1403/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طرق ایصالی الفاظ، افعال و تقاریر صادره از شارع/اخبار /نکته چهارم: حجّیّت و اعتبار خبر
ادامه دلیل اوّل: آیات
بیان شد برای اثبات حجّیّت خبر واحد عادل به تعدادی از آیات قرآن کریم استناد شده است که باید به صورت جداگانه مطرح گردند و مورد نقد و بررسی قرار گیرند. استدلال به آیه نبأ، آیه نفر و آیه کتمان. بیان گردیده و مورد نقد قرار گرفت. در ادامه به بیان استدلال به آیه سؤال و نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.
آیه چهارم: آیه سؤال
چهارمین آیه از آیاتی که در بیانات اندیشمندان اصولی برای اثبات حجّیّت خبر واحد مورد استناد قرار گرفته است، آیه سؤال می باشد. خداوند متعال در سوره نحل می فرماید: «و ما ارسلنا من قبلک الّا رجالاً نوحی الیهم، فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»[1] و در سوره انبیاء می فرماید: «و ما ارسلنا قبلک الّا رجالاً نوحی الیهم، فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون». روشن است که تنها تفاوت این دو آیه در وجود حرف جرّ «مِن» در صوره نحل و عدم وجود آن در سوره انبیاء می باشد.
این آیه شریفه در مآخذ قدمای اصولی امامیّه در مقام استناد برای اثبات حجّیّت خبر واحد دیده نمی شود و در میان اکثر علمای اهل سنّت اعمّ از قدماء و متأخّرین هم در مقام اثبات جواز تقلید از مجتهد مورد استناد قرار گرفته است، ولی برخی از قدمای اصولی عامّه و بسیاری از متأخّرین اصولی شیعه، استناد به این آیه شریفه را یا به عنوان یک دلیل تامّ مطرح کرده اند و یا به عنوان دلیلی که مطرح شده و باید مورد نقد قرار بگیرد مطرح می کنند.
از نخستین طرّاحان استدلال به این آیه شریفه، علاء الدین بخاری در کشف الاسرار[2] و آمدی در الإحکام می باشند.
آمدی در الاحکام می گوید[3] : «و منها قوله تعالی فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون، امر بسؤال اهل الذکر و الأمر للوجوب ولم یفرّق بین المجتهد و غیره و سؤال المجتهد لغیره منحصرٌ فی طلب الإخبار بما سمعه دون الفتوی، و لو لم یکن القبول واجباً، لما کان السؤال واجهٌ».
فقره «و لم یفرِّق بین المجتهد و غیره» در بیان محقّق آمدی و همچنین در بیان سایر کسانی که استدلال به این آیه شریفه را برای اثبات حجّیّت خبر واحد عادل مطرح نموده اند، در واقع تعریض به غالب علمای عامّه است که به این آیه، صرفاً در مقام اثبات حجّیّت قول مجتهد بر مقلّد استناد نموده و آن را مفید حجّیّت خبر واحد عادل نمی دانند؛ حاصل تعریض آن است که خداوند متعال در این روایت، تفاوتی میان مجتهد و غیر مجتهد نگذاشته است، لذا وجوب مراجعه به اهل ذکر شامل مجتهد نیز می شود و واضح است که سؤال مجتهد در مقام کسب فتوای مجتهد دیگر نیست، بلکه در مقام طلب أخبار و پیدا کردن روایاتی است که در مقام افتاء مفید می باشد و این مساوی با حجّیّت خبر واحد عادل خواهد بود.
تقریب استدلال به آیه سؤال، تقریباً همان تقریبی است که در آیه کتمان مطرح شد و آن اینکه اوّلاً آیه سؤال به اعتبار أمر «فاسألوا» بالمطابقه دلالت دارد بر وجوب پرسش از اهل الذکر بر جاهلین و به دلالت التزامی دلالت دارد بر وجوب پذیرش پاسخ های اهل الذکر بر جاهلین، زیرا در صورت عدم وجوب پذیرش این پاسخ ها و به عبارتی عدم حجّیّت قول اهل ذکر برای جاهلین، وجوب پرسش جاهلین از اهل ذکر، لغو خواهد بود و صدور لغو از مولای حکیم، محال می باشد؛ در نتیجه آیه شریفه دلالت بر حجّیّت پاسخ های اهل ذکر برای جاهلین خواهد داشت؛ ثانیاً مراد از اهل ذکر در این آیه شریفه، خصوص یهود، مطلق اهل کتاب و یا خصوص ائمّه اطهار (ع) نیست، بلکه اطلاق تعبیر «أهل الذکر» دلالت بر آن دارد که مراد، مطلق اهل علم بوده و شامل هر اهل علمی اعمّ از اهل کتاب، ائمّه (ع) و غیر آنها می گردد، در نتیجه شامل مجتهد نسبت به مُقلِّد و همچنین مُخبِر نسبت به مُخبَر می گردد؛ و ثالثاً اطلاق این آیه هم شامل أخبار و جواب هایی می شود که مفید علم باشند و هم شامل أخبار و جواب هایی که مفید علم نبوده و بلکه خبر واحد عادل بوده باشند؛ بنا بر این، آیه سؤال به اطلاق خود به دلالت التزامی، دلالت بر حجّیّت خبر واحد عادل خواهد داشت.
