درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

1400/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بیان امور مقدماتی/امور مربوط به ادله احکام و الفاظ شارع /وضع

 

ادامه بیان امور مقدماتی

بیان شد علمای علم اصول قبل از ورود به مباحث اصلی این علم، اموری را به عنوان مقدمه مطرح می‌نمایند و ما نیز به تبع این بزرگان از این مقدمات بحث می‌کنیم با این تفاوت که علما این مقدمات را در کنار یکدیگر و بدون تفکیک مطرح نموده‌اند، در حالی که علی التحقیق و با مطالعه در این امور روشن می‌شود این امور بر دو قسم بوده و شایسته است بحث از این امور در دو مرحله پیگیری شود: یکی مبادی علم اصول مانند تعریف علم اصول، تمایز آن با سایر علوم، غرض از علم اصول و امثال آن و دوم امور مربوط به ادلۀ احکام و الفاظ شارع مانند بحث وضع، انحاء وضع و اشتراک و امثال آنها. بحث از مرحلۀ اول یعنی مبادی علم اصول گذشت. بحث در مرحله دوم یعنی امور مربوط به ادلۀ احکام و الفاظ شارع بود که در این زمینه امر اول یعنی حکم شرعی گذشت. در ادامه به بیان امر دوم یعنی وضع خواهیم پرداخت.

امر دوم: وضع

لازم است قبل از ورود در این بحث، مقدمه‌ای مورد توجه قرار گیرد و آن دربارۀ دلالت و انواع آن است.

«دلالت»، مصدر «دلّ» بوده و به معنای آن است که شئ به گونه‌ای باشد که از درک و فهم آن، شیئی دیگر فهمیده شده و به عبارتی، هدایتگری به شیئی دیگر داشته باشد؛ در این صورت به شئ اول، دالّ و به شئ دوم، مدلول گفته می‌شود.

با توجه به آنکه دالّ، یا لفظی است یا غیر لفظی و هر یک از این دو یا عقلی هستند، یا طبعی و طبیعی و یا وضعی، لذا دلالت بر شش قسم خواهد بود: قسم اول، دلالت عقلی غیر لفظی مثل دلالت دود بر آتش؛ قسم دوم، دلالت عقلی لفظی مثل دلالت لفظ صادر شده از شخصی که زیر آوار است بر حیات او؛ قسم سوم، دلالت طبعی غیر لفظی مثل دلالت سرخی چهره بر خجل شدن شخص؛ قسم چهارم، دلالت طبعی لفظی مثل دلالت لفظ «آخ» بر درد؛ قسم پنجم، دلالت وضعی غیر لفظی مثل دلالت علائم راهنمائی و رانندگی بر قوانین مربوط به آنها و قسم ششم، دلالت وضعی لفظی مثل دلالت الفاظ بر معانی گوناگون به حسب جعل و وضع واضع.

 

گفته می‌شود مهم‌ترین قسم دلالت، قسم اخیر یعنی دلالت وضعی لفظی است؛ زیرا کثرت و تنوع الفاظ و حروف و سهولت دسترسی به آنها نسبت به سایر اقسام بیشتر بوده و لذا در مقام تفهیم و تفهّم مقاصد، بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

با توجه به این مقدمه شایسته است برای آشنایی بیشتر با اموری که به عنوان دالّ بر احکام شرعی از جانب واضع وضع شده‌اند، حقیقت وضع، اقسام آن و همچنین واضع روشن گردد.

در مورد حقیقت وضع و تعریف آن گفته می‌شود این بحث در صورتی مطرح می‌گردد که مبنای منسوب به سلیمان بن عبّاد سیمری راجع به منشأ دلالت الفاظ بر معانی پذیرفته نشود. به ایشان نسبت داده شده است که منشأ دلالت الفاظ بر معانی را تناسب ذاتی و به عبارتی رابطه تکوینی ذاتی میان نحوۀ چینش حروف در کنار یکدیگر و معانی مربوط به آنها می‌دانند؛ به گونه‌ای که مثلاً اگر حرف ضاد در ابتدا، حرف راء در وسط و حرف باء در آخر کلمه قرار گیرد، کلمه «ضرب» تکویناً مفید معنای «زدن» باشد چنان‌که اگر عنصر اکسیژن با عنصر هیدروژن ترکیب شود، تکویناً موجب ایجاد آب می‌باشد.

بطلان این معنا واضح است، زیرا اگر چنین بود، اختلاف بشر در فهم معانی الفاظ و تعدد لغات حاصل نشده و یک زبان در جهان حاکم می‌گردید.

بنابراین گفته می‌شود، منشأ دلالت الفاظ بر معانی، رابطۀ تکوینی ذاتی میان آنها نبوده و بلکه جعل و وضع علاقه و ارتباط میان لفظ و معنا می‌باشد و بر این اساس بحث از حقیقت وضع و تعریف آن متصور خواهد بود. لذا گفته می‌شود دربارۀ حقیقت جعل و وضع، میان اندیشمندان علم اصول اختلاف وجود دارد؛ بر اساس برخی تعاریف، وضع، امری واقعی می‌باشد و بر اساس برخی دیگر، امری اعتباری و بر اساس برخی دیگر، برزخی میان واقع و اعتبار است. لذا باید هر یک از این تعاریف به صورت جداگانه ذکر شده و مورد نقد و بررسی قرار گیرد.