99/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/تعريف المفهوم /نزاع در بحث مفاهیم، صغروی است
مقدمه سوم
نزاع در بحث مفاهیم، صغروی است
در غالب مباحث اصولی، نزاع پس از ثبوت اصل صغری بوده و کبروی است مثل اینکه در بحث حجیت خبر واحد، عنوان خبر واحد با قطع نظر از حجیت، یک عنوان واقعی است و اصولیها از حجیت آن بحث میکنند که آیا شارع مقدس آن را حجت قرار داده است تا از منجّزیت و معذّریت برخوردار باشد یا نه؟ بنابراین پس از احراز صغری، از نظر کبروی محل بحث و نزاع واقع میشود.
حال در باب مفاهیم وقتی گفته میشود مفهوم قضیه شرطیه "إن جاءک زید فاکرمه" قضیهای مانند "إن لم یجئک زید فلا یجب اکرامه" است.
نزاع، در اصل وجود صغری یا عدم آن است نه اینکه پس از مسلم بودن اصل وجود صغری، در حجیت آن که یک نزاع کبروی است بحث شود.
صغروی بودن نزاع به این معنا است که آیا در مثل قضیه "إن جاءک زید فاکرمه" پای دو قضیه در میان است که یکی از آنها به عنوان قضیه منطوقیه و دارای اصالت بوده و دیگری به عنوان قضیه مفهومیه و دارای تبعیت و فرعیت است یا اینکه فقط یک قضیه وجود دارد و آن قضیهای است که مورد نطق واقع شده است؟
و کبروی بودن نزاع به این معناست که وجود دو قضیه که یکی منطوقی و دیگری مفهومی است مورد قبول واقع شده و بحث در این است که آیا جمله دوم نیز همانند جمله اول را دارای حجیت است یا نه؟
در اینجا نیز لازم است بر اساس دو مبنای قدما و متأخرین، بحث را پی بگیریم تا حقیقت مطلب آشکار شود.
بر اساس مبنای متأخرین شکی در صغروی بودن نزاع نیست؛ زیرا نزاع در اصل وجود مدلول التزامی برای قضیه منطوقیه است یعنی متأخرین از جمله آخوند ره که قائل به مفهوم میشوند مرادشان این است که مثل جمله شرطیه و یا ادوات شرط به نحو وضع یا اطلاق بر خصوصیتی که عبارت از علیت انحصاریه است دلالت میکند و بنابر انکار وجود مفهوم، وجود دلالت لفظی وضعی و یا اطلاقی بر علیت منحصره انکار شده است و همینطور در جمله وصفیه، بحث میشود که آیا وصف مذکور، وصف منحصر است و حکم، دائر مدار اوست یا نه؟
و نیز در جملات حصریه و غائیه و عددیه اگر دلالت بر خصوصیت مزبور مسلم باشد به دنبال آن مفهوم داشتن هم مسلم میشود؛ زیرا پر واضح است که وقتی علت منحصره تحقق پیدا کند حکم نیز که معلول اوست محقق خواهد شد و با انتفاء علت، معلول نیز منتفی خواهد شد؛ زیرا بقاء معلول بدون علت محال است.
حال اگر دلالت بر مفهوم احراز شود حجیت مفهوم جای نزاع نیست؛ زیرا کلام در مفهوم، ظهور پیدا میکند و ظهور به حکم بنای قطعی عقلاء حجت و ارزشمند است.
بر مبنای قدما نیز نزاع در بحث مفهوم، یک نزاع صغروی است؛ زیرا آنها کاری به وضع و اطلاق ندارند بلکه آن را حکم عقلیای که منشأ آن، خصوصیت مولاست میدانند یعنی اگر شرط در تحقق حکم جزاء، دخیل نبود مولای عاقل مختار ملتفت در مقام انشاء حکم، به جمله "اکرم زیدا" اکتفا مینمود.
البته لازم به ذکر است که متقدمینی که وجود مفهوم را انکار میکنند منکر اصل دخالت مثل مجیئ زید در وجوب اکرام او نیستند و قید "إن جاءک زید" را لغو نمیدانند بلکه آن را دخیل در وجوب اکرام میدانند ولی به خلاف قائلین به مفهوم که مدخلیت آن را به نحو علیت منحصره میدانند، آن را به نحو علت غیر منحصره دخیل میدانند بنابراین اگر چه با تحقق مجیئ زید، وجوب اکرام ثابت میشود ولی با نبودن مجیئ زید نمیتوان وجوب اکرام را نفی کرد؛ زیرا ممکن است وجوب اکرام به سبب تحقق علت دیگری مثل صلام کردن و ارسال نامه و ...(غیر از مجیئ) ثابت باشد و ظاهر فرمایش سید مرتضی ره نیز همین است آنجا که فرموده است:
"إنّ تأثیر الشرط انما هو تعلیق الحکم به و لیس بممتنع أن یخلفه و ینوب منابه شرط آخر".[1]
پس از اینکه روشن شد که نزاع در باب مفاهیم یک نزاع صغروی است و با ثبوت دلالت یک قضیه بر مفهوم، حجیت آن جای تردید نیست، توجه به این نکته ضروری است که تعبیر برخی از بزرگان که سخن از حجیت را مطرح کرده[2] و مثلا گفتهاند که آیا مفهوم شرط حجت است یا نه؟ تعبیر دقیقی نیست؛ زیرا ظاهر این تعبیر بر کبروی بودن نزاع دلالت میکند در حالی که نزاع کبروی در میان نیست بلکه نزاع در صغری و اصل مفهوم داشتن است و اگر داشتن مفهوم در قضیهای ثابت شد حجیت آن قطعی است و جای بحث و نزاع نیست؛ زیرا هر ظاهری به حکم بنای قطعی عقلاء حجت است.