درس خارج فقه استاد محمد یزدی

96/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نفقه بر اقارب

بحث در وجوب نفقات است و گفتیم که قدر متیقن مورد انفاق در اقارب، پدر و مادر و جد و جده می باشند. ما زاد بر این چند مورد و حتی مادر پدر و پدر مادر واجب نیست و اصل نیز عدم است. مرحوم محقق هم در این مورد می گوید: ولا تجب النفقة على غير العمودين من الأقارب، كالأخوة والأعمام والأخوال وغيرهم، لكن تستحب وتتأكد في الوارث منهم.[1]

بعد از پدر و مادر و جد و جده، مستحب است که فرد بر سایر اقارب انفاق کند. البته اصل انفاق کار مستحبی است.

مخفی نماند که گاه بحث در این است که فرد انفاق های واجب مانند زکات و امثال آن را پرداخت می کند که این مورد به بحث ما ارتباطی ندارد و گاه بحث در انفاقاتی است که مورد تکلیف است و آن اینکه انسان از درآمد خود بعد از آنکه خود، زوجه و پدر و مادر و ولد را اداره می کند به دیگران نیز بدهد که گفتیم این نوع انفاق مستحب است و شایسته است که انسان در صورت توان نفقه ی مابقی اقارب را نیز پرداخت کند. البته نسبت به ورثه، این استحباب مؤکد می باشد.

در باب انفاقات در وسائل الشیعه روایات عدیده ای در مورد انفاق مستحب و علی الخصوص در مورد ورثه وارد شده است.

از روایات استفاده می شود که انسان ابتدا باید خودش را تأمین کند آن هم بالمعروف یعنی بدون اسراف و تبذیر و در مرحله ی دوم زوجه و اولاد و ابوین خود را تأمین کند و در مرحله ی بعد برادرها، اعمام و اخوال و بعد، سایر ورثه و مازاد بر آن، عشیره و هر فرد دیگر قرار دارند.

در انفاق کننده شرط است که قدرت بر انفاق داشته باشد و همچنین در منفق علیه شرط است که فقیر باشد. انفاق کننده لازم نیست که بر خودش سخت بگیرد بلکه باید به نحو متعارف زندگی خود را تأمین کند و ما زاد بر آن به سراغ نفقات برود.

قدرت بر انفاق علاوه بر اینکه در روایات ذکر شده است، امری عقلایی است و احتیاج به استدلال ندارد زیرا فرد باید دارا باشد تا بتواند انفاق کند و الا اگر کسی به نان شب خود محتاج است چگونه می تواند انفاق کند. (البته ایثار کردن مسأله ی جداگانه ای است)

همچنین همان گونه که گفتیم در منفق علیه شرط است که فقیر باشند. البته فقر را باید توضیح داد که بر چه مقدار فقر صدق می کند. امروزه برای افراد خط فقری را مشخص می کنند و می گویند که اگر کسی تا فلان مقدار درآمد نداشته باشد فقیر است و یا زیر خط فقر می باشد. چنین چیزی که از باب حقوقی مطرح می شود ملاک شرعی ندارد.

از لحاظ شرعی هشت ردیف برای زکات ذکر شده است که در آیه ی شریفه به آنها اشاره شده است: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ ِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ[2]

در تفسیر این آیه بحث کرده اند که آیا فقیر و مسکین دو تا هستند یا هر دو به یک نفر بر می گردد. صاحب المیزان قائل شدند که حتما دو گروه می باشند و در نتیجه آیه به هشت مورد اشاره می کند.

در اینکه تفاوت این دو در چیست در میان مفسرین اختلاف است و برای هیچ کدام هم دلیل منطقی و برهانی وجود ندارد. مثلا در فقیر گفته اند: «العفیف الذی لا یسأل» ولی مسکین عبارت است از «العفیف الذی یسأل» و گفته اند که مسکین از مسکنت می آید و اینکه فرد ساکن است و در جایی نشسته و سؤال می کند.

بعضی نیز گفته اند که فقیر به کسی می گویند که زمینگیر است و نمی تواند به دنبال کار رود ولی مسکین می تواند دنبال کار رود.

به هر حال آنچه در ما نحن فیه به آن احتیاج داریم این است که ملاک در فقر چیست. گفته شده است که فقیر به کسی می گویند که هزینه ی سالانه ی او با درآمد سالانه ی او با هم یکسان نباشد. بنا بر این گاه پدر و مادر انسان پول دارند مثلا می توانند کار کنند ولی هزینه ی کافی برای زندگی متعارف خود ندارند.

البته مخفی نماند که مراد این نیست که فرد فقط خوراک و پوشاک داشته باشد. بلکه بالاتر است باید زندگی متعارف و در شأن خود را داشته باشد. مثلا کسی هست شأنش اقتضا می کند که تلفن داشته باشد ولی ندارد و یا پول آب و برق و یا اجازه خانه و پول بنزین ماشین (برای کسی که داشتن ماشین در شأن اوست) و یا هزینه ی ایاب و ذهاب از منزل تا محل کار و مانند آن را ندارد. اینها هم جزء نفقات واجب می باشد که باید تأمین شود.

