درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

1400/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بیان امور مقدماتی/امور مربوط به ادله احکام و الفاظ شارع /وضع

 

ادامه مطلب اول: حقیقت وضع

بیان گردید منشأ دلالت الفاظ بر معانی، رابطۀ تکوینی ذاتی میان آنها نبوده و بلکه جعل و وضع ارتباط و علاقه میان لفظ و معنا می‌باشد و بر این اساس بحث از حقیقت وضع و تعریف آن متصور خواهد بود. لذا بیان شد که دربارۀ حقیقت جعل و وضع، میان اندیشمندان علم اصول اختلاف نظر وجود دارد. بر اساس برخی تعاریف، وضع، امری واقعی می‌باشد، بر اساس برخی دیگر، امری اعتباری و بر اساس برخی دیگر، برزخی میان واقع و اعتبار و بنابراین باید هر یک از این تعاریف به صورت جداگانه ذکر شده و مورد نقد و بررسی قرار گیرد. چهار تعریف در این زمینه مطرح گردید و مورد نقد و بررسی قرار گرفت و نظریه مختار نیز ذیل دیدگاه اول از تعریف چهارم بیان شد. در ادامه در جهت تکمیل بحث به بیان تعریف پنجم خواهیم پرداخت.

تعریف پنجم: مسلک تعهد

تعدادی از اندیشمندان اصولی، حقیقت وضع را تعهد به ابراز معنای خاص از طریق استعمال لفظ خاص یا تعهد به عدم ابراز معنای خاص جز با استعمال فلان لفظ خاص، معرفی نموده‌اند.

علی الظاهر نخستین شخصی که این دیدگاه را مطرح کرده و اختیار می‌نمایند، محقق نهاوندی «رحمة الله علیه» در تشریح الأصول بوده و به تبع ایشان، محقق حائری «رحمة الله علیه» در درر[1] ، آقا رضا اصفهانی «رحمة الله علیه» معروف به ابوالمجد اصفهانی در وقایة الاذهان و محقق خویی «رحمة الله علیه» در عصر حاضر، این نظریه را اختیار می‌نمایند.

محقق نهاوندی در تشریح الأصول می‌فرمایند: «حقیقة الوضع لیست‌ الا تعهد الواضع‌ لغیره بانه لا یتكلم باللفظ الفلانى الا عند ارادة تفهیم المعنى الفلانى».[2] وضع عبارت است از تعهد واضع به غیر، به اینکه لفظ خاصی را استعمال ننماید مگر آنکه از آن لفظ، فلان معنای خاص را اراده نماید.

ابوالمجد اصفهانی نیز در شرح همین فرمایش می‌فرمایند: «اعنی تعهد المتکلم للمخاطب و التزامه بأنه لا ینطق بلفظٍ خاص الا عند ارادته معنیً خاصاً او انه اذا اراد افهامه معنی معیناً، لا یتکلم الا بلفظٍ معین، فمتی تعهد له بذلک و أعلمه به، حصلت الدلالة و حصل الافهام».[3]

همان‌طور که ملاحظه می‌شود، تعهد در کلام محقق نهاوندی و ابوالمجد اصفهانی «رحمة الله علیهما» معنایی سلبی داشته و متعلق آن، عدم نطق و تکلم به لفظ خاص مگر در صورت ارادۀ معنای خاص می‌باشد.

محقق خویی «رحمة الله علیه» علی ما فی المحاضرات می‌فرمایند: «حقیقت وضع، چیزی جز تعهد و التزام نفسانی نیست؛ با این توضیح که از آنجا که انسان، موجودی اجتماعی و مدنی بالطبع می‌باشد، لامحاله برای تنظیم امور زندگی نیازمند وسائلی برای ابراز مقاصد و اغراض خود می‌باشد و از آنجا که امثال اشاره به جهت محدودیتی که دارند و وافی به محسوسات انسان نیستند تا چه رسد به معقولات او، لذا نمی‌توانند به عنوان وسیله برای ابراز تمامی مقاصد و اغراض انسان قرار داده شوند و تنها وسیلۀ مناسب برای ابراز تمامی مقاصد و اغراض اعم از محسوسات و معقولات، الفاظ هستند و به همین جهت است که خداوند متعال، انسان را در میان تمام حیوانات، متنعم به نعمت بیان نموده و می‌فرماید: «علّمه البیان»؛ لذا روشن می‌شود که حقیقت وضع عبارت است از تعهد و تبانی نفسانی و چون قصد تفهیم مقاصد، لازمۀ ذاتی وضع به معنای تعهد بوده و به عبارت دیگر، علقۀ وضعیه بنا بر مبنای تعهد، اختصاص به صورتی دارد که متکلم قصد تفهیم معنا به مخاطب را داشته باشد، لذا دلالت وضعیه از نگاه ما، اختصاص به دلالت تصدیقیه خواهد داشت».[4]

ایشان پس از ذکر این مقدمه می‌فرمایند: «و علی ذلک فنقول قد تبین ان حقیقة الوضع عبارةٌ عن التعهد باراز المعنی الذی تعلق قصد المتکلم بتفهیمه بلفظٍ خاص، فکل واحدٍ من ای لغةٍ متعهدٌ فی نفسه متی ما اراد تفهیم معنی خاص، ان یجعل مبرزه لفظاً مخصوصاً، مثلاً التزم کل واحدٍ من افراد الامة العربیة بانه متی ما قصد تفهیم جسمٍ سیالٍ باردٍ بالطبع، ان یجعل مبرزه لفظ الماء، فهذا التعهد و التبانی النفسانی بابراز معنی خاص بلفظٍ مخصوصٍ عند تعلق القصد بتفهیمه، ثابتٌ فی اذهان اهل کل لغةٍ بالاضافة الی الفاظها و معانیها بنحو القوة و متعلق هذا التعهد، امرٌ اختیاریٌ و هو التکلم بلفظٍ مخصوصٍ عند قصد تفهیم معنی خاص».[5]

همان‌طور که ملاحظه می‌شود، تفاوت گفتار محقق خویی «رحمة الله علیه» با گفتار محقق نهاوندی و ابوالمجد اصفهانی«رحمة الله علیهما» در آن است که تعهد در فرمایش محقق خویی «رحمة الله علیه» معنایی ایجابی داشته و متعلق آن، تکلم به لفظ خاص در فرض قصد تفهیم معنای خاص می‌باشد، در حالی که تعهد در فرمایش آن دو بزرگوار همان‌طور که گذشت، معنایی سلبی داشته و متعلق آن، عدم نطق و تکلم به لفظ خاص مگر در صورت اراده معنای خاص می‌باشد.


[1] درر الفوائد، الحائري اليزدي، الشيخ عبد الكريم، ج1، ص4.
[2] تشريح الأصول‌، النهاوندي النجفي، علي، ج1، ص25.
[3] وقاية الأذهان، النجفي الإصفهاني، محمّد رضا، ج1، ص62.
[4] محاضرات‌ في ‌الأصول، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص44.
[5] محاضرات‌ في ‌الأصول، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص45.