درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

92/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اوامر/ ادامه مطلب ششم/ مدلول امر عقیب الحظر

 

ادامه مطلب ششم: مدلول امر عقیب الحظر

در گذشته بیان گردید که بحث در مطلب ششم راجع به مدلول امری است که پس از حظر یا توهّم حظر واقع شده است. بیان شد که بحث از این مطلب ذیل چند امر قابل تعقیب است. امر اوّل و دوّم یعنی پیشینه تاریخی بحث و تحریر محلّ نزاع مفصّلاً مورد بررسی قرار گرفتند. در ادامه به بیان اقوال فقهاء در این مسأله و بیان قول مختار می پردازیم.

امر سوّم: بیان اقوال در مسأله

در جهت دلالت امر واقع عقیب الحظر یا توهّم الحظر، میان اندیشمندان اصولیّ چند قول وجود دارد:

قول اوّل آن است که امر عقیب الحظر یا توهّم آن، دلالت بر اباحه دارد. ظاهر آن است که مراد از اباحه، اباحه بالمعنی الاعم یعنی عدم المنع و رخصة در فعل است که جامع میان اباحه به معنای خاص، وجوب، استحباب و کراهت می باشد کما صرّح بذلک المحقّق القمّی «رحمة الله علیه» فی القوانین[1] و حکی عن الفاضل التونی «رحمة الله علیه» فی الوافیة[2] . این نظریّه، مختار شیخ مفید[3] «رحمة الله علیه» می باشد، به شافعی نیز نسبت داده شده[4] و شیخ طوسی «رحمة الله علیه» در العدّه[5] و آمدی در الاحکام[6] آن را منسوب به اکثر فقها دانسته اند.

قول دوّم آن است که امر عقیب الحظر، از جهت دلالت، در حکم امری است که به صورت ابتدائی صادر شده و نهی و منعی قبل از آن وجود نداشته باشد. لذا کسانی که معتقد به ظهور امر ابتدائی در وجوب شده اند، طبعا در امر عقیب الحظر هم باید قائل به وجوب شوند و کسانی که آن را ظاهر در وجوب ندانسته اند، در امر عقیب الحظر نیز نباید قائل به ظهور آن در وجوب شوند. این نظریّه، مختار سیّد مرتضی «رحمة الله علیه» در الذریعه[7] ، شیخ طوسی «رحمة الله علیه» در العدّه[8] ، محقّق حلّی «رحمة الله علیه» در معارج[9] ، علّامه «رحمة الله علیه» در مبادی[10] و بعضی دیگر از اعاظم[11] می باشد.

قول سوّم آن است که امر واقع عقیب الحظر دلالت بر ندب و استحباب عمل دارد. البتّه ما قائلی برای این قول پیدا نکردیم. فقط صاحب مفاتیح الاصول می فرمایند: «هو محکیّ عن بعض»[12] .

قول چهارم آن است که امر واقع عقیب الحظر دلالت بر وجوب دارد. محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» این قول را به بعضی از عامّه نسبت داده اند[13] که منظور اشخاصی مثل قاضی باقلانی، فخر رازی[14] و بیضاوی[15] می باشد. لکن علی التحقیق، تمامی این اشخاص از آن جهت قائل به دلالت امر واقع عقیب الحظر بر وجوب شده اند که امر واقع قبل الحظر را دالّ بر وجوب می دانند. لذا می توانیم این اشخاص را از جمله قائلین به قول دوّم دانسته و مدّعی شویم این قول به قول دوّم باز می گردد[16] .

قول پنجم آن است که در دلالت امر واقع عقیب الحظر، باید توقّف نمود، به این معنا که خطاب در این صورت اجمال داشته و ظهور در هیچ یک از وجوب، ندب و اباحه ندارد. این نظریّه منسوب به امام الحرمین جوینی است[17] و محقّق خراسانی[18] و محقّق خویی[19] «رحمة الله علیهما» نیز قائل به همین نظریّه می باشند.

قول ششم آن است که امر عقیب الحظر دلالت بر وجوب دارد اگر معلّق بر زوال علّت نهی نباشد؛ و امّا اگر معلّق بر زوال علّت نهی باشد، حکم ما قبل نهی را دارد. لذا اگر حکم آن وجوب بوده، این امر دلالت بر وجوب می نماید مانند آیه شریفه ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ﴾[20] ؛ و اگر اباحه بوده دلالت بر اباحه می نماید مانند آیه شریفه ﴿وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾[21] . این تفصیل منسوب به عضدی است[22] .

