درس خارج فقه استاد محمد یزدی

کتاب القضاء

91/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حدود؛ سحق؛ ملحقات؛ مسأله 2؛ حامله شدن بکر از طریق مساحقه
 
  مأخذ: (شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام محقق حلّى، نجم الدين، جعفر بن حسن، جلد 4 صفحه 148) «الباب الثاني في اللواط و السحق و القيادة
 الأولى لا كفالة في حد و لا تأخير فيه مع الإمكان و الأمن من توجه ضرر و لا شفاعة في إسقاطه.
 الثانية لو وطئ زوجته فساحقت بكرا فحملت قال في النهاية على المرأة الرجم و على الصبية جلد مائة بعد الوضع و يلحق الولد بالرجل و يلزم المرأة المهر أما الرجم فعلى ما مضى من التردد و أشبهه الاقتصار على الجلد و أما جلد الصبية فموجبه ثابت و هي المساحقة و أما لحوق الولد فلأنه ماء غير زان و قد انخلق منه الولد فيلحق به و أما المهر فلأنها سبب في إذهاب العذرة و ديتها مهر نسائها و ليست كالزانية في سقوط دية العذرة لأن الزانية أذنت في الافتضاض و ليست هذه كذا و أنكر بعض المتأخرين ذلك و ظن أن المساحقة كالزانية في سقوط دية العذرة و سقوط النسب.»
 اگر کسی با همسرش مجامعت کند؛ و این زن تا هنوز گرم است و حرارت مباشرت را دارد؛ با بکری مساحقه کند؛ که سبب انتقال نطفه به او شود؛(خود مسأله انتقال نطفه به غیر از راه مباشرت در دنیای امروز مطرح است؛ که در جای خودش باید بحث شود) در این صورت، حرمت مساحقه که روشن است و حکم خودش را دارد؛ چون مساحقه کننده محصنه است؛ حکم او رجم است؛ البته در حکم مساحقه کننده اختلاف بود که حکمش حکم زناست و محصن و غیر محصن متفاوت است؛ یا مطلقا حکمش رجم است؛ و مساحقه شونده هم باید حدّ بخورد؛ لکن چون زن حامله است؛ باید صبر کنند تا وضع حمل کند؛ بعد حدّ بر او اجرا می‌شود.
 لکن بحث در این است که خسارت ارزش بکارت که از بین رفته با کیست؟ چه کسی باید این مهریه را بپردازد؟ و دیگر این که این بچه برای کیست؟
 تقریبا همه‌ی فقها فرموده‌اند این زن شوهردار باید مهر المثل این زن بکر را بپردازد؛ مهر او هم مهر نسائها است؛ همان گونه که امثال این زن از نظر شأن و طایفه مهر می‌گیرند این زن هم مهر می‌گیرد.
 بچه هم به پدرش که صاحب نطفه است؛ برمی‌گردد؛ لذا بچه پاک است و ولدالزنا نیست؛ بچه این پدر است؛ لکن در این که مادر این بچه کیست؟ بحث کرده‌اند و احتمالات را بیان نموده‌اند؛ که آیا مادر او همسر این مرد است؛ یا این زن بکری است که نطفه به او منتقل شده است؛ فروع این بحث در آینده ذکر خواهد شد که انتقال نطفه در اقسام مختلف چه حکمی خواهد داشت.
 اکثر فقها می‌فرمایند بچه برای صاحب نطفه است که شوهر آن زن است و این حرف، حرف صحیحی است.
 همسر این مرد چون محصنه است و مساحقه کرده رجم می‌شود؛ و زن بکر هم بعد از وضع حمل، حدّ جلد در مورد او اجرا می‌شود؛ و زنی هم که با مساحقه کرده باید مهر این زن بکر را بپردازد.
 دلیل هم روایات باب است که مهمترین آن روایت محمد بن مسلم است.
 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام يَقُولَانِ بَيْنَمَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فِي مَجْلِسِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِذْ أَقْبَلَ قَوْمٌ فَقَالُوا- يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَرَدْنَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- قَالَ وَ مَا حَاجَتُكُمْ- قَالُوا أَرَدْنَا أَنْ نَسْأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ- قَالَ وَ مَا هِيَ تُخْبِرُونَّا بِهَا- قَالُوا امْرَأَةٌ جَامَعَهَا زَوْجُهَا- فَلَمَّا قَامَ عَنْهَا قَامَتْ بِحُمُوَّتِهَا- «حموة الشي‌ء- شدته و سورته. (انظر الصحاح- حمى- 6- 2330).» فَوَقَعَتْ عَلَى جَارِيَةٍ بِكْرٍ فَسَاحَقَتْهَا- فَوَقَعَتِ «في المصدر- فالقت» النُّطْفَةُ فِيهَا فَحَمَلَتْ فَمَا تَقُولُ فِي هَذَا- فَقَالَ الْحَسَنُ مُعْضِلَةٌ وَ أَبُو الْحَسَنِ لَهَا- وَ أَقُولُ: فَإِنْ أَصَبْتُ فَمِنَ اللَّهِ وَ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ- وَ إِنْ أَخْطَأْتُ فَمِنْ نَفْسِي- فَأَرْجُو أَنْ لَا أُخْطِئَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ- يُعْمَدُ إِلَى الْمَرْأَةِ- فَيُؤْخَذُ مِنْهَا مَهْرُ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ فِي أَوَّلِ وَهْلَةٍ- لِأَنَّ الْوَلَدَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا حَتَّى تُشَقَّ فَتَذْهَبَ عُذْرَتُهَا- ثُمَّ تُرْجَمُ الْمَرْأَةُ لِأَنَّهَا مُحْصَنَةٌ- وَ يُنْتَظَرُ بِالْجَارِيَةِ حَتَّى تَضَعَ مَا فِي بَطْنِهَا- وَ يُرَدُّ الْوَلَدُ إِلَى أَبِيهِ صَاحِبِ النُّطْفَةِ- ثُمَّ تُجْلَدُ الْجَارِيَةُ الْحَدَّ- قَالَ فَانْصَرَفَ الْقَوْمُ مِنْ عِنْدِ الْحَسَنِ علیه السلام- فَلَقُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ مَا قُلْتُمْ لِأَبِي مُحَمَّدٍ- وَ مَا قَالَ لَكُمْ فَأَخْبَرُوهُ فَقَالَ- لَوْ أَنَّنِي الْمَسْئُولُ مَا كَانَ عِنْدِي فِيهَا أَكْثَرُ مِمَّا قَالَ ابْنِي. [1]
 
