1401/03/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بیان امور مقدماتی/امور مربوط به ادله احکام و الفاظ شارع /وضع
ادامه بیان استاد معظّم
بیان شد نقد و بررسی دیدگاه محقق نائینی «رحمة الله علیه» راجع به تفاوت معنای اسم و حرف نیازمند بیان معانی متصوّره برای دو اصطلاح اخطاری و ایجادی بودن معنا و تعیین مراد ایشان از این دو اصطلاح میباشد. سه احتمال در این زمینه بیان گردید. بحث در نقد و بررسی کلام محقق نائینی «رحمة الله علیه» بود. بیان شد برخی فرمایشات محقق نائینی «رحمة الله علیه» در فوائد الاصول بر اساس احتمال اول بوده و برخی بر اساس احتمال سوم میباشند، لذا ایراد محقق خویی «رحمة الله علیه» بر ایشان وارد نیست، زیرا این ایراد بر اساس احتمال دوم است که قطعاً مراد محقق نائینی «رحمة الله علیه» نمیباشد. همچنین گذشت که کلام محقق نائینی «رحمة الله علیه» بر اساس احتمال اول یعنی عدم وجود معنا برای حروف و اینکه حروف، صرفاً موجب ربط بین دو کلام غیر مربوط در عالم کلام باشند نیز خلاف وجدان عرفی بوده و صحیح نمیباشد. بحث در بررسی کلام ایشان بنا بر احتمال سوم یعنی عدم وجود معنا برای حروف و اینکه حروف، صرفاً موجب ایجاد معنای ربطی در ذهن غیر میشوند بود و بیان گردید ادله متصوّر برای اثبات این احتمال، هیچکدام صحیح نبوده و این احتمال را ثابت نمینمایند. در این زمینه سه دلیل بیان گردید. در ادامه به بیان وجه عدم دلالت این سه دلیل بر اثبات احتمال سوم خواهیم پرداخت.
ادامه نقد کلام محقق نائینی «رحمة الله علیه» بنا بر احتمال سوم
به نظر میرسد هیچکدام از این ادله صحیح نبوده و نمیتواند احتمال سوم را ثابت نماید.
اما دلیل اول یعنی استناد به روایت منقول از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) صحیح نیست، زیرا:
اولاً از طرق عامه نقل شده و سند معتبری ندارد؛
ثانیاً بر فرض پذیرش سند، با تحقیق در کتب عامه روشن میشود متن روایت، مشوش است: در برخی نسخ، «و الحرف ما اوجد معناه فی غیره»، در برخی نسخ، «و الحرف ما انبأ عن معنی لیس باسمٍ و لا فعل» و در برخی دیگر، «و الحرف ما لیس باسمٍ و لا فعل» نقل شده است و واضح است که دو نسخۀ اخیر، احتمال سوم یعنی عدم وجود معنا برای حرف را نفی نموده و به صراحت دلالت بر وجود معنی برای حرف دارند؛
و ثالثاً بر فرض پذیرش صحیح نبودن ضبط دو نسخۀ اخیر و تعیّن نسخه اول یعنی «ما أوجد معنی فی غیره»، این احتمال وجود دارد که استعمال لفظ «أوجد» در حروف به جای «انبأ» در اسامی، دلالتی بر عدم وجود معنا برای حرف نداشته باشد، بلکه علت این تفاوت آن باشد که معنای حروف یعنی مفهوم نسب و ارتباطات، سبب ایجاد هیئتی جدید در ذهن میشوند، کما اینکه نسب و ارتباطات خارجی سبب ایجاد هیئتی خاص میان اشیا در خارج میگردند و از آنجا که حروف، حکایتگر از معانی ربطیه و سبب خطور این معانی به ذهن هستند، حضرت در این روایت، لفظ «ایجاد» را که حقیقتاً خاصیت خطور معنای حروف به ذهن میباشد، مجازاً و به علاقه سبب و مسبّب به خود حروف نسبت دادهاند.
اما دلیل دوم یعنی اخطاری نبودن معنای حروف و ملازمۀ این امر با ایجادی بودن آنها صحیح نیست، زیرا این دلیل در واقع به ادعای وجود ملازمه میان اخطاری نبودن معنا و ایجادی بودن آن به معنای سوم میباشد، در حالی که چنین ملازمهای ثابت نیست؛ زیرا همانطور که گذشت، اخطاری بودن معنای اسمی صرفاً به معنای ثبوت نوعی تقرّر ماهوی مستقل برای معنای اسمی میباشد، به گونهای که تلفظ اسم موجب خطور این معنای متقرّر مستقل به ذهن مخاطب میشود، لذا عدم اخطاری بودن معنای حرفی ملازمهای با ایجادی بودن آن نخواهد داشت، بلکه اعم از آن است که حرف، هیچ معنایی نداشته و ایجادی به معنای سوم باشد یا آنکه معنایی داشته باشد که تقرّر ماهوی غیر مستقل داشته باشد، به گونهای که تمام واقعیت آن را ربط و نسبت به حمل شایع شکل بدهد و همانطور که معنای ماهوی مستقل، تقرّر ذهنی دارد و قابل تصور میباشد، معنای ماهوی غیر مستقل ربطی و وابسته به غیر نیز تقرّر ذهنی داشته و قابل تصوّر میباشد؛ نظیر الفاظ موضوع برای اعراض که معنای آنها یعنی اعراض، اگرچه متقوّم به غیر میباشد، ولی همین معنای متقوّم به غیر، قابل تصوّر بوده و تقرّر ذهنی دارند.
و اما دلیل سوم یعنی ادعای عدم وجود ربط و نسبت به حمل شایع در ذهن، صحیح نیست، زیرا اگرچه نسب ملحوظه و متصوّره به حمل اولی، از قبیل معانی اسمیه بوده و در ذهن موجود میباشد، ولی نسبت و ربط به حمل شایع نیز به همراه طرفین آن که دو معنای مستقل اسمی هستند، در ذهن وجود دارد، و الا هیچ ربطی میان معانی اسمیه در ذهن بر قرار نمیگردید، در حالی که بالوجدان بسیاری از معانی مستقل اسمیه در ذهن، با یکدیگر مربوط میباشند.
حاصل آنکه با توجه به مطالبی که مطرح گردید روشن میشود هیچ دلیل معتبری برای اثبات ایجادی بودن معنای حرفی به هیچ کدام از سه معنایی که ذکر گردید وجود ندارد، بلکه ایجادی بودن معنای حرفی بر اساس برخی از این احتمالات، خلاف وجدان میباشد.