1401/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بیان امور مقدماتی/امور مربوط به ادله احکام و الفاظ شارع /وضع
ادامه مسأله اول: وضعی بودن یا نبودن دلالت حروف
بیان شد اگرچه در این خصوص، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است، ولی سه دیدگاه اساسی در این زمینه وجود دارد. نظریه اول یعنی از باب علامت بودن دلالت حروف بیان گردیده و مورد نقد قرار گرفت. در ادامه به بیان نظریه دوم خواهیم پرداخت.
نظریه دوم: عدم تفاوت معنای حرفی و اسمی
دیدگاه دوم آن است که حروف، علامت نبوده و برای معنایی وضع شدهاند، ولی معنای موضوعٌ له حروف، همان معنای موضوعٌ له اسمی است که برای معنای آن حرف وضع شده است و تفاوت حرف و اسم مترادف با آن ذاتی و به لحاظ معنا نیست، بلکه به لحاظ امری خارج از حقیقت آنها و مربوط به مقام استعمال میباشد، به این معنا که مثلاً معنای ابتدائیت، اگر در مقام استعمال به صورت آلی و ربطی یعنی مضاف به نقطه آغازی مثل بصره لحاظ بشود، معنای حرفی بوده و به واسطه حرف «مِن» ابراز میگردد و اگر به صورت استقلالی و به صورت جنس لحاظ گردد، معنایی اسمی بوده و به وسیله اسم «الابتداء» ابراز میشود.
این نظریه را محقق خراسانی «رحمة الله علیه» در کفایه[1] اختیار مینمایند.
برای تقریب به ذهن گفته میشود در موضوعات خارجی، اگر تیرآهن به عنوان یک کالا در نظر گرفته شود، تیرآهن بوده و امری مستقل در وجود میباشد، ولی اگر به عنوان جزئی از ساختمان در نظر گرفته شود، مثلاً سقف خواهد بود و امری غیر مستقل در وجود بوده و وجود آن وابسته به دیوار و ستون خواهد بود، در حالی که تحت هر دو عنوان، حقیقت تیرآهن هیچ تفاوت و تغییری نخواهد داشت و عبارت از جسمی با جوهر و عرض خاص میباشد.