1400/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بیان امور مقدماتی/امور مربوط به ادله احکام و الفاظ شارع /وضع
تعریف سوم: تعریف محقق عراقی «رحمة الله علیه»
محقق عراقی «رحمة الله علیه» در مقام تعریف وضع میفرمایند: «انّه عبارةٌ عن نحو اضافةٍ و اختصاصٍ خاصٍّ توجب غالبیّة اللفظ للمعنی و فنائه فیه، فناء المرآت فی المرئی بحیث یصیر اللفظ مغفولاً عنه بإلقائه، کان المعنی هو الملغی بلا توسیط امرٍ فی البین و من المعلوم انّه لا یکون الوجه فی ذلک الّا جهة شدّة العلاقة و الارتباط بینهما الّتی اوجبت غالبیّة اللفظ للمعنی و فنائه فیه و من جهة هذا الفناء ایضاً تری بأنّه قد یسری الی اللفظ ما للمعنی من الحسن و القبح، فیری اللفظ قبیحاً و حسناً مع انّ اللفظ لا یکون فیه حسنٌ و لا قبح و انّما الحسن و القبح للمعنی و لیست تلک العلاقة و الارتباط الخاصّ، من سنخ الاضافات الخارجیّة و لا من سنخ الاعتباریّات التی لا یکون صقعها الّا الذهن کما فی النسب بین الاجزاء التحلیلیّة فی المرکّبات العقلیّة فی مثل الانسان و الحیوان الناطق، بل و انّما هی متوسّطةٌ بین هاتین، فکانت سنخها من قبیل الاعتباریّات التی کان الخارج موطن منشأ اعتبارها کما نظیره فی الملکیّة و الزوجیّة و نحوهما من الاعتباریّات ممّا لا یکون الخارج موطن نفسها، بل موطن مُصِحّ اعتبارها من الانشاء القولی او الفعلی و لکن مع ذلک لها واقعیّةٌ بمعنی انّ صقعها قبل وجود اللفظ فی الخارج و ان لا یکن الّا الذهن، الّا انّها بنحوٍ ینال العقل خارجیّتها عند وجود طرفیها تبعاً لها بنحو القضیّة الحقیقیّة بأنّه لو وجد اللفظ، وجد العلاقة و الارتباط بینه و بین المعنی نظیر الملازمات کالملازمة بین النار و الحرارة، فکما انّ صقع هذه الملازمة طبعاً لوجود طرفیها خارجیّةٌ، کذلک تلک العلاقة و الارتباط الخاصّ بین اللفظ و المعنی، فإنّ العلقة الحاصلة بینهما بالجعل لمّا کانت بین الطبیعتین یعنی طبیعة اللفظ و طبیعة المعنی، فقبل وجود طرفیها خارجاً لا یکون صقعها الّا الذهن، و لکن بعد وجود طرفیها تبعاً لهما، تصیر الملازمة بینهما ایضاً خارجیّة، فکلّما وجد اللفظ فی الخارج، یتحقّق العلقة و الارتباط بینها و بین المعنی و یکفی فی خارجیّتها کون الخارج ظرفاً لمنشأ انتزاعها».[1]
با تأمل در کلام ایشان راجع به تعریف وضع در نهایة الافکار، منهاج الاصول و برخی تقریرات دیگر، چند نکته روشن میشود:
نکته اول اینکه ایشان در صدد بیان تعریفی متفاوت از تعریف محقق خراسانی «رحمة الله علیه» برای وضع نیست، چون در عبارت نهایة الافکار فرمودهاند: «حقیقة الوضع و انّه عبارةٌ عن نحو اضافةٍ و اختصاصٍ خاصّ»[2] و این عین عبارت محقق خراسانی «رحمة الله علیه» در تعریف است که محقق عراقی «رحمة الله علیه» در مقام توضیح و رفع ابهام از تعبیر «نحوٍ خاصٍّ» در آن میفرمایند: «توجب غالبیّة اللفظ للمعنی».[3]
این نکته در منهاج الاصول بسیار روشنتر میباشد؛ محقق عراقی «رحمة الله علیه» در منهاج الاصول ابتدا میفرمایند: «الوضع نحو اختصاص اللفظ بالمعنی و ارتباطٍ خاصٍّ بینهما ناشٍ من تخصیصه به تارةً و من کثرة الاستعمال اخری و تعریفه بهذا اصوب من تعریف بعضٍ بتخصیص اللفظ بالمعنی»، اذ هو یختصّ بالتعیین»[4] که همان تعریف محقق خراسانی «رحمة الله علیه» میباشد و سپس در مقام رفع ابهام از تعبیر «نحو اختصاص» در این تعریف میفرمایند: «فاعلم انّ الاختصاص الواقع بین شیئین امّا خارجیّةٌ او ذهنیّة ...».[5]
نکتۀ دوم آنکه از نگاه محقق عراقی «رحمة الله علیه»، اختصاص، ارتباط و علقه میان لفظ و معنی، امر اعتباری محض نیست، بلکه امر واقعی خارجی میباشد؛ زیرا اختصاص، ارتباط و علقه میان لفظ و معنی، امری انتزاعی است که منشأ انتزاع آن در خارج وجود دارد و برای واقعی و خارجی بودن یک حقیقت همینقدر کافی است که منشأ انتزاع آن، امر واقعی خارجی باشد و منشأ انتزاع این علقه و ارتباط علی ما فی نهایة الافکار، لفظ و معنی است.
نکته سوم اینکه ایشان علقه و ارتباط میان لفظ و معنی را ناشی از جعل دانسته و میفرمایند: «فإنّ العلقة الحاصلة بینهما بالجعل»[6] و معتقد هستند قبل از جعل، چنین علقه و ارتباطی میان لفظ و معنی وجود نداشته است.
نکتۀ چهارم آنکه وجود لفظ و معنی در خارج را ملازم با تحقق علقه و ارتباط میان لفظ و معنی دانسته و میفرمایند: «فإنّ العلقة الحاصلة بینهما بالجعل لمّا کانت بین الطبیعتین یعنی طبیعة اللفظ و طبیعة المعنی، فقبل وجود طرفیها خارجاً لا یکون صقعها الّا الذهن و لکن بعد وجود طرفیها تبعاً لهما، تصیر الملازمة بینهما ایضاً خارجیّةً».[7]
نکتۀ پنجم اینکه اگرچه ایشان در نکتۀ چهارم، صراحتاً وجود علقه میان لفظ و معنی را لازمۀ وجود خارجی لفظ و معنی میدانند، ولی در مقام نتیجهگیری آن را لازمۀ وجود خارجی خصوص لفظ دانسته و میفرمایند: «فکلّما وجد اللفظ فی الخارج، یتحقّق العلقة و الارتباط بینه و بین المعنی».[8]
نکتۀ ششم آنکه در کتاب منهاج الاصول بر خلاف کتاب نهایة الافکار، منشأ انتزاع علقه و ارتباط میان لفظ و معنی را جعل یا کثرت استعمال دانسته و میفرمایند: «الذی له حظٌ من الوجود خارجاً هو الفرد الخارجی الذی هو منشأٌ لانتزاع هذه النسبة التی موطنها الذهن... والاختصاص ایضاً لیس الخارج ظرفاً له، بل لمنشأها و هو الجعل»[9] ، اما در نهایة الافکار همانطور که در نکتۀ چهارم و پنجم گذشت، منشأ انتزاع علقه و ارتباط لفظ و معنی را وجود خارجی لفظ و معنی و یا خصوص وجود خارجی لفظ دانسته و جعل را سبب ایجاد و حدوث این علقه و ارتباط معرفی مینمایند.