 امام حسن مجتبی علیه السلام ظاهرا در جایگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشسته بودند که قومی وارد شدند و گفتند با امیرالمؤمنین کار داریم؛ حضرت فرمود کارتان با امیرالمؤمنین چیست؟ گفتند می‌خواهیم از مسأله‌ایی سؤال کنیم؛حضرت فرمودند مسأله‌تان را بیان کنید؛ گفتند: زنی با شوهرش مباشرت کرده و با همان گرمی که از مباشرت داشته، با زن بکری مساحقه کرده است؛ و نطفه از این زن به زن بکر منتقل شده و حامله شده است؛ نظر شما در این مورد چیست؟ امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: من جواب شما را بیان می‌کنم اگر جواب صحیح است از طرف خدا و امیرالمؤمنین علی علیه السلام است؛ و اگر جواب خطاست از طرف من است؛ و امیدوارم که در این مورد اشتباه نگویم؛ در اولین مرحله، مهریه زن باکره از این زن شوهردار گرفته می‌شود؛ چون با به دنیا آمدن بچه، بکارت این زن از بین می‌رود؛ و این زن شوهر دار رجم می‌شود؛ چون محصنه بوده و مساحقه کرده است؛ و منتظر می‌شوند تا این بچه به دنیا بیاید؛ و این زن بعد از تولد فرزند، چون مساحقه کرده حدّ جلد می‌خورد؛ و فرزند هم برای صاحب نطفه است.
 این قوم بعد از شنیدن جواب از پیش امام حسن مجتبی علیه السلام رفتند؛ پس امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ملاقات کردند؛ آن‌ها، آن‌چه را به امام حسن علیه السلام گفته بودند و جوابی که شنیده بودند را برای حضرت نقل کردند؛ بعد حضرت علی علیه السلام فرمودند: اگر این سؤال را از من هم می‌پرسیدید بیشتر از آن چه پسرم به شما چیزی نداشتم که برای شما بگویم.
 
