درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

1400/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بیان امور مقدماتی/مبادی علم اصول /موضوع علم اصول

 

ادامه امر دوم: موضوع علم اصول

بیان شد که برای شناسایی موضوع علم اصول لازم است بحث در دو مرحله تعقیب گردد: مرحله اول یعنی بررسی موضوع علم به نحو عام گذشت. در ادامه به بیان مرحله دوم یعنی بررسی موضوع علم اصول خواهیم پرداخت.

مرحله دوم: بررسی موضوع علم اصول

بعد از آنکه روشن شد هر علمی نیازمند موضوع واحدی است که محور بحث در تمامی مسائل آن علم قرار گیرد گفته می‌شود در خصوص موضوع علم اصول میان اندیشمندان اصولی اختلاف نظر وجود داشته و این اختلاف نظر، ناشی از اختلاف نظر در تعریف علم اصول می‌باشد.

با مطالعه در کلمات اعلام اصولی روشن می‌شود این بزرگان در مقام بیان موضوع علم اصول فقه، به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند: یکی کسانی که موضوع علم اصول را تحت یک عنوان خاص معرفی می‌نمایند و دیگری کسانی که موضوع علم اصول را با یک عنوان کلی معرفی می‌نمایند. در ادامه به بیان اقوال مطرح در موضوع علم اصول خواهیم پرداخت.

قول اول: ادلة الفقه

برخی بزرگان موضوع علم اصول را «ادلة الفقه» معرفی نموده‌اند اگرچه تعابیر ایشان متفاوت می‌باشد.

بعضی موضوع علم اصول را با همین تعبیر «ادلة الفقه» بدون هیچ کم و زیادی مطرح نموده‌اند؛ مانند صریح کلام اسنوی از علمای اصولی عامه در نهایة السؤل که می‌گوید: «موضوع علم الاصول هو ادلّة الفقه»[1] و ظاهر کلام قدما که در تعریف علم اصول گفته‌اند: «علم الاصول، الکلام فی ادلّة الفقه» نیز آن است که موضوع علم اصول را «ادلة الفقه» می‌دانند.

بعضی دیگر مانند محقق آمدی در کتاب الإحکام از ادلة الفقه با عنوان «الادلّة الموصلة الی الاحکام الشرعیّه»[2] تعبیر نموده‌ است.

بعضی دیگر مثل امیر بادشاه حلبی در تیسیر التحریر که در شرح کتاب التحریر فی اصول الفقه جناب ابن همام نگاشته شده است، از جناب ابن همام نقل می‌نمایند که ایشان از ادلة الفقه با عنوان «الدلیل السمعی الکلّی من حیث یوصل العلم باحواله الی قدرة اثبات الاحکام»[3] تعبیر نموده است.

بعضی دیگر مثل ابن نملة در الجامع لمسائل اصول الفقه از ادلة الفقه با عنوان «الادلّة الاجمالیّة الموصلة الی الاحکام الشرعیّة»[4] تعبیر نموده‌اند.

بعضی دیگر مثل محقق قمی «رحمة الله علیه» در مقام بیان موضوع علم اصول، مانند قدما از همین تعبیر «ادلة الفقه» استفاده نموده‌اند با این تفاوت که «ادلة الفقه» را توضیح داده و می‌فرمایند: «ادلّة الفقه و هی الکتاب و السنّة و الاجماع و العقل»[5] و ظاهر کلام ایشان، ادلۀ اربعة بما هی ادلة می‌باشد.

صاحب فصول «رحمة الله علیه» می‌فرماید: «موضوع علم اصول، ادلّه اربعه به وصف دلیلیت نیست، بلکه الادلّة الاربعة بما هی هی، لا مع وصف کونها ادلّةً می‌باشد».[6]

بعضی دیگر از «ادلة الفقه» با عنوان «الحجة فی الفقه» تعبیر نموده‌اند. محقق بروجردی «رحمة الله علیه» این تعبیر را به شافعی نسبت داده و خود نیز همین تعریف را اختیار نموده است.[7] حضرت امام خمینی «رحمة الله علیه» نیز بر فرض نیاز به موضوع واحد برای علم اصول، همین تعریف را اختیار نموده‌اند[8] و اگرچه گمان این بزرگواران آن است که الحجة فی الفقه، مغایر با ادلة الفقه می‌باشد، اما علی الظاهر، این دو تعبیر مترادف بوده و تفاوتی با یکدیگر ندارند.

