92/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/ مطلب نهم/ اجزاء
مطلب نهم: اجزاء
یکی دیگر از مطالبی که در راستای بررسی مبحث هفتم و تبیین مدلول اوامر مستعمله در لسان شارع باید مورد تحقیق قرار گیرد، بحث از اجزاء می باشد، به این معنا که آیا اوامر صادره از مولای حکیم و شارع مقدّس، دلالت دارند بر اینکه آنچه متعلّق امر قرار داده است، تمام آن چیزی است که باید انجام گیرد، به گونه ای که به مجرّد انجام آن، امر ساقط می گردد یا آنکه تنها دلالت بر مأمورٌبه بودن متعلّق داشته و هیچ دلالتی بر اینکه آیا متعلّق، تمام آن چیزی است که باید انجام گیرد، به گونه ای که به مجرّد انجام آن داعی مولی محقّق شده و امر ساقط گردد، ندارد؟
تفصیل بحث از این مطلب نیاز به تحقیق آن ذیل چند امر دارد.
امر اول: پیشینه تاریخی بحث
بحث از اقتضاء و عدم اقتضاء یا دلالت و عدم دلالت امر نسبت به اجزاء به معنایی که ذکر خواهد شد، از مباحثی است که گستره تاریخی آن بسیار وسیع بوده و در اکثر کتب اصولی قدماء، به خصوص کتب اصولی علمای شیعه، از سیّد مرتضی «رحمة الله علیه» گرفته تا کنون، به عنوانی مبحثی جدّی و تأثیر گذار در مقام استنباط، طرح شده است. نهایتاً روش علماء در طرح این بحث، متفاوت از یکدیگر بوده و این بحث، سیر خاصّی را از گذشته تا حال، طی کرده که در تبیین محلّ نزاع بیان خواهد شد. لذا تاریخچه بحث مثل بسیاری از مباحث امر، به تاریخ تدوین علم اصول باز گشته و بحث جدیدی نمی باشد.
امر دوّم: تحریر محلّ نزاع
گروه زیادی از اندیشمندان اصولی، بحث اجزاء را بر اقتضاء و عدم اقتضاء نفس امر صادره از مولی و شارع، متمرکز کرده اند. سیّد مرتضی «رحمة الله علیه» در کتاب الذریعه، در مقام طرح بحث می نویسد: «الامر هل یقتضی اجزاء الفعل المأموربه؟»[1] ، و لکن ایشان در ذیل بحث و در مقام اشاره به اقوال موجود در مسأله، جهت بحث را بر امتثال فعل و اینکه آیا امتثال فعل مجزی است یا خیر، متمرکز می نمایند[2] . شیخ الطائفه «رحمة الله علیه» در کتاب العدّه، در عنوان بحث اینطور می فرمایند «الامر هل یقتضی کون المأمورِبه مجزیاً ام لا؟»[3] و در ادامه بحث نیز مطالب و اقوال را به گونه ای طرح نموده و برای نظریّه خود به دلیلی استناد می نمایند که کاملاً حکایت گر آن است که ایشان، بحث را در خصوص امر و دلالت و عدم دلالت نفس امر بر اجزاء، متمرکز می دانند[4] .
محقّق حلّی «رحمة الله علیه» در معارج الاصول می فرمایند: «الامر یقتضی الاجزاء»[5] که این عبارت ظهور در آن دارد که ایشان نیز بحث را مربوط به دلالت و اقتضاء نفس امر می دانند، و لکن در بعضی از رسائل خود، می فرمایند: «الاتیان بالواجب یقتضی الاجزاء»[6] و ظاهر این عبارت آن است که بحث را بر اتیان مأمورٌبه متمرکز می نمایند.
علّامه حلّی «رحمة الله علیه» نیز در مبادی می فرمایند: «الامر یقتضی الاجزاء»[7] ؛ ولی در منتهی المطلب می فرمایند: «اصلٌ: الاتیان بالمأمورِبه یقتضی الاجزاء»[8] .
صاحب فصول «رحمة الله علیه» این بحث را در باره دلالت و عدم دلالت نفس امر مطرح نموده اند، با این تفاوت که ایشان قیدی را به کلام مثل محقّق و علّّامه «رحمة الله علیهما» اضافه کرده و می فرماید: «الامر بالشیء هل یقتضی الاجزاء اذا اتی به المأمور علی وجهه او لا؟»[9] .
و لکن بسیاری دیگر از اندیشمندان علم اصول سعی می کنند بحث از اجزاء و عدم اجزاء را به عنوان بحثی مربوط به انجام و اتیان مأمورٌبه و در حقیقت به عنوان یک بحث ثبوتی عقلی مطرح نمایند.
از قدمای اصولیّ اهل سنّت، محقّق آمدی در مقام طرح بحث اجزاء می فرمایند: «الاتیان بالمأمورِبه، یدلّ علی الاجزاء ام لا؟»[10] که قطعاً منظور ایشان از دلالت، همان اقتضاء به یکی از معانی است که بعداً اشاره می شود. سیر بحث ایشان و استدلالی که مطرح می نمایند، کاملاً حکایت گر آن است که ایشان این بحث را مربوط به دلالت نفس امر نمی دانند.
شیخ اعظم انصاری «رحمة الله علیه» نیز از طرح بحث به شیوه شیخ طوسی، محقّّق حلّی، علّامه حلّی و صاحب فصول «رحمة الله علیهم اجمعین» عدول کرده و می فرمایند: «اختلفوا فی انّ اتیان المأمورِبه علی وجهه یقتضی الاجزاء او لا؟»[11] و در ادامه تصریح می کنند که «البحث هنا انّما هو فی اقتضاء الاتیان بالمأمورِبه عقلاً الاجزاءَ»[12] و به تبع ایشان محقّق خراسانی «رحمة الله علیه»، شاگردان آن بزرگوار[13] [14] و بسیاری از معاصرین[15] ، بحث از اجزاء را به همین طریقه مرحوم شیخ مطرح کرده و معتقد به ثبوتی و عقلی بودن آن شده اند.
شهید صدر «رحمة الله علیه» نیز که مدّعی است این بحث مربوط به اتیان مأمورٌبه است، فرموده اند: «این بحث در دو جهت قابل طرح می باشد: یکی اینکه آیا اتیان و امتثال آنچه وافی به غرض مولی از امر می باشد، باعث خروج آن شیء از عهده مکلّف می شود یا خیر؟ دوّم آنکه آیا اتیان متعلّق امر، موجب خروج آن از عهده مأمور و مکلّف می شود یا خیر؟»[16] .