1401/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بیان امور مقدماتی/امور مربوط به ادله احکام و الفاظ شارع /وضع
ادامه مسأله اول: وضعی بودن یا نبودن دلالت حروف
بیان شد اگرچه در این خصوص، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است، ولی سه دیدگاه اساسی در این زمینه وجود دارد. نظریه اول یعنی از باب علامت بودن دلالت حروف بیان گردیده و مورد نقد قرار گرفت. همچنین نظریه دوم یعنی عدم تفاوت معنای حرفی و اسمی بیان گردید. در ادامه به نقد این نظریه خواهیم پرداخت.
نقد نظریه دوم
این نظریه توسط متأخرین از محقق خراسانی «رحمة الله علیه» و شاگردان ایشان به جهات متعددی مورد نقد قرار گرفته است.
اشکال اول: اشکال محقق اصفهانی «رحمة الله علیه»
ایشان در نهایة الدرایة میفرمایند: «لازمۀ اتحاد اسم و حرف به لحاظ معنا و تفاوت در لحاظ استقلالی و آلی آن است که طبیعت معنا این قابلیت را داشته باشد که در خارج نیز به دو نحو استقلالی و آلی محقق شود همانطور که در ذهن به این دو نحو، محقق می گردد در حالی که معنای حرفی به لحاظ آنکه از نسب و روابط میباشد، همانند سایر نسب و روابط در خارج فقط به یک نحو، وجود پیدا مینماید و آن وجود لا فی نفسه میباشد و معقول نیست که به وجود نفسی تحقق یابد، زیرا وجود فی نفسه تنها در ماهیات تامه غیر ربطی یعنی جواهر و اعراض، حاصل میشود، نهایتاً جواهر، وجود فیه نفسه لنفسه دارند و اعراض، وجود فی نفسه لغیره».[1]
توضیح فرمایش ایشان آن است که وجودات ذهنی، تابع وجودات خارجی میباشند، لذا در نحوه وجود، تابع وجودات خارجی می باشند: معنایی که در مقابل وجود خارجی مستقل قرار میگیرد، در ذهن نیز وجودی استقلالی دارد و معنایی که در مقابل وجود خارجی غیر مستقلّ و ربطی قرار میگیرد، در ذهن نیز وجودی غیر استقلالی و آلی خواهد داشت و همانطور که یک معنای واحد نمیتواند در خارج، هم وجود استقلالی داشته و هم وجود غیر استقلالی، یک معنای واحد نمیتواند در ذهن، هم به صورت استقلالی لحاظ شده و هم به صورت آلی و غیر استقلالی لحاظ گردد. بر این اساس، معنای اسمی چه در ذهن و چه در خارج، معنایی مستقل بوده و معنای حرفی نیز چه در ذهن و چه در خارج، معنایی غیر مستقل و جدای از معنای اسمی بوده و اینطور نیست که این دو معنی، به لحاظ وجود ذهنی عین یکدیگری بوده و به لحاظ وجود خارجی، متفاوت از یکدیگر باشند.