بعضی دیگر مثل شهید صدر «رحمة الله علیه» نیز از «ادلة الفقه» با تعبیر «الادلّة المشترکة فی الاستدلال الفقهی»[9] یاد نموده‌اند.

با توجه به این تعابیر می‌توان گفت تعریف مشهور میان علمای فریقین از موضوع علم اصول، «ادلة الفقه» می‌باشد.

قول دوم: الأدلّة و الأحکام

برخی بزرگان موضوع علم اصول را «الادلّة و الاحکام» دانسته‌اند. تفتازانی در شرح التلویح می‌گوید: «الصحیح انّ موضوعه الادلّة و الاحکام، لأنّا رجعنا الادلّة بالتعمیم الی الاربعة و الاحکام الی الخمسة و نظرنا فی المباحث المتعلّقة بکیفیّة اثبات الادلّة للاحکام اجمالاً، فوجدنا بعضها راجعة الی احوال الادلّة و بعضها الی احوال الاحکام».[10]

قول سوم: عدم نیاز علم اصول به موضوع خاص

دیدگاه سوم آن است که اساساً جمیع علوم و از جمله علم اصول، نیاز به موضوع خاصی نداشته و صرف وقوع مسائل یک علم در مسیر تحقق غرض واحد آن علم، موجب انتزاع عنوان عام و مبهمی است که همان عنوان، موضوع آن علم خواهد بود. بنابراین در علم اصول لازم نیست عنوان خاصی مثل «الادلِّة الاربعة» یا «ادلّة الفقه» یا «الحجّة فی الفقه» و امثال آن، به عنوان موضوع علم اصول قرار داده شود و صرف وقوع تمامی مسائل علم اصول در مسیر تحصیل غرض از علم اصول یعنی قدرت بر استنباط احکام شرعیه موجب انتزاع عنوان عامی است که جامع تمامی مسائل علم اصول بوده و همان عنوان، هر چه باشد، موضوع علم اصول قرار داده می‌شود.

محقق خراسانی «رحمة الله علیه» در کفایة الاصول می‌فرمایند: «موضوع علم الاصول هو الکلّی المنطبق علی موضوعات مسائله المتشتّتة، لا خصوص الادلّة الاربعة بما هی ادلّة، بل و لا بما هی هی».[11]

محقق اصفهانی «رحمة الله علیه» از تلامذۀ محقق خراسانی «رحمة الله علیه» می‌فرمایند: «موضوع علم الاصول عبارةٌ عن امورٍ متکثّرة بالذات، متّحدةٍ بالغرض».[12]

محقق خویی «رحمة الله علیه» می‌فرمایند: «موضوع علم الاصول هو الجامع الذی ینتزع من مجموع مسائله المتباینة».[13]


[1] نهاية السول شرح منهاج الوصول، الإسنوي، ج1، ص10.
[2] الإحكام في أصول الأحكام، الآمدي، أبو الحسن، ج1، ص7.
[3] تيسير التحرير، أمير باد شاه، ج1، ص18.
[4] الجامع لمسائل أصول الفقه وتطبيقاتها على المذهب الراجح، عبد الكريم النملة، ج1، ص13.
[5] قوانين الأصول، القمّي، الميرزا أبو القاسم، ج1، ص9.
[6] الفصول الغروية في الأصول الفقهية، الحائري الاصفهاني?‌، محمد حسين، ج1، ص12.
[7] لمحات الأصول‌، بروجردى، حسين، ج1، ص17.
[8] أنوار الهداية في التعليقة على الكفاية، الخميني، السيد روح الله، ج1، ص270.
[9] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج1، ص52.
[10] شرح التلويح على التوضيح، التفتازاني، ج1، ص40.
[11] كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص8.
[12] الرافد في علم الأصول، محاضرات السید علی السیستانی، السيد منير السيد عدنان القطيفي، ج1، ص116.
[13] محاضرات‌ في ‌الأصول، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص31.