درس خارج فقه استاد محمد یزدی

96/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط طلاق

بحث در مورد طلاق زوجه است. طلاق در أمه و زنی که متعه ی انسان است وجود ندارد. البته بحث کنیز الآن مطرح نیست و در صدر اسلام وجود داشته است.

شرط اول طلاق این است که زن، زوجه ی انسان باشد و الا اجرای صیغه ی طلاق برای غیر زوجه بی اثر می باشد چه زن محلله بالتملیک باشد و چه محلله بالتمتع و چه زنی اجنبیه باشد.

صاحب جواهر در اینجا اشکال می کند که در باب متعه گفتیم که زنان متعه به عنوان مستأجره است و از چهار زن حساب نمی شوند بنا بر این اگر کسی چهار زن داشته باشد می تواند همسر دیگری را به عنوان متعه داشته باشد زیرا زن متمع بها اصلا زوجه نیست.

حال اگر کسی که الآن زوجه نیست را طلاق دهد طلاق محقق نمی شود مثلا زنی هست که مرد قرار است با او ازدواج کند. مرد نمی تواند در مورد چنین زنی قبل از آنکه زوجه شده باشد طلاق را اجراء کند.

 

بررسی روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ‌ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ قَالَ كُلُّ امْرَأَةٍ أَتَزَوَّجُهَا مَا عَاشَتْ‌ أُمِّي‌ فَهِيَ طَالِقٌ فَقَالَ لَا طَلَاقَ إِلَّا بَعْدَ نِكَاحٍ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا بَعْدَ مِلْكٍ.[1]

راوی در واقع می خواهد بگوید تا مادرم زنده است زن نمی گیرم (شاید مادرش مخالف با زن گرفتن او بود.)

 

عن عبد الرحمن ابن عوف قال: دعتني أمي إلى قريب لها (مادرم نسبت به خانمی که از خویشاوندان بود به من پیشنهاد کرد که او را به همسری بگیرم) فراودتنى في المهر (با او در مورد مهر به توافق نرسیدم)، فقلت: إن نكحتها فهي طالق، ثم سألت النبي صلى الله عليه و آله، فقال: انكحها فقال: لا طلاق قبل النكاح»(بنا بر این طلاق سابق بی فایده بوده است).[2]

 

جمله ی «لا طلاق قبل النکاح» را در قواعد فقهیه به شکل یک قاعده بحث کرده اند.

به هر حال حتی اگر همسر مشخصا اسم زنی را ببرد و بگوید که اگر با او ازدواج کردم مطلقه باشد یا به طور کلی بگوید که تا فلان زمان هر زنی را که با او ازدواج کرده ام مطلقه باشد، طلاق در هیچ کدام واقع نمی شود.

 

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ إِنْ تَزَوَّجْتُ فُلَانَةَ (که زنی را مشخصا نام می برد) فَهِيَ طَالِقٌ وَ إِنِ اشْتَرَيْتُ فُلَاناً فَهُوَ حُرٌّ وَ إِنِ اشْتَرَيْتُ هَذَا الثَّوْبَ فَهُوَ (فِي الْمَسَاكِينِ) فَقَالَ لَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ لَا يُطَلِّقُ إِلَّا مَا يَمْلِكُ (وَ لَا يُعْتِقُ إِلَّا مَا يَمْلِكُ) وَ لَا (يَصَّدَّقُ إِلَّا مَا) يَمْلِكُ.[3]

 

شرط دوم این است که طلاق مخصوص عقد دائم است بنا بر این در متعه طلاق نیست و با تمام شدن مدت یا بذل مدت، جدایی حاصل می شود. به هر حال باید زوجیت محقق شود تا طلاق موضوع پیدا کند همچنین در امه طلاق وجود ندارد.

 

شرط سوم این است که همسر طاهر از حیض و نفاس باشد. طلاق در حیض و نفاس باطل است. البته زن اگر غیر مدخوله باشد طلاقش اشکال ندارد حتی اگر در حال حیض باشد. همچنین اگر حامل باشد می توان او را طلاق داد.

 

مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يُطَلِّقُ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ حَائِضٌ قَالَ الطَّلَاقُ عَلَى غَيْرِ السُّنَّةِ بَاطِلٌ. [4]

 

حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُكَيْرٍ وَ بُرَيْدٍ وَ فُضَيْلٍ وَ إِسْمَاعِيلَ‌ الْأَزْرَقِ وَ مَعْمَرِ بْنِ يَحْيَى كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمَا قَالا إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ فِي دَمِ النِّفَاسِ أَوْ طَلَّقَهَا بَعْدَ مَا يَمَسُّهَا (زیرا زن را در طهر مواقعه نیز نمی توان طلاق داد) فَلَيْسَ طَلَاقُهُ إِيَّاهَا بِطَلَاقٍ الْحَدِيث‌[5]

از این روایت تعبیر به روایت فضلاء می کنند زیرا شاگردان برجسته ی امام باقر و امام صادق علیهما السلام آن را نقل کرده اند شاید همه در مجلس درسی که حضرت این روایت را فرموده بود حضور داشتند. این عده بر خلاف افرادی مانند عطار و تمار و قناط بودند که شغل آزاد داشتند و گهگاه در محضر درس حضرت هم حضور می یافتند. این عده از فقهاء و افراد برجسته بودند.

به هر حال طلاق در حال حیض و در طهر مواقعه صحیح نیست هرچند زن هرگز باردار نشود. یکی از فلسفه های آن حفظ نسب است زیرا اگر زن در حال حیض باشد امکان دارد از شوهر خود حمل داشته باشد و اگر ازدواج کند مشخص نمی شود که حملی که دارد از شوهر قبلی اوست یا از شوهر بعدی او. به همین دلیل اگر زن غیر مدخول بها باشد لازم نیست حائض نباشد.

از این رو اگر زن و شوهر به دلیل مسافرت و مانند آن به اندازه ی چند طهر از هم دور باشند طلاق دادن زن در حال حیض بلا اشکال است.

 

بحث اخلاقی:

امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ی همام فرمود: اگر مؤمنان که شب ها نماز شب و قرآن می خوانند اگر به آیات تخویف برسند أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ‌ قُلُوبِهِمْ‌ (به آنها گوش جان می سپارند) وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ[6]

باید روایات نماز شب را مرور کرد و سعی نمود که نماز شب را ترک نکرد. همچنین باید روزانه لا اقل چند آیه از قرآن را خواند به این گونه که از اول قرآن شروع کنیم و به ترتیب روزانه چند آیه را بخوانیم.

از آیات قرآن استفاده می شود که وقتی کفار را به جهنم می برند خزنه ی جهنم از آنها سؤال می کنند: ﴿أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا[7] البته مراد کفر اعتقادی نیست بلکه اعمالی هم هست که ترک آنها موجب کفر عملی می شود.

خزنه ی بهشت هم هنگام ورود اهل بهشت به جنت به آنها می گویند: ﴿سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ‌ فَادْخُلُوها خالِدينَ[8]

 


[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج22، ص31، ابواب مقدمات الطلاق، باب12، شماره 27945، ح1، ط آل البیت.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج32، ص27.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج22، ص32، ابواب مقدمات الطلاق، باب12، شماره 27946، ح2، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج22، ص20، ابواب مقدمات الطلاق، باب8، شماره 27912، ح3، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج22، ص20، ابواب مقدمات الطلاق، باب8، شماره 27914، ح5، ط آل البیت.
[6] نهج البلاغه، صبحی صالح، ص304.
[7] زمر/سوره39، آیه71.
[8] زمر/سوره39، آیه73.