1400/12/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بیان امور مقدماتی/امور مربوط به ادله احکام و الفاظ شارع/وضع
ادامه مطلب دوم: من الواضع؟
بیان شد علی التحقیق کما هو المشهور، وضع بالوجدان کار نفس بشر بوده و به اقتضای نعمت عقلی است که در ساختار وجودی او نهاده شده، بدون اینکه الهامی را از جانب خداوند متعال در تخصیص هر لفظ به معنای آن، احساس نماید. در ادامه به بیان نظریّه محقق نائینی «رحمة الله علیه» و نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.
بیان و نقد نظریه محقق نائینی «رحمة الله علیه»
ایشان بر خلاف مشهور معتقد است اگرچه انتخاب و تعیین الفاظ برای معانی خاص به دست بشر صورت میپذیرد، ولی منشأ انتخاب الفاظ برای معانی، الهامی است که از جانب خداوند به بشر میشود. ایشان برای اثبات این مدعا به چند دلیل استدلال نمودهاند.
در مقام بیان دلیل اول میفرمایند: «وضع، الهامی از جانب خداوند به انسان در جهت کیفیت استخدام الفاظ در مقام تفهیم و تفهّم معانی و مقاصد به دیگران میباشد و وضع به این معنی، نه امر تشریعی محض است و نه امر تکوینی محض، بلکه امرٌ بین الامرین میباشد؛ اما اینکه تشریعی نیست، چون امر تشریعی، نیازمند ارسال رسل، انزال کتب و وحی میباشد در حالی که چنین امری بلا شک به جز در انبیا، در سایر افراد بشر وجود ندارد؛ اما اینکه تکوینی محض نیست، چون وضع بر خلاف اموری همچون تشنگی، گرسنگی، درد و امثال آنها، واقعیتی است که انسان به حسب فطرت اولیۀ خود و بالمباشرة نمیتواند آن را درک نماید، بلکه نیاز به نوعی ارشاد و هدایت دارد و این ارشاد، همان الهامی است که به صورت غیر وحیانی از جانب خداوند متعال به بشر در جهت رفع نیازهای رسانهای او صورت میپذیرد».[1]
گفته میشود این استدلال نهایتاً دلالت بر آن دارد که الهام، نه امر تشریعی محض است و نه تکوینی محض، بلکه امری متوسط بین این موارد میباشد؛ اما اینکه وضع، الهام است، از این دلیل استفاده نمیشود؛ مضافاً بر آنکه اگر مراد ایشان از الهام، نعمت عقل است به این معنا که انسان به دلیل برخورداری از نعمت عقل، کیفیت استخدام الفاظ را در مقام تفهیم معانی درک مینماید، گفته میشود بر این اساس، الهام، امر تکوینی وجدانی است و نمیتوان آن را متوسط بین التکوین و التشریع دانست و اگر مراد ایشان از الهام، آن است که خداوند متعال در هنگام احساس نیاز بشر به لفظ، به او الهام میکند که فلان لفظ خاص را برای فلان معنای خاص استعمال کن، این نیز ادعایی است که اثبات آن نیاز به دلیل دارد.
ایشان در مقام بیان دلیل دوم میفرمایند: «اگر وضع کار بشر بود باید چنین امر با اهمیتی در تاریخ ثبت گردیده و گفته میشود اولین بار، فلان شخص یا فلان گروه وضع نموده است، کما اینکه اخراعات مهم بشری در تاریخ ثبت میشود، ولی با مطالعۀ تاریخ هیچ عین و اثری از ثبت آن دیده نمیشود و این دلیل بر آن است که وضع، کار بشر نمیباشد».[2]
گفته میشود این وجه مبتنی بر آن است که واضع هر لغت، یک فرد یا یک گروه معین دانسته شود، در حالی که وضع در هر لغت و هر عصر، به صورت تدریجی و بر حسب نیاز اشخاص جوامع بشری، محقق میشده، لذا اختراع خاص یک انسان نبوده تا در تاریخ ثبت شود و عدم ثبت آن در تاریخ، دلیل بر آن باشد که وضع اساساً فعل بشر نمیباشد.
ایشان در مقام بیان دلیل سوم میفرمایند: «با توجه به کثرت و عدم انحصار معانی و مقاصد، بشر توان ایجاد الفاظ به اندازۀ این معانی و مقاصد بیحد و حصر را نداشته و لذا وضع، فعل خداوند متعال خواهد بود».[3]
گفته میشود این استدلال نیز مبتنی بر آن است که انسان در عصور اولیه، نیازمند وضع الفاظ برای تمامی معانی باشد که در آن عصر و همچنین در عصور متأخر به وجود میآیند و این خلاف وجدان است، زیرا وضع الفاظ برای معانی، امری دفعی نبوده است، بلکه امری تدریجی بوده که عصر به عصر به لحاظ نیاز انسان در عصور متمادی، گسترش پیدا مینموده است.
نتیجه آنکه ادعای غیر بشری بودن وضع، علاوه بر اینکه خلاف وجدان است، برهانی نبوده و دلیل خاصی برای آن وجود ندارد.