درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

1403/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: طرق ایصالی الفاظ، افعال و تقاریر صادره از شارع/اخبار /نکته چهارم: حجّیّت و اعتبار خبر

 

ادامه آیه سوّم: آیه کتمان

بیان شد تحقیق درباره آیه کتمان و بحث از صحّت یا بطلان استدلال به این آیه شریفه برای اثبات حجّیّت خبر واحد عادل نیازمند بحث از سه مطلب می باشد. مطلب اوّل یعنی بیان تقریب استدلال به آیه کتمان بیان گردید. در ادامه به بیان مطلب دوّم یعنی دیدگاه های تفسیری که مفسِّرین در تفسیر آیه کتمان مطرح نموده اند خواهیم پرداخت.

مطلب دوّم: بیان دیدگاه های تفسیری

برای بیان دیدگاه های تفسیری راجع به آیه کتمان، لازم است ابتدا دیدگاه مفسِّرین راجع به مفردات این آیه شریفه بررسی گردد.

عبارت اوّل، «الذین یکتمون» می باشد. بیان مراد از این عبارت متوقّف بر بیان دو نکته یعنی مراد از «الذین» و مراد از کتمان در «یکتمون» می باشد.

راجع به نکته اوّل در کتب تفسیری، سه نظریّه مطرح شده است: نظریّه اوّل آنکه مراد، اهل کتاب و مشخّصاً أحبار و بزرگان یهود باشد که نشانه های نبوّت پیامبر آخر الزمان را که در تورات به آن اشاره شده و در پیامبر خاتم (ص) وجود داشت، مخفی نموده و کتمان می کردند و یا موضوع رجم را که در شریعت آنان وجود داشت مکتوم می کردند؛ نظریّه دوّم اینکه مراد، مطلق اهل کتاب اعمّ از یهود و نصاری باشد و نظریّه سوّم آنکه مراد، مطلق کسانی است که امور مربوط به دین را مخفی نموده و اظهار نمی نمایند[1] .

 

تفاوت این سه نظریّه به خصوص نظریّه اوّل و دوّم با نظریّه سوّم در آن است که بر اساس دو نظریّه اوّل، تسرّی حکم آیه شریفه یعنی حجّیّت خبر واحد عادل به غیر اهل کتاب و به غیر از خصوص اوصاف پیامبر و اموری مثل رجم و شمول آن نسبت به مطلق کتمان کنندگان مطلق امور مربوط به دین، تنها به واسطه تنقیح مناط قطعی ممکن می باشد، ولی بر اساس نگاه سوّم، آیه کتمان به حسب دلالت مطابقی شامل مطلق کتمان کنندگان مطلق امور مربوط به دین گردیده و نیازی به تنقیح مناط قطعی وجود نخواهد داشت.

و امّا راجع به نکته دوّم یعنی مراد از «کتمان» گفته می شود در بسیاری از کتب لغت همچون کتاب العین[2] و لسان العرب[3] ، «کتمان» نقیض «اعلان» معنا شده است، کما اینکه در قرآن کریم نیز «کتمان» در مقابل «ابداء» که مترادف با «إعلان» می باشد، استعمال شده است. خداوند متعال می فرماید: «و أعلم ما تبدون او ما کنتم تکتمون»[4] و یا می فرماید: «و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون»[5] ، کما اینکه در ادامه آیه کتمان در مقام بیان تقابل میان «کتمان» و «إعلان» می فرماید: «الّا الذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا»[6] .

بنا بر این واژه «کتمان» بر اساس لغت و استعمالات قرآنی، نقیض إظهار و بیان می باشد به گونه ای که تحقّق هر کدام در گرو عدم تحقّق دیگری می باشد و نهی از کتمان در آیه کتمان مستلزم امر به إظهار و إخبار خواهد بود.

و امّا عبارت دوّم، «البیّنات و الهدی» می باشد. در خصوص معنای «بیّنات» و «هدی»، سه نظریّه مطرح شده است:

نظریّه غالب مفسّرین آن است که مراد از «بیّنات»، رجم و سائر حدود و احکام می باشد که در شرایع گذشته یعنی شریعت حضرت موسی و غیر آن و در تورات و سایر کتب آسمانی وارد شده بود و مراد از «هدی»، اوصافی است که راجع به پیامبر آخر الزمان (ص) و نبوّت ایشان در کتب آسمانی به خصوص تورات وارد شده بود و اهل کتاب، این امور را مخفی نموده و کتمان می کردند؛

نظریّه دوّم آن است که مراد از «بیّنات»، حجج و براهینی است که دلالت بر نبوّت پیامبر اسلام (ص) دارد و مراد از «هدی»، امر به تبعیّت از پیامبر آخر الزمان است که در کتب آسمانی آمده است؛

و نظریّه سوّم آن است که «بیّنات» و «هدی» هر دو اشاره به یک چیز داشته و مراد از آنها مجموعه اموری است که مربوط به اثبات نبوّت پیامبر مکرّم اسلام (ص) می باشد اعمّ از دلائل نقلی مذ کور در کتب آسمانی و دلائل عقلی خارج از این کتب.

 

علّامه طباطبایی «رحمة الله علیه» در المیزان می فرماید[7] : «مقصود از هدی، مجموعه معارف و احکامی است که انجام آنها هدایت انسان به سعادت را در پی دارد و مقصود از بیّنات، نشانه ها و آیاتی است که دلیل بر حقّانیّت هدی یعنی این معارف و احکام می باشند؛ لذا بیّنات در این آیه شریفه، وصف برای «ما انزل الله» یعنی آیاتی است که نازل شده است».


[1] مرحوم شیخ طوسی در التبیان فی تفسیر القرآن، جلد 2، صفحه 45 به نظریّه دوّم و سوّم اشاره نموده و می فرمایند: «قيل في المعني بهذه الآية قولان:أحدهما قال ابن عباس و مجاهد و الربيع و الحسن و قتادة و السدي و اختاره الجبائي و أكثر أهل العلم: انهم اليهود و النصارى مثل كعب بن الأشرف و كعب بن أسيد و ابن صوريا و زيد بن تابوه و غيرهم من علماء النصارى الذين كتموا أمر محمد (ص) و نبوته و هم يجدونه مكتوباً في التوراة و الإنجيل مبينا فيهما.و الثاني ذكر البلخي: أنه متناول لكل من كتم ما أنزل اللَّه و هو أعم، لأنه يدخل فيه أولئك و غيرهم».کما اینکه فخر رازی در مفاتیح الغیب، جلد 4، صفحه 140 به هر سه نظریّه اشاره نموده و می گوید: «في قوله: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ» قولان: أحدهما أنه كلام مستأنف يتناول كل من كتم شيئاً من الدين؛ و الثاني أنه ليس يجري على ظاهره في العموم؛ ثم من هؤلاء من زعم أنه في اليهود خاصة قال ابن عباس: إن جماعة من الأنصار سألوا نفراً من اليهود عما في التوراة من صفات النبي عليه الصلاة و السلام و من الأحكام، فكتموا، فنزلت الآية و قيل نزلت في أهل الكتاب من اليهود و النصارى عن ابن عباس و مجاهد و الحسن و قتادة و الربيع و السدي و الأصم.».
[2] كتاب العين، الخليل بن أحمد الفراهيدي، ج5، ص343.
[3] لسان العرب، ابن منظور، ج12، ص506.
[4] بقره/سوره2، آیه33.
[5] مائده/سوره5، آیه99.
[6] بقره/سوره2، آیه160.
[7] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج1، ص388.