درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

1400/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بیان امور مقدماتی/مبادی علم اصول /موضوع علم اصول

 

ادامۀ نکته دوم: تعریف موضوع علم

بیان شد فلاسفه در مقام تعریف موضوع هر علم به صورت عام فرموده‌اند: «موضوع کلّ علمٍ ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیّة» و همین تعریف توسط بعضی اصولیون همچون محقق خراسانی «رحمة الله علیه» در علم اصول نیز مطرح شده است. گفته شد راجع به گسترۀ این تعریف، دو دیدگاه در میان فلاسفه وجود دارد: برخی آن را مختص به موضوع علوم برهانی می‌دانند و برخی آن را عام دانسته و معتقد به شمول این تعریف نسبت به موضوع همه علوم اعم از علوم برهانی و علوم اعتباری می‌باشند. همچنین بیان گردید برای تشخیص گسترۀ این تعریف لازم است ابتدا عناصر موجود در این تعریف توضیح داده شود. عنصر اول یعنی لفظ «موضوع»، در این تعریف توضیح داده شد. در ادامه به بیان توضیح سایر عناصر این تعریف یعنی «علم»، «عوارض» و «الذاتیة» خواهیم پرداخت.

توضیح سایر عناصر تعریف

عنصر دوم در این تعریف، لفظ «علم» است و مراد از آن، مجموعۀ مسائلی است که در جهت دسترسی به غرضی خاص، مشترک باشند.

سومین عنصر، لفظ «عوارض» است و مراد از آن، مطلق امور و احوال مرتبط با موضوع علم است که در علم از آنها بحث می‌گردد. چه از مقولات عرضیۀ واقعیۀ نه‌گانۀ متکی به جوهر باشد، چه از امور انتزاعیۀ متکی به منشأ واقعی مثل امکان یا ضرورت، چه از امور اعتباریۀ محضه‌ای مثل احکام تکلیفیه و چه از نوع وجود باشد که عارض بر ماهیت می‌باشد و شکی نیست که اگر مراد از عوارض در این تعریف، خصوص قسم اول یعنی مقولات عرضیۀ واقعیۀ نه‌گانۀ متکی به جوهر باشد لازم می‌آید بسیاری از مسائل علم فلسفه و تمام مسائل مثل علم فقه از تحت این علوم خارج گردد و حال آنکه این مسائل از نگاه خود کسانی که متعرض این تعریف هستند، داخل در این علوم دانسته می‌شود. بنابراین قطعاً مراد از لفظ «عوارض» در این تعریف از نظر کسانی که این تعریف را ذکر نموده‌اند، خصوص مقولات عرضیۀ واقعیۀ نه‌گانۀ متکی به جوهر نخواهد بود.

 

عنصر چهارم در این تعریف، لفظ «ذاتیة» می‌باشد که به عنوان وصف برای لفظ «عوارض» آمده است و به نظر می‌رسد مراد از آن، خصوص عوارضی است که اسناد آن به موضوع از نگاه عرفی، اسنادی حقیقی بوده باشد و این در صورتی است که عرض بر موضوع، بدون واسطه جلیه و واضح عارض شده باشد؛ یعنی یا عروض عرض بر موضوع اساساً مستقیم و بی‌واسطه باشد و یا باواسطۀ خفیه‌ای که از نگاه عرف، کالعدم به حساب می‌آید.

توضیح مطلب آن است که لفظ «ذاتی» در استعمالات و محاورات علمی، در چند معنا به کار می‌رود:

1. ذاتی باب ایساغوجی که عبارت است از جنس و فصل که از مقومات یک شئ و داخل در ماهیت آن می‌باشند و از آن به ذاتی باب کلیات خمس نیز یاد می‌شود.

2. ذاتی باب برهان که عبارت است از مطلق آنچه ذات شئ برای انتزاع آن کفایت می‌نماید، چه ذاتی باب ایساغوجی باشد مانند جنسیت و چه نباشد مانند امکان که هر دو از نفس ذات و ماهیتی مثل انسان به لحاظ وجودش انتزاع می‌گردد و انتزاع آنها هیچ نیازی به واسطه شدن شئ دیگری زائد بر ذات شئ ندارد.

3. ذاتی خارج محمول یا «محمول من صمیمه» که عبارت است از آنچه که خارج از ذاتیات شئ می‌باشد، ولی بدون واسطه و مستقیماً از نفس ذات شئ انتزاع می‌گردد؛ چه از امور واقعیه باشد مثل علیت و معلولیت و چه از امور اعتباریه، در مقابل محمول بالضمیمه که خارج از ذاتیات شئ بوده و انتزاع آن از ذات، نیازمند امری خارج از ذات می‌باشد مانند «ابیض» که بدون انضمام «بیاض» به شئ، قابل انتزاع از شئ نیست.

4. ذاتی باب حمل که ازآن به «حمل اولی ذاتی» نیز تعبیر می‌شود و عبارت است از اینکه حمل یک شئ بر موضوع، بدون هیچ واسطۀ جلیه‌ای صورت پذیرفته و اسناد آن به موضوع، اسنادی حقیقی باشد. در مقابل عرض غریب یعنی آنچه که حمل آن بر موضوع، نیازمند واسطه‌ای جلیه بوده و اسناد آن به موضوع از نظر عرف، اسنادی مجازی به حساب می‌آید. این معنا از ذاتی، اعم از سه معنای گذشته بوده و مراد از «الذاتیة» در تعریف موضوع هر علم به «ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیّة» همین معنا می‌باشد.

با توجه به روشن شدن معنای عناصر چهارگانۀ مذکور در تعریف موضوع هر علم نتیجه گرفته می‌شود مقصود از تعریف موضوع کل علمٍ ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیّة، آن است که موضوع هر علمی عبارت است از آنچه محور بحث از محمولات و عوارضی است که مرتبط به آن بوده و از نظر عرف، بدون هیچ واسطۀ جلیه‌ای بر آن حمل می‌گردند؛ چه ذاتی باب ایساغوجی باشد، چه ذاتی باب برهان و چه خارج محمول.