درس خارج فقه استاد محمد یزدی

96/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طلاق خُلع

بحث در خلع است و گفتیم که در لغت به معنای درآوردن لباس است. از روایات و فتاوا استفاده کردیم که خلع صیغه ی مخصوص به خودش را دارد و در کتب فقهی بابی تحت عنوان «خلع و مباراتـ وجود دارد که مسائل مربوط به خُلع را در آن بحث کرده اند.

در جلسه ی گذشته گفتیم که اگر زن از طلاق ناراضی باشد و به مرد چیزی بذل کند مرد می تواند با لفظ «خالعتک» یا «انتِ مختلعة» او را طلاق خلع دهد. همچنین گفتیم که لازم نیست بعد از آن از لفظ طلاق استفاده کند و چهار روایت صحیحه و حسنه بر آن دلالت داشت و اینکه اگر بعد از آن از لفظ طلاق استفاده شود در واقع همان طلاق محسوب می شود نه خلع.

بحث دیگر این است که خلع از لحاظ ماهیّت طلاق است یا فسخ؟ اگر از باب طلاق باشد یک طلاق حساب می شود و اگر به سه تا برسد احتیاج به محلّل دارد ولی اگر از باب فسخ باشد دیگر طلاق نیست و در سومین مورد احتیاج به محلّل ندارند.

به هر حال اگر زن با تعابیر مختلف مانند: «لا اغتسل منک من جنابة» و «لا اطیعک» نارضایتی خود را اعلام کند و مبلغی را بذل نماید و مرد هم او را طلاق خلع دهد آنها از هم جدا می شوند و مرد دیگر حق رجوع ندارد.

ما گفتیم: خلع ماهیة طلاق محسوب می شود و در روایات باب عباراتی مانند «تطلیقة» و مانند آن آمده است. طلاق خلع یک نوع معامله است زیرا زن که در ازای بضع مبلغی را تحت عنوان مهر گرفته و آن یا بخشی از آن را به مرد می دهد که در ازای آن او را طلاق دهد.

در اینجا دو فرع وجود دارد:

فرع اول اینکه: اگر زن به ازای هزار دینار تقاضای طلاق کند و مرد او را طلاق خلع دهد در اینجا نه طلاق اتفاق می افتد نه خلع. زیرا زن طلاق را طلب می کند ولی مرد او را طلاق خلع می دهد. به هر حال چه ماهیّت طلاق خلع، طلاق مرسوم باشد یا فسخ در هر حال نه طلاق اتفاق می افتد و نه خلع.

صاحب جواهر اشکال می کند و درصدد است ثابت کند که ماهیّت خلع در اینجا همان طلاق است و طلاق هم اتفاق می افتد.

فرع دوم این است که اگر زن به ازای هزار دینار تقاضای خلع کند ولی مرد او را طلاق دهد نه خلع صاحب شرایع می فرماید: اگر ماهیّت خلع همان فسخ باشد طلاق واقع می شود ولی زوج مستحق بذل نیست زیرا زن را طلاق خلع نداده است.

صاحب جواهر در اینجا می فرماید: مطلوب زن به هر حال که همان جدایی است محقق شده است زیرا ماهیّت خلع همان طلاق است.

ما معتقد هستیم که در این فرع طلاق واقع می شود زیرا طلاق دست مرد است و شرایط طلاق هم رعایت شده است ولی مرد نمی تواند بذل را بگیرد.

فرع بعدی این است که اگر مرد به زن بگوید: «انتِ طالق بالف» الف هیچ تأثیری در ماهیّت طلاق ندارد و طلاق رجعی واقع می شود. محقق در این فرع می فرماید: لو ابتدأ فقال: أنت طالق بألف، أو: عليك ألف، صحّ الطلاق رجعيّا، و لم يلزمها الألف[1]

فرع دیگر این است که محقق می فرماید: إذا قالت: طلّقني بألف، كان الجواب على الفور، فإن تأخّر لم يستحقّ عوضا، و كان الطلاق رجعيّا.[2]

اگر زن به مرد بگوید که در ازای هزار دینار من را طلاق بده و مرد بلافاصله او را طلاق ندهد و بعد از تدبر و تفکر او را طلاق دهد طلاق خلع انجام نمی گیرد بلکه طلاق مزبور طلاق رجعی است. خلع یک نوع مبادله است و در آن فوریت شرط است.

 


[1] مسالک الافهام، شهید ثانی، ج9، ص376.
[2] مسالک الافهام، شهید ثانی، ج9، ص384.