بالاخره باید هزینه ی آنها در حدی که «معروف» است تأمین شود. در حدیث زوجه ی ابو سفیان هم خواندیم که رسول خدا (ص) به او فرمود: خُذِي‌ مَا يَكْفِيكِ‌ وَ وُلْدَكِ بِالْمَعْرُوفِ[3]

صاحب وسائل الشیعه نیز بابی تحت عنوان «کفایت» و مقدار آن آورده و روایات باب را در آن ذکر کرده است.

در اینجا این سؤال مطرح است که گاه فرد، اجرت کار دارد و کار هم می تواند بکند ولی کار را مثلا پشت میز نشستن می داند و کار دیگری که فعالیت بدنی بیشتری داشته باشد انجام نمی دهد و یا مثلا کار برای او هست ولی مثلا باید آبدارچی باشد و او این کار را در شأن خود نمی داند.

در اینجا باید گفت که گاه عرفا کار مزبور در شأن او نیست ولی گاه خودش آن کار را در شأن خود نمی داند مثلا کسی است که لیسانس دارد و می تواند مسافرکشی کند ولی خودش این کار را در شأن خود نمی داند. در اینجا اگر عرفا کار مزبور در شأن او نباشد شاید بتوان گفت که عرفا او نمی تواند کار کند و فقیر محسوب می شود. ولی اگر توقع خودش بالا رفته باشد و در نتیجه به آن کار تن در ندهد، عرفا او توان کار دارد و جزء فقراء نیست.

گاه فرد در بدن نقص دارد مثلا نابینا است و گاه نقص در حکم دارد مثلا مجنون است که در نتیجه نمی تواند خودش برای خودش تصمیم بگیرد و یا اینکه صغیر و غیر بالغ است.

البته امروزه برای نابینایان و ناشنوایان مشاغلی خاص به خودشان وجود دارد در نتیجه اگر آنها به این گونه کارها مشغول باشند فقیر محسوب نمی شوند. بنا بر این در هر زمان باید شرایط آن زمان و مکان را لحاظ کرد. مثلا فرد نابینایی است که هرچند برای او کار وجود دارد ولی در مکانی زندگی می کند که این کار در آنجا موجود نیست و او هم نمی تواند محل زندگی خود را تغییر دهد.

صاحب شرایع می فرماید: ويشترط في المنفق القدرة، فلو حصل له قدر كفايته، اقتصر على نفسه، فإن فضل شئ فلزوجته، فإن فضل فللأبوين والأولاد.[4]

آنچه صاحب شرایع فرموده است برگرفته از متن روایات می باشد.

 

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع (امام باقر علیه السلام) إِنَّ لِي ضَيْعَةً (باغ یا مزرعه ای دارم) بِالْجَبَلِ (یا جبل عامل بوده و یا مراد او کوهستان بوده است) أَشْتَغِلُهَا (یعنی آن ضیعه را مشغول کرده ام یعنی مثلا یا آن را اجاره داده ام و امثال آن نه اینکه خودم هم آنجا کار می کنم) فِي‌ كُلِ‌ سَنَةٍ ثَلَاثَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ فَأُنْفِقُ عَلَى عِيَالِي مِنْهَا أَلْفَيْ دِرْهَمٍ وَ أَتَصَدَّقُ مِنْهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنْ كَانَتِ الْأَلْفَانِ تَكْفِيهِمْ فِي جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ لِسَنَتِهِمْ (که این احتیاجات با شرایط زمان و مکان متفاوت می شود حتی شاید زیارت مستحبه ی آنها را هم شامل شود زیرا نمی شود که زن و بچه در طول سال به زیارت نروند) فَقَدْ نَظَرْتَ لِنَفْسِكَ وَ وُفِّقْتَ لِرُشْدِكَ (هم درست فکر کرده اند و هم برای پیشرفت خودت برنامه ی درستی ریخته ای) وَ أَجْرَيْتَ نَفْسَكَ فِي حَيَاتِكَ بِمَنْزِلَةِ مَا يُوصِي بِهِ الْحَيُّ عِنْدَ مَوْتِهِ (در زندگی ات به گونه ای زندگی کرده ای که فردی که هنگام مرگش وصیت می کند. یعنی هنگامی که فرد می خواهد از دنیا برود مال و منال خود را حساب می کند و طبق آن وصیت می کند و گاه می بیند که اموال زیادی را جمع کرده است و از آنها استفاده نکرده و به ورثه باید واگذار کند که اگر در راه خیر مصرف کنند از زحمت او استفاده کرده اند و اگر در راه شر مصرف کنند وزر و وبالش هم به گردن اوست زیرا هم در جمع آوری آن مال زحمت کشیده و هم ورثه آن را در حرام مصرف کرده اند).[5]

سند این روایت خوب است و در مورد سهل بن زیاد هم گفتیم که امر در مورد آن سهل است.


[1] شرایع الاسلام، محقق حلی، ج2، ص573.
[2] توبه/سوره9، آیه60.
[3] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص232، ط بیروت.
[4] شرایع الاسلام، محقق حلی، ج2، ص574.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج21، ص542، ابواب النفقات، باب21، شماره 27812، ح1، ط آل البیت.