درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

1402/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: طرق ایصالی الفاظ، افعال و تقاریر صادره از شارع/اخبار /نکته چهارم: حجّیّت و اعتبار خبر

 

ادامه نقد آیه دوّم

بیان شد قائلین به حجّیّت خبر واحد، از استدلال به آیه ﴿لا تقف ما لیس لک به علم﴾[1] بر عدم حجّیّت خبر واحد، پاسخ های متنوّعی داده اند که باید به صورت جداگانه مطرح گردید. پاسخ اوّل یعنی حکومت ادلّه حجّیّت خبر واحد بر این آیه شریفه، پاسخ دوّم یعنی اختصاص این آیه شریفه به پیامبر اکرم (ص)، پاسخ سوّم یعنی اختصاص این آیه شریفه به اصول اعتقادی، پاسخ چهارم یعنی تفاوت اقتفاء غیر علم با حجّیّت غیر علم و عمل به غیر علم و پاسخ پنجم یعنی تخصیص این آیه شریفه با ادلّه حجّیّت خبر واحد بیان گردید. در ادامه به نقد و بررسی این پاسخ ها خواهیم پرداخت.

بیان استاد معظّم

پاسخ اوّل یعنی حکومت ادلّه حجّیّت خبر واحد بر این آیه شریفه صحیح نیست، چون همانطور که ذیل نقد ادّعای حکومت ادلّه حجّیّت خبر واحد بر آیه شریفه ﴿انّ الظنّ لا یغنی عن الحقّ شیئا﴾ بیان گردید، لسان ادلّه حجّیّت خبر واحد اعمّ از ادلّه لفظیّه و ادلّه غیر لفظیّه، لسان حکومت نبوده و دلالت بر آن ندارند که طریق ظنّی و ظنّ حاصل از آن در نگاه شارع در حکم طریق علمی و علم می باشند، بلکه همانطور که بعداً هم خواهد آمد این ادلّه تنها دلالت بر اعتبار بخشی به طریق ظنّی خبر واحد و حجّت قرار دادن آن دارند.

امّا پاسخ دوّم یعنی اختصاص آیه شریفه: «لا تقفُ ما لیس لک به علم» به نبیّ مکرّم اسلام و عدم مشارکت سایر مکلّفین با حضرت در خطابات مخصوص به حضرت صحیح نیست، زیرا با توجّه به آیاتی که قرآن را هدایت برای تمام مردم معرّفی نموده است، اصل در خطابات قرآنی، اشتراک سایر مکلّفین با پیامبر اکرم (ص) می باشد مثل آیات شریفه ای همچون ﴿انزل فیه القرآن هدیً للناس﴾[2] ، ﴿هذا بیانٌ للنّاس﴾[3] ، ﴿هذا بلاغٌ للناس﴾[4] و ﴿هذا بصائر للناس﴾[5] ، لذا اینکه مرحوم صاحب قوانین فرمودند[6] : «لا دلیل علی مشارکة غیره له فی جمیع الخطابات»، صحیح نبوده و صرف استفاده از لفظ مفرد مخاطب، خطاب به پیامبر اکرم (ص) در برخی آیات دلیل بر اختصاص خطاب به ایشان به عنوان پیامبر نیست، بلکه این آیات، خطاب به ایشان به عنوان یکی از مکلّفین می باشد مثل ﴿لا تدع مع الله الهاً آخر﴾[7] یا ﴿لا تبذّر تبذیرا﴾[8] و یا ﴿و ابتغ فیما آتاک اللهُ دارَ الآخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا﴾[9] ، بنا بر این اینگونه خطاب، اگرچه مخاطب آن در ظاهر پیامبر اکرم (ص) قرار داده شده، ولی خطاب به جمیع مکلّفین در قالب خطاب ظاهری به پیامبر اکرم (ص) می باشد، لذا آنچه نیازمند دلیل می باشد، اختصاص یک خطاب یا یک حکم به خصوص پیامبر اکرم (ص) است، نه اشتراک سایر مکلّفین با ایشان؛

و امّا پاسخ سوّم یعنی اختصاص آیه «لا تقف ما لیس لک به علم» همانند آیه «إنّ الظنّ لا یغنی من الحقّ شیئاً» به امور اعتقادی صحیح نیست، زیرا با تأمّل روشن می شود آیه ﴿لا تقف ما لیس لک به علم﴾[10] بر خلاف آیه ﴿انّ الظنّ لا یغنی عن الحقّ شیئا﴾ که در مورد امور اعتقادی نازل شده و به دنبال آیاتی آمده بود که دلالت بر استناد به ظنّ در امور اعتقادی داشت، در مورد فروعات و احکام فقهی نازل شده و به دنبال آیاتی همچون ﴿لا تقربوا الزنا﴾[11] و ﴿لا تقتلوا النفس التی حرّم الله﴾[12] و ﴿لا تقربوا مال الیتیم الّا بالتی هی احسن حتّی یبلغ اشدّه و اوفوا العهد، انّ العهد کان مسؤولاً﴾[13] و ﴿اوفوا الکیل اذا زنتم و زنوا بالقسطاس المستقیم﴾[14] آمده است و لذا نه تنها اختصاص به امور اعتقادی ندارد و الّا خروج مورد لازم می آید، بلکه اگر خصوص مورد، مخصِّص دلیل وارد دانسته شود، اختصاص به فروع نیز خواهد داشت.


[1] اسراء/سوره17، آیه36.
[2] بقره/سوره2، آیه185.
[3] آل عمران/سوره3، آیه138.
[4] ابراهیم/سوره14، آیه52.
[5] جاثیه/سوره45، آیه20.
[6] قوانين الأصول، القمّي، الميرزا أبو القاسم، ج1، ص453.
[7] شعراء/سوره26، آیه213 و سوره قصص، آیه 88.
[8] اسراء/سوره17، آیه62.
[9] قصص/سوره28، آیه77.
[10] اسراء/سوره17، آیه36.
[11] اسراء/سوره17، آیه32.
[12] اسراء/سوره17، آیه33.
[13] اسراء/سوره17، آیه34.
[14] اسراء/سوره17، آیه35.