91/11/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/ مطلب پنجم/تقسیمات وجوب و تعیین مدلول اوامر نسبت به آن اقسام
مطلب پنجم: تقسیمات وجوب و تعیین مدلول اوامر نسبت به آن اقسام
در گذشته در مبحث هفتم یعنی مبحث اوامر، بیان شد[1] که ما به دنبال تعیین مدلول اوامر شرعیّه می باشیم و در این خصوص باید به ترتیب، نسبت به پرسش هایی بحث گردد.
پرسش اوّل این بود که آیا اوامر صادره از مولی دلالت بر طلب دارند یا خیر؟ نتیجه بحث این شد که اوامر دلالت بر طلب دارند، غایة الامر در خصوص دلالت لفظ امر بر طلب که معنای اشتقاقی آن بود، به لحاظ اشتراک این معنا میان شیء خاص و طلب، لا محاله در مقام استعمال نیاز به قرینه معیّنه می باشد[2] و لکن در دلالت هیئت امر بر معنای طلب نیاز به ضمیمه هیچ قرینه ای نبوده است[3] . چون تنها معنای موضوع له آن، طلب بوده است. و امّا دلالت افعال مستعمل در مقام انشاء بر طلب نیازمند قرینه صارفه بوده است.
پرسش دوّم این بود که آیا اوامر صادره از مولی دلالت بر طلب وجوبی دارد یا دلالت بر طلب ندبی و یا تنها دلالت بر اصل طلب دارد؟ بیان شد که لفظ امر به لحاظ مادّه به اشتراک لفظی، فقط دلالت بر اصل طلب دارد[4] . و هیئت امر تنها برای دلالت بر اصل طلب وضع شده است و وجوب و ندب خارج از مدلول وضعی آن می باشند[5] . و امّا به حسب مقام استعمال، هیئت امر ظهور در طلب وجوبی داشته و منشأ آن حکم عقلاء می باشد[6] ، همانطور که افعال مستعمل در مقام انشاء نیز به حکم عقلاء ظهور در وجوب دارند[7] .
و امّا پرسش سوّم این است که اوامر صادره از شارع دلالت بر چه قسمی از اقسام وجوب دارند. چون وجوب و طلب لزومی اقسام و بلکه تقسیمات متعدّدی دارد. تفصیل بحث در این خصوص نیازمند آن است که مطلب پنجم در چند جهت پی گیری شود.
جهت اوّل: وجوب توصّلی و تعبّدی
این جهت ذیل چند امر باید مورد بررسی قرار گیرد تا اینکه نتیجه مطلوب حاصل شود:
امر اوّل: وصف تعبّدی و توصّلی[8]
در این خصوص سؤالی مطرح می گردد و آن اینکه آیا این دو وصف از اوصاف وجوب می باشند یا از اوصاف واجب؟
با مراجعه به کلمات اصولیّون در می یابیم بعضی از ایشان آن دو را وصف وجوب قرار داده و تعبیر به «الوجوب التعبّدی و الوجوب التوصّلی» یا «الوجوب قسمان، تعبّدی و توصّلی» نموده اند، مانند محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» که می فرماید «اطلاق الصیغة هل یقتضی کون الوجوب توصّلیّاً ...» [9] و در ادامه تعریفی را هم که ذکر می کنند برای وجوب تعبّدی و توصّلی می باشد[10] . بسیاری دیگر از علمای اصولی این دو وصف را از اوصاف واجب دانسته و تعبیر به «الواجب التعبّدی و الواجب التوصّلی» آورده اند[11] و بعضی هم در بعضی از این دو وصف را برای وجوب ذکر کرده اند و در بعضی موارد دیگر برای واجب، کما اینکه بعضی این دو وصف را از اوصاف وجوب قرار داده، ولی در مقام تعریف واجب تعبّدی و توصّلی را تعریف نموده اند.
محقّق اصفهانی در مقام ایراد بر استاد خود «رحمة الله علیهما» می فرمایند[12] : شما تعبّدیّت و توصّلیّت را از اوصاف وجوب قرار داده و بحث در اینجا را مربوط به غرض از وجوب و تعدّد آن به حسب موارد مختلف دانسته اید. لذا می گویید تارةً غرض از وجوب شیء به مجرّد حصول آن شیء حاصل شده و وجوب را ساقط می کند، این وجوب، توصّلی می باشد؛ و تارةً غرض از وجوب یک شیء تنها با قصد قربت حاصل می گردد و وجوب را ساقط می کند، و این وجوب، تعبّدی است. لکن واقعیّت این است که غرض از وجوب در تمام موارد واحد می باشد و آن عبارت است از ایجاد داعی از جانب آمر نسبت به آنچه که تکلیف به آن تعلّق می گیرد، چه مدعوّ الیه نفس حصول متعلّق باشد و چه حصول آن علی وجه القربیّ باشد. بنا بر این تعبّدی و توصّلی بودن از اوصاف متعلَّقی است که وجوب به آن تعلّق می گیرد. لذا باید بحث این گونه مطرح گردد که آیا غرض وجوب در صورتی حاصل می گردد که واجب متقرّباً الی الله امتثال گردد و یا به مجرّد حصول آن.
سیأتی نقد کلام المحقّق الاصفهانی رحمة الله علیه فی الدرس الآتی ان شاء الله تعالی.