اما قول هفتم آن است که اگر متعلّق امر قبل از نهی محکوم به وجوب یا ندب بوده، امر بعد از حظر دلالت بر همان وجوب و ندب دارد؛ و امّا اگر حکم آن قبل از نهی، غیر از وجوب و ندب بوده باشد، دلالت بر اباحه دارد. این نظریّه، مختار صاحب فصول[23] «رحمة الله علیه» می باشد.

نظریّه استاد معظّم

در گذشته در مقام بررسی مدلول ظهوری هیئت امر و هر آنچه در مقام امر صادر شود، به این نتیجه رسیدیم که ظهور در وجوب دارد و منشأ این ظهور حکم عقلاء به لزوم اجابت خواسته مولی بما انّه مولی بود که آن را به طریقی به دیگران تفهیم نموده و تمام ملاک این حکم عقلاء، صدور امر از جانب مولای آمر است، چه به صورت ابتدائی و قبل از نهی صادر شده باشد و چه پس از آن و بر این اساس، هیچ تغییری در مدلول ظهوری امری که پس از حظر واقع شده است ایجاد نشده. به همین دلیل است که در مدلول نهیی که پس از امر واقع شده باشد، به حکم عقلاء تغییری ایجاد نشده و دلالت نهی بر منع، محفوظ می باشد. چون منشأ دلالت نهی بر منع به نظر ما، مانند دلالت امر، حکم عقلاء می باشد[24] و ملاک حکم عقلاء به دلالت نهی بر حرمت، یعنی لزوم اطاعت مولای ناهی و لزوم اجابت او در طلب ترک، در نهی واقع عقیب الامر هم وجود دارد. لذا با وقوع آن پس از امر، تغییری در دلالت ظهوری آن ایجاد نمی شود.

البتّه شکّی نیست که امر پس از نهی، دلالت بر رفع منع نیز دارد، همانطور که نهی پس از امر دلالت بر رفع لزوم نیز می نماید، ولی این دلالت ربطی به هیئت آنها ندارد، بلکه به جهت این است که اجتماع وجوب که مدلول امر واقع بعد از نهی است، با منع از انجام و همچنین حرمة که مدلول نهی پس از امر است، با لزوم انجام، از نگاه عقل ممکن نیست و در حقیقت چون هر یک از امر و نهی واقع شده پس از دیگری به همان دلالت پیشین خود باقی هستند، از امر بعد از حظر که دلالت بر وجوب موضوع دارد، به حکم عقل رفع منع سابق را و از نهی بعد از امر که دلالت بر حرمت موضوع دارد، به حکم عقل رفع لزوم سابق را درک می کنیم و این در حالی است که رفع منع سابق موضوع، منافی با وجوب کنونی آن موضوع نیست. کما اینکه رفع لزوم سابق منافی با حرمت کنونی آن موضوع نیست و این غیر از آن است که بگوییم امر بعد از حظر فقط دلالت بر رفع الحظر و اباحه به معنای اعم دارد.

و امّا دلالت هر یک از امر واقع عقیب الحظر یا نهی واقع عقیب الامر بر چیز دیگری مثل اباحه، ندب، کراهت و یا تثبیت حکم گذشته، نیازمند قرینه ای خاص است، همانگونه که در آیه شریفه ﴿إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُو﴾[25] ، به قرینه ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[26] و نیز قرائن متعدّد دیگر استفاده می شود که ﴿فَاصْطَادُو﴾ در غیر معنای ظاهری خود استعمال شده است. بنا بر این نظر قدماء یعنی شیخ، سیّد مرتضی، علّامه ومحقّق «رحمة الله علیهم اجمعین»، اقرب به واقع می باشد[27] [28] .

