92/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/ مطلب هفتم/ دلالت و عدم دلالت امر بر فور
مطلب هفتم: دلالت و عدم دلالت امر بر فور
یکی دیگر از مطالبی که در راستای بررسی مبحث هفتم و تبیین مدلول اوامر مستعمله در لسان شارع باید مورد تحقیق قرار گیرد آن است که آیا امر و یا آنچه به معنای امر می باشد، علاوه بر وجوب، دلالت بر فوریّت نیز دارد یا خیر؟ بحث از این مطلب نیز ذیل چند امر قابل تعقیب است.
امر اوّل: پیشینه تاریخی بحث
بحث از دلالت و عدم دلالت امر بر فور، از جمله مباحثی است که پیشینه تاریخی آن با دوره تاسیس علم اصول و یا حداقل تدوین آن گره خورده است. لذا ملاحظه می کنیم که تمام اعاظمی که در علم اصول کتابی تالیف نموده اند و تالیف آنها موجود می باشد، در صدد بیان این بحث بر آمده اند. در میان اصحاب امامیّه، قدیمی ترین کتب اصولی مثل تذکره شیخ مفید[1] ، الذریعة سیّد مرتضی[2] ، العدّه شیخ[3] ، معارج محقّق[4] و مبادی علّامه[5] «رحمة الله علیهم اجمعین» این بحث را مطرح کرده و تا کنون نیز در تمام کتب اصولی مطرح بوده است. این بحث در میان اصولیّون عامّه نیز مانند الفصول جصّاص [6] ، الاحکام ابن حزم[7] ، اللمع شیرازی[8] ، اصول سرخسی[9] ، المستصفی[10] و المنخول[11] غزالی، المحصول رازی[12] و سایر کتب آنها تا کنون به عنوان یک بحث مهمّ مورد توجّه قرار گرفته است و البتّه تاثیر نتایج مترتّب بر این مطلب در استنباط احکام شرعی است که آن را به عنوان بحثی کلیدی و مهمّ در نگاه اصولیّون معرّفی و مطرح می نماید.
امر دوّم: تحریر محلّ نزاع
قبل از بیان تحریر محلّ نزاع، توجّه به سه نکته مقدّماتی لازم می باشد:
نکته اوّل: اوامر و آنچه به معنای امر می باشد و در محاورات عرفیّه و یا لسان شارع مقدّس، به کار گرفته می شوند، بر چند قسم می باشند:
قسم اوّل اوامری هستند که هیچ شکّی در فوریّت آنها وجود ندارد. چون دلیل خارجی و یا قرینه ای خاص وجود دارد که بر وجوب فوری متعلّق آنها دلالت می نماید مثل وجوب حج که به دلیل اجماع فقهاء[13] ، فوری دانسته شده است، یا وجوب توبه که به ادلّه خاصّ فوری دانسته شده است[14] .
قسم دوّم اوامری هستند که هیچ شکّی در عدم فوریّت و جواز تاخیر آنها وجود ندارد. چون دلیل خارجی یا قرینه ای خاص، دالّ بر عدم فوریّت و جواز تاخیر وجود دارد مثل اوامر واجبات موسّع که مقیّد به یک وقت وسیع شده اند.
قسم سوّم اوامری هستند که مطلق بوده و هیچ دلیل و یا قرینه خارجی بر اراده فوریّت و یا عدم فوریّت وجود ندارد.
شکّی نیست که قسم اوّل و دوّم از محلّ نزاع خارج بوده و همانطوری که بسیاری از اندیشمندان اصولی تصریح نموده اند، بحث در ما نحن فیه، در خصوص دلالت و عدم دلالت اوامر مطلقه بر فوریّت یا عدم فوریّت می باشد[15] .
نکته دوّم: در مقام بررسی مدلول صیغه امر در هر مطلبی از مطالب گذشته، تارة از دلالت وضعی امر نسبت به آن مطلب بحث نمودیم و اخری از دلالت ظهوری آن، همانطور که در دلالت صیغه امر بر وجوب، از هر دو جهت بحث شد. امّا بحث در ما نحن فیه و مباحثی مثل مرّه و تکرار، خارج از دلالت وضعی امر بوده و با تمام اختلاف نظری که در مدلول وضعی صیغه امر وجود دارد، لکن در جهت عدم دلالت وضعی آن بر فوریّت یا عدم فوریّت، اتّفاق نظر وجود دارد. چون اصولیّون موضوع له صیغه امر را یا طلب وجوبی می دانند[16] ، یا طلب ندبی[17] ، یا نسبت ارسالیّه[18] ، یا نسبت بعثیّه[19] و یا مطلق طلب فعل به معنای حرفی آن[20] و همانطور که مشخّص است، طبق هیچ کدام از این اقوال، فوریّت یا عدم فوریّت جزء موضوع له صیغه امر نمی باشد. در نتیجه این بحث بر اساس تمام اقوال موجود در باب مدلول وضعی صیغه امر، قابل طرح می باشد. زیرا بحث کنونی مربوط به دلالت ظهوری صیغه امر و آن چیزی است که به معنای امر می باشد.
بنابراین، اینکه طرح بحث در بعضی از کتب اصولی [21] ، به گونه ای است که تداعی کننده آن است که بحث مربوط به دلالت وضعی صیغه امر می باشد و سپس در مقام بیان اقوال در مسأله، وضع را مدّ نظر قرار داده و فرموده اند در مسأله چند قول وجود دارد: وضع صیغه امر برای فور، وضع آن برای تراخی، وضع آن برای هر دو به نحو اشتراک لفظی و عدم وضع آن برای هیچ کدام، اشتباه است. همچنین اینکه از ظاهر کلام محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» استفاده می شود که بحث هم در دلالت وضعی است و هم در دلالت اطلاقی و می فرمایند «الحقّ انّه لا دلالة للصیغة لا علی الفور و لا علی التراخی، نعم، قضیّة اطلاقها جواز التراخی»[22] ، اشتباه می باشد.
نکته سوّم: در میان اندیشمندان اصولی اعمّ از امامیّه و عامّه، قائلی نداریم که دلالت ظهوری امر را بر تراخی پذیرفته باشد[23] و بگوید صیغه امر بما هی صیغه، دلالت بر وجوب شیء با تاخیر در انجام متعلّق دارد. لذا بحث -آنگونه که از ظاهر بعضی عبارات که بعدا عرض خواهیم کرد استفاده می شود[24] - در دلالت صیغه امر بر فور و یا تراخی نیست، بلکه در دلالت و عدم دلالت صیغه امر بر فوریّت و تعجیل است که البتّه نتیجه عدم دلالت صیغه بر فوریّت جواز تراخی است و نه تعیّن آن. توجّه بعضی از اندیشمندان اهل سنّت به این مطلب، باعث شده بحث را اینگونه مطرح کنند که «الامر اذا صدر غیر موقّتٍ، هل هو علی الفور او علی المهلة؟»[25] و بعضی دیگر بگویند «الامر هل یقتضی الفعل علی الفور ام لا یقتضی؟»[26] .