92/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/ ادامه امر ششم/
ادامه امر ششم
بیان شد که در مورد کیفیّت دخالت فوریّت در اوامر مطلقه شارع مقدّس، سه احتمال وجود دارد. یکی فوریّت آنیّه تقییدیّه که از آن تعبیر به وحدة مطلوب نیز می شود، دیگری فوریّت آنیّه غیر تقییدیّه یعنی ترکیبیّه و تالیفیّه که از آن به تعدد مطلوب نیز تعبیر می شود و سوّم فوریّت استمراریّه. در ادامه به بیان اقوال موجود در مسأله خواهیم پرداخت.
اقوال در مسأله
پیرامون کیفیّت دخالت فوریّت در اوامر مطلقه شارع مقدّس، چند قول مطرح می باشد:
1. قول به فوریّت آنیّه تقییدیّه:
• توضیح مطلب آن است که وقتی قائل به دلالت اوامر مطلقه شارع بر فوریّت متعلّق آنها شویم، این اوامر در حقیقت بازگشت می نمایند به اوامر موقّته و مضیّق به یک وقت خاصّ که آن وقت خاصّ در ما نحن فیه، اوّل زمان ممکن عرفی پس از صدور امر می باشد.
• وقتی این اوامر به اوامر موقّته بازگشت نمودند، باید ببینیم در باب تکالیف موقّته، آیا یک تکلیف وجود دارد و آن عبارت است از انجام عمل در خصوص وقت خاصّ به گونه ای که موضوع برای تکلیف، یک حقیقت واحد مقیّد به قید وقت خاصّ است که با انتفاء آن قید، مقیّد نیز منتفی می گردد و یا آنکه در باب تکالیف موقّته، دو تکلیف با دو موضوع و دو مصلحت تالیفیّه داریم که در زمان واحد قابل تحقّق هستند؛ یک تکلیف نسبت به نفس عمل است و تکلیف دیگر نسبت به وقوع آن عمل در زمان خاصّ و چنانچه شخص این تکلیف را در آن زمان خاصّ انجام نداد، موضوع دوّم و مصلحت موجود در آن را از دست داده و در نتیجه تکلیف دوّم ساقط می شود، ولی موضوع اوّل به جای خود باقی بوده و امکان استیفاء مصلحت آن در زمانهای بعدی وجود دارد و تکلیف نسبت به آن ثابت می باشد.
• در صورت اوّل چنانچه مأمورٌ به فوری، بلا فاصله پس از صدور امر و در اوّل وقت ممکن عرفی انجام نگیرد، موضوع امر فوری اساساً و به طور کلّی از بین می رود و تکلیفی باقی نخواهد ماند؛ ولی در صورت دوّم تکلیف نسبت به اصل عمل در زمان های پس از زمان اوّل باقی است، ولی فوریّتی ندارد.
• شیخ طوسی «رحمة الله علیه» در العدّة[1] و محقّق قمّی «رحمة الله علیه» در قوانین[2] کیفیّت دخالت فوریّت را مبتنی بر کیفیّت دخالت وقت در مأمورٌ به موقّت نموده و صورت اوّل از دو صورتی که در باره واجبات موقّته مطرح شد، مطابق تحقیق دانسته اند. لذا می فرمایند: «با تأخیر مأمورٌ به فوری از اوّل وقت امکان عرفی، موضوع امر به طور کلّی ساقط می شود و انجام این عمل مطلقاً - چه به صورت عادی و چه به صورت فوری - در زمان های بعدی، نیازمند دلیل جداگانه ای می باشد» و به همین جهت است که شیخ «رحمة الله علیه» می فرمایند: «وجوب قضاء واجبات موقّته ای که فوت شده است، به نظر ما نیاز به یک دلیل ثانوی دارد و از خود دلیل این واجبات موقّته استفاده نمی شود»[3] .
2. قول به فوریّت آنیّه تالیفیّه
• فاضل تونی «رحمة الله علیه» در الوافیة[4] ، از جمله کسانی است که مثل شیخ و محقّق قمّی «رحمة الله علیهما»، کیفیّت دخالت فوریّت در متعلّق را مبتنی بر کیفیّت دخالت وقت در واجبات موقّته دانسته اند، لکن صورت دوّم از دو صورتی را که ذکر شد و در حقیقت تعدّد تکلیف در واجبات موقّته را مطابق تحقیق می دانند و بر همین اساس است که در مأمورٌ به فوری، قائل شده است به وجوب اتیان این عمل در سایر اوقات، چنانچه از اوّل وقت تاخیر انداخته شود.