99/11/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /بحث اول
بحث اول: مفهوم جمله شرطیه
پس از فراغت از مقدمات و آشنائی با بحث مفهوم و روشن شدن صغروی بودن این بحث، وارد مباحث اصلی میشویم و ان را در 5 مورد، در بوته بررسی قرار میدهیم که مورد اول درباره جمله شرطیه است.
میدانیم که جمله شرطیه بر ثبوت جزاء نزد ثبوت شرط دلالت دارد و چون برای دلالت بر چنین معنائی وضع شده است آن را مدلول مطابقی جمله شرطیه میدانیم که از تعلیق جزاء بر شرط به ذهن تبادر میکند مثل اینکه مفاد قضیه شرطیه "إن جاءک زید فاکرمه" این است که اگر شرط (مجیئ زید) تحقق پیدا کرد وجوب اکرام نیز که حکم است محقق میشود پس اگر شرط بود حکم در جزاء نیز وجود خواهد گرفت (حال، این دلالت مربوط به ادوات شرط و فاء جزاست یا مربوط به هیئت جمله شرطیه؟ خیلی مهم نیست) چیزی که در بحث اصولی ما دارای اهمیت است این است که جمله شرطیه دارای منطوق بوده و بر ثبوت جزاء بر فرض ثبوت شرط دلالت میکند آیا بر انتفاء جزاء بر فرض انتفاء شرط هم دلالت میکند (دارای مفهوم است) یا نه؟
معنای مفهوم داشتن این است که اگر این شرط (مجیئ زید) منتفی باشد آن جزاء (وجوب اکرام) نیز مطلقا منتفی خواهد شد یعنی بر جمیع فروض دیگر (فرض عالم بودن، احسان کردن، سلام کردن، نامه فرستادن، تلفن زدن و هر شرط دیگری که به جای مجیئ زید فرض شود) اکرام زید واجب نخواهد شد به طوری که اگر خطاب دیگری مثل "إن أحسن الیک زید فاکرمه" وارد شود مخصص عموم قضیه مفهومیه به حساب آید و معنای مفهوم نداشتن این است که جمله شرطیه فقط فرض مجیئ زید را متعرض شده و حکم مذکور در جزاء را در این فرض، ثابت دانسته ولی نسبت به فروض دیگر ساکت است و نفیا و اثباتا تعرضی ندارد یعنی حکم فروض دیگر از این جمله فهمیده نمیشود و باید از خارج و به دلیل دیگر بدست آید.
در مورد مفهوم داشتن جمله شرطیه و دلالت نمودن آن بر انتفاء جزاء بر فرض انتفاء شرط میان اصولیها اختلاف نظر وجود دارد:
1ـــ مشهور قائل به مفهوم شرط شدهاند
2ـــ گروهی منکر مفهوم شرط شدهاند
3ـــ عدهای طرفدار تفصیل شدهاند (که خواهد آمد).
نظر قائلین به ثبوت مفهوم جمله شرطیه
همانگونه که حضرت امام راحل عظیم الشأن ره فرمودهاند: این گروه از دو طریق وارد شدهاند[1] :
1ــــ قد نسب الی المتقدمین أن النکتة الوحیدة فی دلالة القضایا علی المفهوم، شرطیة کانت أو وصفیة أو غیرهما هی شئ واحد غیر مربوط بالدلالات اللفظیة.
2ــــ و اما المتأخرون فقد ذکروا وجوها ( اینها در ارتباط با هر یک از قضایا، راه جداگانهای را ذکر کردهاند)
طریق اول (طریق قدما)
این گروه معتقدند که گفتاری مثل "إن جاءک زید فاکرمه" از متکلمی که عاقل و مختار است با اراده صادر شده و فعل ارادی اوست و نمیتوان آن را حمل بر اشتباه کرد، بنابراین روشن میشود که غرض عقلائی قابل اعتنائی از تکلم به این قضیه شرطیه دارد.
حال مولائی که دارای چنین خصوصیاتی بود و میتوانست غرض خود را به نحو مطلق بیان کرده و بفرماید:
أکرم زیدا. وجوب اکرام را مقید به شرط (مجیئ زید) کرده و مسلم است که به حکم عقل و عقلاء چنین تقییدی لغو نبوده و قطعا در حکم، مدخلیت دارد. لذا ذکر چنین قیدی نشانگر وجود ارتباط بین شرط (مجیئ زید) و حکم مذکور در جزاء (وجوب اکرام) است.
از سوی دیگر مولا در مقام تعلیق، به ذکر یک قید (مجیئ) اکتفا نموده است و با اینکه متمکن از ذکر قیود دیگری مثل سلام کردن و احسان نمودن و ... بوده و میتوانست مجموع چند قید و یا هر کدام از چند قید را به نحو مستقل، سبب تحقق حکم جزاء قرار دهد ولی مولای عاقل و مختار و متوجه و ملتفت در مقام بیان ما فی الضمیر خودش تنها قید (مجیئ زید) را ذگر کرده است پس معلوم میشود که قیود دیگر مدخلیتی در حکم ندارند و این چیزی غیر از مفهوم داشتن و انتفاء جزاء عند انتفاء الشرط نیست، یعنی اگر مجید زید تحقق پیدا نکند، وجوب اکرام هم تحقق نخواهد گرفت، و این همان مفهوم قضیه شرطیه است.
در پایان یکبار دیگر متذکر میشویم، این طریق در مورد سائر جملات نیز جریان دارد مثلا اگر مولا بفرماید: "اکرم زیدا الجائی" و در مقام تکلم فقط به ذکر وصف (الجائی) اکتفا نموده و قید دیگری نیاورد معلوم میشود که این وصف تنها خصوصیتی است که در وجوب اکرام زید مدخلیت دارد بنابراین با انتفاء چنین وصفی (مجیئ) حکم (وجوب اکرام) نیز منتفی خواهد شد، یعنی چنین جمله وصفیهای دارای مفهوم است.