 


[1] قوانين الأصول، القمّي، الميرزا أبو القاسم، ج1، ص89. پس از ذکر اقوال می فرمایند: «و الأقوى كونه للإباحة بمعنى الرخصة في الفعل‌».
[2] الوافية في أصول الفقه، الفاضل التوني، ج1، ص74. پس از ذکر اقوال می فرمایند: «و الحقّ: أنّ صيغة الأمر- إذا وردت بعد الحظر أو الكراهة، أو في مقام مظنّة الحظر أو الكراهة، بل في موضع تجويز السائل واحدا منهما، كأن يقول العبد: هل أنام أو أخرج؟ أو نحو ذلك، فيقول المولى له: (افعل ذلك) - لا تدلّ إلاّ على رفع ذلك المنع التحريمي أو التنزيهي المحقّق أو المحتمل‌؛ و هو كالإذن في الفعل، أمر مشترك بين الإباحة و الندب و الوجوب. فالإباحة: مثل‌ وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا و الندب: مثل‌ فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ‌ و الوجوب: مثل‌ فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ‌».
[3] مختصر التذكرة بأصول الفقه، الشيخ المفيد، ج1، ص30. می فرمایند: «و إذا ورد لفظ الأمر معاقبا لذكر الحظر أفاد الإباحة دون الإيجاب كقول اللَّه سبحانه‌ فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ‌ بعد قوله‌ إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ‌».
[4] - زرکشی در البحر المحیط فی اصول الفقه، جلدد 2، صفحه 111 می فرماید: «وقال صاحب القواطع إنه ظاهر كلام الشافعي في أحكام القرآن وكذا حكاه عن الشافعي أبو الحسين بن القطان في كتابه وقال القاضي صار إليه الشافعي في أظهر أجوبته وممن نقله عن الشافعي الشيخ أبو حامد الإسفراييني في تعليقه في باب الكتابة وقال في كتابه في أصول الفقه قال الشافعي في أحكام القرآن وأوامر الله تعالى ورسوله تحتمل معاني منها الإباحة كالأوامر الواردة بعد الحظر كقوله تعالى : وإذا حللتم فاصطادوا فإذا قضيت الصلاة فانتشروا قال فنص على أن الأمر الوارد بعد الحظر يقتضي الإباحة دون الإيجاب وإليه ذهب جماعة من أصحابنا انتهى».
[5] العدة في أصول الفقه، الشيخ الطوسي، ج1، ص183. می فرمایند: «فصل في حكم الأمر الوارد عقيب الحظر ذهب أكثر الفقهاء و من صنف أصول الفقه إلى أن الأمر إذا ورد عقيب الحظر اقتضى الإباحة».
[6] الإحكام في أصول الأحكام، الآمدي، أبو الحسن، ج2، ص178.. در مقام بیان قول به دلالت امر عقیب الحظر بر اباحه می فرمایند: «إذا وردت صيغة افعل بعد الحظر، فمن قال إنها للوجوب قبل الحظر، اختلفوا، فمنهم ... ومنهم من قال بأنها للإباحة ورفع الحجر لا غير، وهم أكثر الفقهاء»
[7] الذريعة إلى أصول الشريعة، علم الهدى، السيد علي، ج1، ص73. می فرمایند: «و الصّحيح أنّ حكم الأمر الواقع بعد الحظر هو حكم الأمر المبتدأ، فان كان مبتدؤه‌ على الوجوب أو النّدب أو الوقف بين الحالين، فهو كذلك بعد الحظر».
[8] العدة في أصول الفقه، الشيخ الطوسي، ج1، ص183. پس از نسبت دادن قول به دلالت امر عقیب حظر بر اباحه به اکثر فقهاء در مقام بیان قول مختار خود می فرمایند: «و قال قوم: إن مقتضى الأمر على ما كان عليه من إيجاب أو ندب أو وقف‌ و لا اعتبار بما تقدم، و هذا هو الأقوى عندي».
[9] معارج الأصول، المحقق الحلي، ج1، ص65. می فرمایند: «صيغة الأمر الواردة بعد الحظر كحالها قبله‌».
[10] - مبادئ الوصول الى علم الاصول، العلامة الحلي، ج1، ص100. می فرمایند: «الأمر الوارد بعد الحظر، كالأمر المبتدأ عند المحققين».
