دلالت دارد بر اینکه اتیان مأمورٌ به اختیاری پس از رفع عذر، واجب نیست. لذا همان مأمورٌ به اضطراری که در حالت اضطرار اتیان شده است، مقتضی اجزاء می باشد[6] .


[1] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج1، ص109.
[2] بحوث في علم الأصول، الشيخ حسن عبد الساتر، ج4، ص420. پس از ذکر زاویه اوّل نقد مرحوم محقّق عراقی می فرمایند: «و هذا الإشكال ظهر حاله مما تقدم، إذ بعد فرض كون لسان دليل الاضطرار لسان جعل الوجود البدلي التنزيلي للوظيفة الاختيارية، فيقدم دليله على دليل الوظيفة الاختيارية، و يكون دليل الاضطرار ناظرا و حاكما على دليل الواقع، فلا تقع المعارضة بين الإطلاقين».
[3] بحوث في علم الأصول، الشيخ حسن عبد الساتر، ج4، ص421. پس از ذکر زاویه دوّم نقد مرحوم محقّق عراقی، در مقام پاسخ از وجه اوّل آن می فرمایند: «و هذا البيان غير صحيح، فإن خطاب «صل قائما»، شامل لمن كان مريضا في أول الوقت فصلّى من جلوس ثم عوفي و لغيره، فإن لهذا الخطاب دلالتين، فهو يدل على أصل دخل القيام في المطلوب و ليكن ذلك بالوضع، و يدل على أن دخل القيام في المطلوب لا يختص بحال دون حال فكما يكون في حق المختار يكون في حق المريض و إطلاق الدخل هذا إنما هو بمقدمات الحكمة، و ما هو طرف المعارضة مع دليل الاضطرار ليس هو أصل دخل القيام في المصلحة، بل هو إطلاق الدخل في دليل الواقع الثابت بالحكمة و ليس بالوضع، و لذا لو فرض أن قال «صلّ قائما أن كنت صحيحا» لا يلزم منه التجوّز و رفع اليد عن الظهور الوضعي، بل يلزم التقييد؛ إذن فطرف المعارضة في دليل الواقع، كالإجزاء في دليل الاضطرار، ثابت بمقدمات الحكمة».
[4] بحوث في علم الأصول، الشيخ حسن عبد الساتر، ج4، ص421. پس از ذکر زاویه دوّم نقد مرحوم محقّق عراقی، در مقام پاسخ از وجه دوّم آن می فرمایند: «و لكن الميزان في الحاكمية، هو أن يكون أحد الدليلين رافعا لموضوع الآخر في عالم الجعل، لا ناهيا عن إيقاعه خارجا، فمثلا دليل «لا ربا بين الوالد و ولده»، حاكم على دليل حرمة الربا، لأنه ينفي عنوان الربا في عالم الجعل و التشريع عن هذه المعاملة، ففرق بين أن يكون أحد الدليلين نافيا لموضوع الآخر نفيا تشريعيا في عالم الجعل فينتقي محموله تبعا لموضوعه، و بين أن يكون ناهيا عن موضوعه، فلو وجد هذا الموضوع و لو عصيانا فلا حاكمية. و في المقام لو سلّمت هذه الدلالات في دليل الأمر الواقعي، فغاية ما يدل عليه، حرمة إيقاع الإنسان نفسه في الاضطرار و لا ربط له بالحكومة».واضح است که استاد معظّم، ایراد اوّل را از تعبیر «لو سلّمت هذه الدلالات في دليل الأمر الواقعي» که در انتهای پاسخ مرحوم شهید صدر ذکر شده است، استفاده نموده اند.
[5] به نظر می رسد این ایراد وارد نمی باشد؛ چون محلّ بحث فعلی و فرض مرحوم محقّق عراقی در صورتی است که عذر برطرف شده و حالت اختیار برگشته باشد، حال بر فرض پذیرش اینکه اطلاق ادله مأمورٌ به واقعی، دلالت بر وجوب حفظ حالت اختیار توسّط مکلّف داشته باشند، لازمه آن این است که در فرض بحث یعنی رفع عذر و برگشت اختیار، باید مکلّف مأمورٌ به واقعی را با قیود مذکور یعنی وضو یا قیام، اتیان نماید و این بدان معناست که اطلاق ادله مأمورٌ به اضطراری، اختصاص به حالت استمرار عذر دارند، بنا بر این، بر فرض پذیرش دلالت اطلاق ادله مأمورٌ به واقعی بر وجوب حفظ حالت اختیار، اطلاق این ادله حاکم بر اطلاق ادله مأمورٌ به اضطراری بوده و موضوع آن را مضیّق می گردانند. لذا تنها ایراد بر مرحوم محقّق عراقی همان ایراد اوّل می باشد، یعنی اساساً اینکه ادله مأمورٌ به واقعی، علاوه بر دلالت بر دخیل بودن قید در تحصیل مصلحت، دلالت بر وجوب حفظ حالت اختیار توسّط مکلّف نیز داشته باشند، مورد پذیرش نمی باشد تا آنکه گفته شود این ادله حاکم بر اطلاق ادله اضطراری بوده و موضوع آنها را مضیّق می گرداند.ضمناٌ ایراد مذکور بعد از جلسه درس محضر استاد معظّم مطرح گردید و مورد پذیرش ایشان واقع شد.
[6] بحوث في علم الأصول، الشيخ حسن عبد الساتر، ج4، ص418. می فرمایند: «الوجه الثاني، لتقييد الأمر الواقعي بالأمر الاضطراري‌ هو دعوى الإطلاق المقامي في دليل الاضطرار، و هنا لا يقال بالملازمة الثبوتية بين الأمر الاضطراري و الإجزاء، بل يقال بالإطلاق الإثباتي و حاصله أنه لو ثبت في دليل الاضطرار أن المولى في مقام بيان تمام الوظيفة و بيّن أن الصلاة الجلوسية مطلوبة و سكت عن كون الصلاة القيامية مطلوبة بعد ارتفاع العذر فسكوته مع ذلك يدل على عدم وجوب الإعادة و إلّا لكان عليه البيان».