 نصایح به مناسبت تعطیلی دهه آخر ماه صفر
 
 درس و بحث برای ترویج دین خداست؛ لذا تعطیلات این ایام لازم است؛ تا اسلام ترویج شود؛ علم و درس و بحث وقتی مفید است که برای اسلام کاری انجام دهد.
 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ، عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ، قَالَ:
 قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللّٰهِ عليه السلام: «مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَعَمِلَ بِهِ وَعَلَّمَ لِلّٰهِ [2] ، دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً، فَقِيلَ: تَعَلَّمَ لِلّٰهِ، وَعَمِلَ لِلّٰهِ، وَعَلَّمَ لِلّٰهِ». [3]
 آیه‌ی شریفه می‌فرماید:
 «وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» [4]
 باید برای تبلیغ دین خدا، مهاجرت کرد.
 وقت را به عنوان تعطیلی ضایع نکنیم؛ حتما برای خودتان کار علمی داشته باشید و مطالعه را از دست ندهید.
 مرحوم آیت الله حکیم به بنده فرمودند: حضرت آیت الله سیستانی مقید هستند؛ هر روز یک کتاب مطالعه کنند؛ تا این که بنده خودم توفیق پیدا کردم محضر آیت الله سیستانی مشرف شوم؛ ایشان به من فرمودند: بنده کتاب خاطرات شما را مطالعه کردم؛ با خاطرات دیگران تفاوت‌هایی دارد؛ اگر می‌دانستم می‌آیید آن تفاوت‌ها را می‌آوردم؛ یک مرجع تقلید با آن وضعیت مقید است هر روز یک کتاب بخواند و گاهی هم کتاب‌های غیر اجتهادی مطالعه می‌کند.
 لازم نیست کتاب‌های علمی و سنگین باشد؛ از کتاب‌های متنوع استفاده کنید؛ خصوصا کتاب‌هایی که امروز و در زمینه حکومت نوشته می‌شود؛ مطالعه کنید.
 آن هایی که تبلیغ می‌روند؛ حتما توجه داشته باشند که واقعا اگر جریان اسارت اهل بیت سیدالشهداء نبود؛ اهداف شهادت محقق نمی‌شد؛ در مدینه محمد بن حنیفیه و دیگران به حضرت گفتند: چرا زن و بچه را همراه می‌برید؟ حضرت جواب‌هایی کلی بیان نمودند؛ بعد از جریان کربلا، ضرورت این کار معلوم شد؛ ائمه ما از طریق علم امامت هر چه بخواهند از ما کان و ما یکون و ما هو کائن می‌دانند؛ لکن از طریق علم عادی بشری چیزی از غیب نمی‌دانستند؛ لذا حضرت سید الشهداء به امّ سلمه مقداری خاک دادند و فرمودند: این خاک‌ها را نزد خودت نگه دار؛ وقتی خاک‌ها خونی شدند؛ بدان که آن وقت من شهید شده‌ام.
 سفر اسارت، سفر دقیق و مهمی است؛ اسرا شرایط شام را صددرصد عوض کردند؛ تا جایی که یزید خواست همه‌ی تقصیرها را به عهده ابن زیاد بگذارد.
 از خطبه‌های حضرت زینب سلام الله علیه و دختر امام حسین که جملاتی را بیان کردند؛ و بحث‌هایی در مجالس مختلف بیان نموده‌اند تا خطبه حضرت امام سجاد علیه السلام که در مسجد شام در حضور یزید خواندند و او را رسوا کردند؛ استفاده و بهره‌برداری شود. ان شاء الله توفیقات همگان را از خداوند منان و متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


[1] وسائل الشيعة جلد 28 صفحه 167 و 168 باب 3 از أَبْوَابُ حَدِّ السَّحْقِ وَ الْقِيَادَةِ‌ حدیث 1
[2] «في الأمالي: «من تعلّم للّٰه‌وعمل للّٰه‌وعلّم للّٰه». وفي تفسير القمّي: «من تعلّم وعلّم وعمل بما علّم».»
[3] اصول كافي (ط - دار الحديث)، جلد ، صفحه: 86‌
[4] سوره‌ی توبه آیه 121