نقد و بررسی آیه سؤال
به نظر می رسد همان دو اشکالی که بر استدلال به آیه کتمان برای اثبات حجّیّت خبر واحد عادل مطرح گردید، بر استدلال به آیه سؤال نیز وارد می باشد.
اوّل آنکه وجوب سؤال از اهل ذکر، هیچ ملازمه ای با وجوب پذیرش قول اهل ذکر برای سائلین و به عبارتی حجّیّت قول اهل ذکر برای سائلین نخواهد داشت، زیرا بر خلاف ادّعای مُستَدِلّ، عدم حجّیّت قول اهل ذکر به هیچ وجه مستلزم لغویّت وجوب سؤال از اهل ذکر نیست، بلکه ممکن است غرض از امر به سؤال از اهل ذکر آن باشد که با جواب آنها برای سائل، علم حاصل شود، یعنی شارع مقدّس بفرماید بپرسید تا چه بسا از پاسخی که دریافت می کنید، علم به حکم واقعی حاصل شود و همین مقدار برای خروج وجوب سؤال از اهل ذکر از لغویّت، کافی خواهد بود.
و[4] دوّم آنکه بر اساس رویکرد تفسیری دیگری که در خصوص آیه شریفه وجود دارد، اساساً مقصود از «اهل الذکر» در آیه شریفه، مطلق مطّلعین از احکام الهی و معارف دینی نیست تا شامل خبر واحد عادل گردد، بلکه خصوص علمای یهود و نهایتاً مطلق اهل کتاب بوده و مخاطب «فاسألوا» نیز خصوص کسانی است که در صدر اسلام به دنبال نشانه های پیامبر آخر الزمان (ص) بودند، لذا اختصاص به یکی از اصول دین یعنی نبوّت داشته و نمی تواند دلالت بر حجّیّت خبر واحد عادل در فروع دین و احکام شرعی داشته باشد.
توضیح مطلب آن است که در صدر اسلام، منکرین نبوّت پیامبر اسلام (ص)، شبهه ای را در میان مردم ترویج می کردند مبنی بر اینکه اگر خداوند بخواهد کسی را جهت هدایت بشر بفرستد، آن شخص باید فراتر از بشر بوده و ملک و فرشته باشد کما اینکه آیات بسیاری از قرآن کریم به وجود این شبهه عقیدتی در میان مردم اشاره نموده است مثل اینکه می فرماید: «و قالوا لو لا انزل علیه ملکٌ»[5] و یا می فرماید: «أنؤمن لبشرین مثلنا»[6] و یا می فرماید: «ما هذا الّا بشرٌ مثلکم، یأکل مما تأکلون منه و یشرب ممّا تشربون و لإن اطعتم بشراً مثلکم»[7] ، کما اینکه در ادامه همین آیه سؤال نیز می فرماید: «و ما جعلناهم جسداً لا یأکلون الطعام و ما کانوا خالدین»[8] .
با توجّه به این مقدّمه گفته می شود بر اساس رویکرد برخی مفسِّرین در تفسیر آیه سؤال که مراد از اهل ذکر ار خصوص علمای یهود یا مطلق علمای اهل کتاب دانسته و این آیه را در مقام رفع شبهه عقیدتی مذکور وارد دانسته اند، کما اینکه آیات و روایات متعدّدی نیز این رویکرد تفسیری را تأیید می نماید، آیه سؤال ارتباطی به حجّیّت خبر واحد عادل در فروع دین نداشته و مربوط به پاسخ از شبهه عقیدتی لزوم فرا بشری بودن رسول الهی داشته و مربوط به خصوص مسأله نبوّت از اصول دین می باشد؛ لذا این آیه شریفه در جهت دفع این شبهه عقیدتی در ابتدا می فرماید: «و ما ارسلنا من قبلک الّا رجالاً نوحی الیهم» و با تعبیر «رجالاً» اشاره به بشر بودن تمامی انبیاء الهی می نماید و سپس در مقام اتمام حجّت بر شبهه کنندگان و هدایت عموم مردم می فرماید: «فاسألوا اهل الذکر»، بروید از علمای یهود و نصاری که نسبت به نشانه های نبیّ آخر الزمان از تورات و انجیل، اطّلاع دارند بپرسید.