98/09/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حج/استطاعت /مساله 47 راه دریایی و هوایی
مسألة 47: لو انحصر الطريق في البحر أو الجوّ وجب الذهاب إلا مع خوف الغرق أو السقوط أو المرض خوفا عقلائيا أو استلزم الإخلال بأصل صلاته لا بتبديل بعض حالاتها، و أما لو استلزم أكل النجس و شربه فلا يبعد وجوبه مع الاحتراز عن النجس حتى الإمكان و الاقتصار على مقدار الضرورة و لو لم يحترز كذلك صح حجه و إن أثم، كما لو ركب المغصوب إلى الميقات بل إلى مكة و منى و عرفات، فإنه آثم، و صح حجه، و كذا لو استقر عليه الحج و كان عليه خمس أو زكاة أو غيرهما من الحقوق الواجبة، فإنه يجب أداؤها. فلو مشى إلى الحج مع ذلك أثم و صح حجه، نعم لو كانت الحقوق في عين ماله فحكمه حكم الغصب و قد مر.[1]
فرع اول: وجوب و عدم وجوب حج از طریق دریایی یا هوائی در فرض مسدود بودن طریق زمینی
اگر طریق رفتن به حج منحصر در راه دریایی یا هوائی باشد و راه زمینی مسدود باشد آیا بر مکلف واجب است سوار بر کشتی و یا هواپیما شده و به حج رود؟
حضرت امام میفرماید: در صورتی که مکلف ترسی از غرق شدن یا مریضی و یا سقوط هواپیما به نحو خوف عقلائی نداشته باشد و رفتن او به حج از این دو طریق مستلزم ترک واجب و یا فعل حرامی نباشد حج بلااشکال بر او واجب است چون تمام ملاک در وجوب حج، حصول استطاعت است و فرق نمیکند این استطاعت از طریق زمینی حاصل شود یا از سایر طرق.
اما اشکال در جائی است که خوف بر نفس خود از غرق شدن یا مریضی یا سقوط یا استلزام به ترک واجب یا فعل حرام داشته باشد که در این صورت آیا حج واجب و استطاعت صادق است؟
تحقیق در این خصوص نیاز به بحث در ذیل چند امر دارد:
امر اول:
اگر طریق رفتن به حج منحصر به دریا و سوار شدن بر کشتی و یا آسمان و سوار شدن بر هواپیما باشد و از طرفی خوف غرق شدن کشتی یا سقوط هواپیما یا ابتلای به مرض در این دو مسیر وجود داشته باشد آیا حج واجب است و باید از این دو طریق طی مسیر شود یا حج واجب نیست و استطاعت منتفی میباشد؟
در این خصوص طبق تحقیقی که انجام شده چند نظریه مطرح است:
نظریه اول:
در صورتی که ظن به سلامت در این طی مسیر غالب باشد انجام حج واجب است و در صورتی که ظن به گرفتاری غالب باشد واجب نیست.
این نظریه را ابتدا شیخ طوسی مطرح کرده که عبارت است «سكان الجزائر و السواحل الذين لا طريق لهم غير البحر، يلزمهم ركوبه إلى الحج إذا غلب في ظنهم السلامة، فإن غلب في ظنهم العطب لا يجب عليهم ذلك.»[2]
حاصل فرمایش این است که در صورتی که ظن به سلامت وجود دارد اعتنای به مجرد خوف نباید شود و در صورتی که ظن به عدم سلامت و امثال آن وجود دارد حج واجب نیست.
استدلالی که ایشان برای اثبات این نظریه بیان میکند این است که در صورت غلبه ظن به سلامت، تخلیۀ السرب و مفتوح بودن طریق حاصل میشود و در صدق تخلیۀ السرب، قطع به سلامت لازم نیست چون قطع به سلامت هیچگاه محقق نمیشود.[3] [4]
علاوه بر شیخ، محقق حلی[5] [6] و علامه حلی[7] هم این نظر را اختیار کردهاند.[8]
نظریه دوم:
در چنین فرضی انجام حج مطلقا واجب نیست و به مجرد خوف از این امور، وجوب حج ساقط میشود و فرقی نیست بین اینکه ظن به سلامت باشد یا نباشد.
این نظریه را علامه حلی مطرح کرده و میفرماید: «لو خاف من ركوب البحر و لا طريق آمنا سواه، سقط الفرض في ذلك العام، و لو لم يخف من ركوبه، وجب عليه الحجّ.»[9]
نظریه سوم:
در صورت حصول خوف چنانچه عقلائی باشد حج واجب نیست و چنانچه غیر عقلائی باشد سوار شدن بر کشتی و هواپیما و رفتن به حج واجب است.
این نظریه را میتوان از فرمایشات صاحب جواهر استظهار نمود چون خوف در کلام ایشان مقید به «لم يكن خوف معتدٌبه» شده است.[10] [11] علاوه بر ایشان، سید محقق یزدی تصریح به این قید میکند[12] [13] و حضرت امام هم قید «خوفا عقلائيا» را اضافه میکند. بر اساس این نظریه اگر طی مسیر از طریق دریا و یا آسمان همراه با خوف عقلائی باشد حج ساقط میگردد و إلا فلا.
نظریه چهارم:
چنانچه خوف طی مسیر به حدی باشد که سفر از مسیر دریایی و یا هوایی را سفری حرجی برای مکلف نماید در این صورت حج واجب نیست فرقی ندارد خوف عقلائی باشد یا غیر عقلائی.
این نظریه را سید محقق خوئی مطرح کرده و بعضی از شاگردانش از فقهای نجف و فقهای معاصر آن را اختیار کردهاند.[14] [15] [16]
ایشان ذیل کلام سید محقق یزدی میفرماید: «لا ريب في عدم اختصاص وجوب الحج بطريق دون طريق لان المطلوب هو الإتيان بالحج، من دون اختصاص بطريق، فلو انحصر الطريق في البحر وجب ركوبه، نعم إذا خاف على نفسه من الغرق، أو المرض لا يجب الحج و ان كان خوفا غير عقلائي، لأن الملاك في سقوط الحج هو حصول الخرج. و إذا بلغ خوفه إلى حد يكون السفر و ركوب البحر حرجا عليه يسقط وجوب الحج لنفي الحرج، و ان كان منشأ الخوف و الحرج امرا غير عقلائي- كما قد يتفق ذلك الشخص الذي يتخوف كثيرا. و بالجملة: دليل نفي الحرج لا يختص بموارد الخوف العقلائي و انما العبرة بتحقق الحرج و عدمه فإذا كان تحمل الخوف حرجيا عليه يسقط الوجوب و ان كان منشأ الخوف امرا غير عقلائي. و إلا يجب عليه السفر بالركوب في البحر و لا فرق بينه و بين السفر غير البحري.»[17]