[11] مفاتيح الأصول، المجاهد، السيد محمد، ج1، ص116. در مقام بیان قائلین به آن آمده است: «و هو للشيخ و ابن زهرة و المحقق و العلامة و الشهيد الثاني و البيضاوي و حكي عن أبي إسحاق الشيرازي و القاضي أبي الطيب و أبي المظفر السمعاني و الرّازي بل نسب إلى أكثر المحققين الثاني‌».
[12] مفاتيح الأصول، المجاهد، السيد محمد، ج1، ص116..
[13] كفاية الأصول - ط آل البيت، الآخوند الخراساني، ج1، ص77. می فرمایند: «نسب‌ إلى المشهور ... و إلى بعض العامة ظهورها في الوجوب‌».
[14] - ایشان در المحصول، جلد 2، صفحه 96 می فرمایند: «الأمر الوارد عقيب الحظر والاستئذان للوجوب خلافا لبعض أصحابنا لنا أن المقتضي للوجوب قائم والمعارض الموجود لا يصلح معارضا فوجب تحقق الوجوب».
[15] - نهایة السؤل، جلد 2، صفحه 272.
[16] - با رجوع به بیانات قائلین به این قول، این مطلب روشن می گردد. مثلاً فخر رازی در المحصول، جلد 2، صفحه 96، در مقام تعلیل برای نظریّه مذکور می فرماید: «أن المقتضي للوجوب قائم والمعارض الموجود لا يصلح معارضا فوجب تحقق الوجوب». واضح است که ایشان دلیل ظهور امر عقیب حظر در وجوب را ظهور ابتدائی آن در وجوب می داند و اینکه مانعی از آن ظهور وجود ندارد.
[17] - آمدی در الاحکام، جلد 2، صفحه 178، در مقام بیان قائلین به این قول می فرماید: «و منهم من توقف كإمام الحرمين وغيره».
[18] كفاية الأصول - ط آل البيت، الآخوند الخراساني، ج1، ص77. بعد از ذکر اقوال در مسأله در مقام بیان قول مختار خود می فرمایند: «و التحقيق: أنّه لا مجال للتشبّث بموارد الاستعمال، فإنّه قلّ مورد منها يكون‌ خاليا عن قرينة على الوجوب أو الإباحة أو التبعيّة. و مع فرض التجريد عنها لم يظهر بعد كون عقيب الحظر موجبا لظهورها في غير ما تكون ظاهرة فيه، غاية الأمر يكون موجبا لإجمالها، غير ظاهرة في واحد منها إلّا بقرينة اخرى كما أشرنا».
[19] محاضرات في الأصول، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج2، ص205. بعد از ذکر اقوال در مسأله در مقام بیان قول مختار خود می فرمایند: «و التحقيق هو انه لا يدل على شي‌ء من ذلك من دون فرق بين فطريتنا في مفاد الصيغة و ما شاكلها و نظرية المشهور في ذلك‌» و در ادامه به توضیح و تبیین نظریّه خود می پردازند.
[20] سوره توبه، آيه 5.
[21] سوره مائده، آيه 2.
[22] - این قول در کتب اصولی به عضدی نسبت داده شده است. مثلا مرحوم صاحب فصول در صفحه 70، در مقام بیان این قول می فرمایند: «و قيل إن علق الأمر بزوال علة عروض النهي كان كما قبل النهي قال العضدي بعد نقله و هو غير بعيد».
[23] الفصول الغروية في الأصول الفقهية، الحائري الاصفهاني، محمد حسين، ج1، ص70.. می فرمایند: «و التحقيق عندي أن حكم الشي‌ء قبل الحظر إن كان وجوبا أو ندبا كان الأمر الوارد بعده ظاهرا فيه فيدل على عود الحكم السابق و إن كان غير ذلك كان ظاهرا في الإباحة كما ذهب إليه الأكثرين‌»
[24] - البته به نظر بعضی، ملاک این دلالت مقدّمات حکمت و به نظر بعضی دیگر عقل است کما سیأتی فی محلّه ان شاء الله تعالی.
[25] سوره مائده، آيه 2.
[26] سوره مائده، آيه 1.
[27] - الذريعة الى اصول الشريعة، السيد الشريف المرتضي، ج1، ص73. مرحوم سیّد مرتضی در مقام استدلال بر این قول می فرمایند: «و الّذي يدلّ على ذلك أنّ الأمر إنّما يدلّ على ما يدلّ عليه، لأمر يرجع إلى كونه أمرا، و إذا كانت هذه الصّفة لا تتغيّر بوقوعه بعد الحظر، فدلالته يجب ألاّ تتغيّر».
[28] العدة في أصول الفقه، الشيخ الطوسي، ج1، ص183.